| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد
سلام مارشالی های گل زیاد نمی خوام حاشیه برم این چند وقته مسائل و اتفاقاتی برای شخص من افتاده که دیگه می بایست یک تصمیم کلی و اساسی می گرفتم با خودم خیلی کلنجار رفتم اما بالاخره این تصمیم رو گرفتم که دیگه همکاری خودم رو با گروه بزرگ و دوست داشتنی مارشال مدرن قطع کنم شاید در یک جمله راحت باشه اما برای من که نزدیک 5 سال این افتخار رو داشتم جز ایمیل سندر های مارشال مدرن باشم و این اواخر هم امیر جان بنا به لطفی که به بنده داشتن من رو به سمت معاونت مارشال انتخاب کردن اما بنا به دلایل کاملاً شخصی دیگه نمی تونم با بهترین دوستانم همکاری داشته باشم و شاید یک ماه دیگه یا یک سال دیگه بازم این افتخار نصیبم بشه که بتونم در کنار بزرگان مارشال مدرن باشم اما در حال حاضر اصلاً شرایط مناسبی برای همکاری ندارم در نبود من جناب حجوانی ستون مارشالی رو ارسال می کنن تا شخص شایسته ای برای این بخش انتخاب بشه و سرکار خانم بیگلری هم زحمت مجله ادبی رو خواهند کشید و دوست عزیزم امید خانبابایی هم تا چند هفته دیگه خدمت سربازیشون به اتمام می رسه و مجله سینمایی رو ارسال می کنن از دوستان هم خواهش می کنم که ستون مارشالی بعدی رو تحت الشعاع این تصمیم من قرار ندن چون از ترحم شدیداً متنفرم و بدونید من کماکان یک مارشالی می مونم حتی اگه فقط یک عضو کوچک از خانواده بزرگ مارشال مدرن باشم امیدوارم روزی بازم بتونم در مارشال باشم تا اون روز بدرود اینم بدونید دل کندن اگر کار آسانی بود فرهاد به جای بیستون دل میکند
در بخش صندلی داغ شما سوالات خودتون رو از تیم مدیریت و همکاران ما بپرسید بعد از گرفتن جواب در شماره بعدی ستون مارشالی جواب ها رو خواهید دید فقط در قسمت عنوان بنویسید صندلی داغ سوال از امیر حجوانی : 1) امیر جان در فیسبوک اتهاماتی به شما زدن اگه ترجیح می دید در این باره توضیح بدید ؟ خسته نباشید خیلی دوستون دارم پاسخ مدیریت گروه - امیر حجوانی : با سلام و خسته نباشید ... از این قبیل اتهامات کم به من و گروه مارشال زده نشده است ... اگر خاطرتون باشه پاییز سال 1386 مجله خانواده سبز نوشته بود بزرگترین باند فساد در اینترنت بنام ژنرال مدرن (استعاره از مارشال مدرن) بازداشت و شخص مدیر گروه امیر . ح در زندان به سر میبره که اون زمان درج چنین مطلبی از خانواده سبز که پرطرفدار ترین مجله و پرتیراژ ترین مجله بود بعید بود و من هم پس از شکایت از این مجله جوابیه زیر رو ارسال کردم که دو هفته بعد در این مجله منتشر شد :
(آرشیو - آذر 1386)
(آرشیو - بهمن 1386)
وقتی در مملکتی که پر تیراژ ترین مجله آن براحتی به من و گروهم اتهام میزنند دیگه از فیس بوک و افراد مریض چه توقعی هست؟ این اتفاقات بسیار بدیهی و برای ما عادی است چرا که وقتی مارشال مدرن به درجه ای از موفقیت رسیده که موقعیت خیلیها رو به خطر انداخته و یا به اصطلاح بساط خیلی از گروههای زرد رو برچیده همچین اتفاقاتی کاملا طبیعی میباشد ضمن اینکه سال گذشته هم در آخرین مصاحبه مطبوعاتی ام موارد فوق رو اعلام کردم و بعد از اون هم برای کم حاشیه تر شدن به کلیه دعوتهای رسانه ها برای انجام مصاحبه پاسخ منفی دادم اما خب باز هم میبینم که این اتفاقات میافته و هیچ کسی هم نمیتونه کاری کنه ...
(آرشیو - اردیبهشت 1389)
امیدوارم اگر حمایتی از گروههای اینترنتی در ایران انجام نمیشه لااقل جلوی کسانی که دنبال بازی با زندگی شخصی افراد هستند گرفته بشه که متاسفانه ما جایی زندگی میکنیم که تنبیه حتمی و مجاز و تشویق حلال (!) و اگه شد حالا (!) در نظر گرفته شده است ... با تشکر از سوال شما...
ارسالی از:ماهرخ بیگلری 786
سلام بر فرهاد راد منش عزیز ، خسته نباشی همکار و سلام بر همه ی شما خوانندگان محترم ایمیل ستون مارشالی ها و تشکر ویژه از دوستانی که با پیام هاشون منو مورد لطفشون قرار میدن از شما بی نهایت سپاسگذارم
****************************** دو آتش نشان وارد جنگلی می شوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند . آخر کار وقتی از جنگل از کتاب زهیر پائولو کوئیلو
**************** ******** شاد و سر بلند باشید ..... حلزون وحشی
ارسالی از:متین سلامی به گرمای 4 تیرماه امیدوارم همه شما دوستان مثل من سرحال و شاد باشید . اول اینکه بابت تیم فوتبال امید خیلی ناراحت شدم امیدوارم یه نفر پیدا بشه یه فکری برای این فوتبال مملکت بکنه وقتی که چهره ناراحت و با تعصب علی منصوریان دیدم ......نمی دونم چی بگم بگذریم خوب رسیدیم سر اصل مطلب شنبه 4 تیر ماه که دیروز بود تولد بهترین دوستم امیر علی جان بود که از همین جا بهش تبریک می گم و امیدوارم صد و بیست سال سرحال و شاد در کنار خانواده اش زندگی کنه ؟ و براش یه دنیا احساس و آرزوه های قشنگ می کنم از شما دوستان هم خواهش میکنم تولدشو بهش تبریک بگید چون خیلی خوشحال میشه ( اینو مطمئنم ) پیشاپیش از ایمیل های که براش ارسال میکنید ممنون و سپاسگزارم
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام متین گرامی تولد امیر علی عزیز رو به نوبه ی خودم تبریک می گم.
ارسالی از:لیلا سلام به همه دوستان عزیزم چند تا مطلب خوندم تو اینترنت که خواستم شما هم بخونید و بخندید که واقعا حقیقت یعنی این ......... وقتي ميخوايم از كسي تعريف كنيم فحش ميديم تعریف کردنمونم حرف نداره اینم بخونید و سعی کنید واسه دخترا زیاد احترام قائل نشید این حرفا رو میشنوید از من گفتن .. خاطرات یک آقای محترم: سوار ماشین بودم. یه دختر خانمی خواست از خیابون رد بشه من نگه داشتم تا رد شه. بعد از اینکه از جلوی ماشین با هزار قر و قمیش رد شد، برگشته میگه خوب دید زدی نکبت!!! یعنی دنبال یه دوربین میگشتم زل بزنم توش ـ ییییهیییه جین آبجو خریده بودم گذاشته بودم تو یخچال مامان بزرگم کسی خبر دار نشه . به مامان بزرگم گفتم : این آب میوه ها مال منه ، هر وقت میام میخوام بخورم به کسی نده
قصدم فقط لبخند به روی لب شما نشوندن بود . دوستتون دارم
ارسالی از:محمد با عرض سلام و خسته نباشید خدمت جناب رادمنش عزيز قصد ندارم زیاد وقتتون رو بگیرم اما چند تا نکته رو لازم دونستم که برای برو بچه های ستون و همينطور مدیريت گروه عرض کنم من مدت زمان زیادي هست که عضو مارشال هستم و از ایميلهای گروه واقعا لذت ميبرم روزي که ايده جالب ستون مارشالی برای گروه مطرح شد بسیار خوشحال شدم چون میتونستم با بقيه اعضای گروه ارتباط پیدا کنم من واقعا برای اون عده از کسایی که باعث شدن برای اعضای محترم گروه مزاحمت ايجاد بشه متاسفم جناب آقای رادمنش واقعا هدف از ایجاد ستون مارشالی این بود که بچه ها و اعضا بیشتر با هم نزدیک بشن یه جورایی خانواده باشن اما اینکه خدای نکرده توی این جامعه مجازی یه سری آدم مزخرف بخوان بیان تخريب کنن دور از انتظاره اونی که کلا شعور نداره نداره کاريش نميشه کرد کلیت صحبت بنده بخاطر برداشتن آدرس ایميلها از توی ستون هست خدا رو شکر من که توی اون زمانی که آدرس ایميلها ارسال ميشد دوستان خودمو پیدا کردم و خيلي هم خوشحالم که مارشال باعث شد توی زندگیم دوستان زیادی پیدا کنم اما روی سخنم با افرادی هست که تازه وارد هستن و دلشون میخواد با اعضا ارتباط داشته باشن آقای رادمنش عزيز دوست خوبم یه نکته ای که خیلی مهم هست اینه که وقتی شما آدرس ایميلها رو از ستون حذف کرديد باعث بوجود اومدن یه سری مشکلات میشه اولین مشکل اینه که کاره خود شما سخت تر میشه چون باید براي جواب دادن به افرادی که توی ستون پیغام میذارن شما واسطه باشین و خیلی مراقب باشين که جوابها به درستی ارسال بشن و به نظر من این کاره شما رو مضاعف خواهد کرد دومین مشکل این هستش که خیلي از این افرادی که باعث ایجاد مزاحمت برای اعضای گروه شدن از الان به بعد میتونن با اسامیه مجازی به جاي افراد واقعی براي ستون ایميل ارسال کنن در صورتی که خود شخص حقیقی از اين مطلب بی اطلاع باشه و این میتونه آغاز یه مشکل بسیار پیچیده براي ستون باشه که در نهایت باعث بشه اين بخش به کلی از گروه حذف بشه امیدوارم در خصوص این مطلب کمی بیشتر تامل کنید البته میدونم که برداشتن آدرس ایميلها باعث شده ستون نظم بیشتري پیدا کنه اما به نظر من این کار باعث میشه ارتباط فقط از سوی مديران مارشال باشه و به نوعی یک طرفه باشه به هرحال برای شما و همه عزیزانی که برای مارشال زحمت ميکشید بی نهایت سپاسگزارم و امیدوارم همیشه پاينده و سلامت باشيد
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام این تصمیمی بود که تیم مدیریت گروه گرفتن و هرکسی تمایل داره ایمیلش نمایش داده بشه در انتهای ایمیلش می گه ایمیل من رو نمایش بدید پس دیگه مشکلی نیست هرکسی بخواد ما ایمیلش رو نمایش می دیم در مورد افراد مزاحم به عرضتون برسونم کلیه ایمیل هایی که به ستون مارشالی فرستاده می شه چه اونایی که ارسال شدن و چه اونایی که ارسال نشدن همگی آرشیو شدن و تمامی ایمیل ها ثبت شده هستن و افراد معلوم الحال به راحتی مشخص می شن باز در این مورد مدیریت محترم و همکار بعدی که ستون رو مدیریت می کنه تصمیم می گیرن.
ارسالی از:مجید سلام مارشالیهای عزیز
ارسالی از:احمد سلام به مدير وگردانندگان وهمه افرادمارشالي و مارشال دوستان گرامي: ميخواستم از شما درخواست كنم تا در صورت امكان و با توجه به اهميت موضوع در كنار مطالب زيبا وقشنگتون كمي هم از ايمني وكمك رساني به همنوعان در شرايط اضطراري و همچنين ايمني براي كار و استفاده از وسايل مدرن امروزي( مانند تلفن همراه وامثال اينگونه وسايل) مطالبي تهيه ودر قالب مجله ايمني در سايت قرار دهيد ضمنا شايد منم بتونم با توجه به تجارب كاري در خدمت شما دوستان عزيزم باشم.
با آرزوي سلامتي و بقاي عمر با عزت براي همه شما (احمد) ارسالی از:مرضیه سلام من تازه به گروه شما پیوستم خوشحالم که با شما و گروه خوبتون آشنا شدم. اگه امکان داره مباحث آموزش اینترنت رو بیشتر کنید ممنون
ارسالی از:متین 2005 شب خیس مژه هام یه شب بیا قدم بزن
ارسالی از:بهزاد سلام وخسته نباشید به شما ودوستان مارشالی عزیز... خواستم تشکر کنم و از عضویت در گروه شما انصراف بدم.
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام بهزاد گرامی ما نمی تونیم عضویت کسی رو لغو کنیم شما خودتون باید وارد پنل گروه بشید و دقیقا به همان روشی که عضو شدید ، لغو عضویت کنید.
ارسالی از:محمد
سلام به همه باغ مارشالیاکه تا حالا برام سبز سبز بود ولی حالا برگای خاکستریم توش پیدا شده .نمیدونم چرا این دنیا همون کاری وباهات میکنه که تواز خدا میخوای هیچ وقت برات نیاره.یادمه تا دیروز همیشه دعام این بود که نکنه یکی از عزیزای من از دستم بره ،اونوقت من چه جوری تحمل کنم.اصلا این چه حکمتیه که ماهارو بیاره و ببره اونم بدون این که خبر بده.سخته، خیلی هم سخته. یادمه تو همین ستون حاج امیر حجوانی خودشم دعاش همین بود.شاید اصلا نباید این مطلبو میفرستادم اما توی این دنیایی که همه ماها هرکدوم یه جوری سرمون تو لاک خودمون و به فکر این چیزا نیستیم خواستم یه یاداوری بکنم که اگه همه اتفاقات عالم 50 درصد شانس اتفاق افتادن برای همه رو دارن ولی این یکه 100 درصد برای همه است و بالاخره به هممون میرسه. دیروز صبح یکی از خوبای زندگیم تودستای من از دنیا رفت .اگه بدونین من که یه پسر 22 ساله ام تا حالا نه یه مرده دیدم نه حتی ختم کسی رفتم، چه حالی به من دست داده بود....انقد دلم غصه داره که نمیتونم با هیچکس حرف بزنم.یاد شماها افتادم .ببخشید اگه ناراحت شدین.این شعرو میزارم( از كتاب نفرین به هرچی رفتنه شایا تجلی) حتمابخونید.بازم ببخشید با سلامی دیگر، به همه آنهایی، که تو را می خوانند با تو خواهم گفت بر من چه گذشته است رفیق که دگر فرصت دیدار شما، نیست مرا نوبت من چو رسید، رخصت یک دم دیگر، چو نبود مهربانی آمد، دفتر بودن در بین شما را آورد نام من را خط زد و به من گفت که باید بروم من به او میگفتم، کارهایی دارم، ناتمامند هنوز او به آرامی گفت: فرصتی نیست دگر و به لبخندی گفت: وقت تمام است، ورق ها بالا هر چه در کاغذ این عمر نوشتی، تو، بس است وقت تمام است عزیز، برگه ات را تو بده منتظر باش که تا خوانده شود، نمره ات را تو بگیر من به او میگفتم: مادرم را تو ببین، نگران است هنوز تاب دوری مرا، او ندارد هرگز خواهرم، نام مرا میگوید، پدرم اشک به چشمش دارد نیمی از شربت دیروز، درون شیشه ست شاید آن شربت فردا و یا قرص جدید معجزاتی بکند، حال من خوب شود بگذریم از همه اینها ،راستی یادم رفت کارهایی دارم، ناتمامند هنوز من گمان میکردم، نوبت من به چنین سرعت و زودی نرسد من حلالیت بسیار، که باید طلبم من گمان میکردم، مثل هر دفعه قبل باز برمیخیزم، من از این بستر بیماری و تب راستی یادم رفت، من حسابی دارم، که نپرداخته ام قهرهایی بوده ست،که مرا فرصت آشتی نشده ست می توانی بروی؟ چند صباحی دیگر، فرصتی را بدهی؟ او به آرامی میگفت: این دگر ممکن نیست و اگر هم بشود، وعده بعدی دیدار تو باز بار تو سنگینتر و حسابی بسیار،که نپرداخته ای دم در منتظرم، زودتر راه بیفت روح مهمان تنم، چمدانش برداشت گونه کالبدم را بوسید پیکر سردم، بر جای گذاشت رفت تا روز حساب، نمره اش را بدهند چشم من خیره به دیوار، بماند دست من از لبه تخت، به پایین افتاد قلبم آرام گرفت، نفسی رفت و دگر باز نیامد هرگز دکتری هم آمد، با چراغی که به چشمم انداخت گوشی سرد که بر سینه فشرد و سکوتی که شنید خبر رفتن من را، به عزیزانم داد وه چه غوغایی شد، یک نفر جیغ کشید خواهرم پنجره را بست، که سردم نشود یک نفر گفت: خبر باید داد که فلانی هم رفت مادرم گوشه تخت زانو زد، سر من را به بغل سخت فشرد چشم هایم را بست،گفت ای طفلک مادر اکنون، میتوانی که بخوابی آرام یاد آن بچگی ام افتادم،که مرا میخواباند باز خواباند مرا،گر چه بی لالایی پدرم دست مرا سخت فشرد، وخداحافظی تلخی کرد خواهرم اشک به چشم، ساک من را بست رادیویی کوچک، و لباسی که خودش هدیه نمود شیشه قرص و دوا، و به تردیدی، انگشتری ام را نستاند جانمازم بوسید، گوشه ساک نهاد و برادر آمد، کاش یک ساعت قبل آمده بود قبل از آنکه مادر، چشمهایم را بست او صدایم میکرد، که چرا خوابیده ام، اندکی برخیزم، تا که جبران کند او اشک بر روی پتو میبارید گل مهری دیگر، به چنین بارش ابر، فرصت رویش بر سینه ندارد، افسوس یک نفر آمد او را برداشت و به او گفت تحمل باید راستی هم که برادر خوب است من که مدتها بود گرمی دست برادر را، احساس نمی کردم هیچ باورم شد که مرا میخواند و دلش سخت مرا می خواند یک نفر تسلیتی داد و، مرا برد که برد صبح فردا همگی جمع شدند، با لباسانی سیاه و نگاهانی سرخ پیکرم را بردند و سپردند به خاک خاک این موهبت خالق پاک چه رفیقان عزیزی که بدین راه دراز بر شکوه سفر آخرتم، افزودند اشک در چشم، کبابی خوردند قبل نوشیدن چای، همه از خوبی من میگفتند ذکر اوصاف مرا، که خودم هیچ نمی دانستم نگران بودم من، که برادر به غذا میل نداشت دست بر سینه دم در استاد و غذا هیچ نخورد راستی هم که برادر خوب است گر چه دیر است، ولی فهمیدم که عزیز است برادر، اگر از دست برود و سفرباید کرد، تا بدانی که تو را میخواهند دست تان درد نکند، ختم خوبی که به جا آوردید اجرتان پیش خدا عکس اعلامیه هم عالی بود، کجی روبان هم، ایده نابی بود متن خوبی که حکایت می کرد که من خوب عزیز ناگهانی رفتم و چه ناکام و نجیب دعوت از اهل دلان، که بیایند بدان مجلس سوگ روح من شاد کنند و تسلی دل اهل حرم ذکر چند نام در آن برگه پر سوز و گداز که بدانند همه، ما چه فامیل عظیمی داریم رخصتی داد حبیب، که بیایم آنجا آمدم مجلس ترحیم خودم، همه را میدیدم همه آنهایی، که در ایام حیات، من نمی دیدمشان همه آنهایی که نمی دانستم، عشق من در دلشان ناپیداست واعظ ا ز من می گفت، حس کمیابی بود از نجابت هایم، از همه خوبیهام و به خانم ها گفت: اندکی آهسته تا که مجلس بشود سنگین تر سینه اش صاف نمود و به آواز بخواند: " مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم" راستی این همه اقوام و رفیق من خجل از همه شان من که یک عمر گمان میکردم تنهایم و نمی دانستم من به اندازه یک مجلس ختم، دوستانی دارم همه شان آمده اند، چه عزادار و غمین من نشستم به کنار همه شان وه چه حالی بودم، همه از خوبی من میگفتند حسرت رفتن ناهنگامم، خاطراتی از من، که پس از رفتن من ساخته اند از رفاقت هایم، از صمیمیت دوران حیات روح منم غلغلکش می آمد گر چه این مرگ مرا برد ولی، گوییا مرگ مرا، یاد این جمله رفیقان آورد یک نفر گفت چه انسان شریفی بودم دیگری گفت فلک گلچین است، خواست شعری خواند، که نیامد یادش حسرت و چای به یک لحظه، فرو برد رفیق دو نفر هم گفتند: این اواخر دیدند، که هوای دل من، جور دیگر بودست اندکی عرفانی و کمی روحانی و بشارت دادم که سفر نزدیک است شانس آوردم من، مجلس ختم من است روح را خاصیت خنده، نبود یک نفر هم میگفت: من و او، وه چه صمیمی بودیم هفته قبل به او، راز دلم را گفتم و عجیب است مرا، او سه سال است که با من قهر است یک نفر ظرف گلابی آورد، و کتاب قرآن که بخوانند کتاب و ثوابش برسانند به من گر چه برداشت رفیق،لای آن باز نکرد و ثوابی که نیامد بر ما یک نفر فاتحه ای خواند مرا، و به من فوتش کرد اندکی سردم شد آن که صد بار به پشت سر من، غیبت کرد آمد آن گوشه نشست، من کنارش رفتم اشک در چشم، عزادار و غمین چه غریب است مرا، آن هر روز پیامش دادم تا بیاید، که طلب بستانم و جوابی نفرستاد و نیامد هرگز آمد آنجا دم در، با لباس مشکی، خیره بر قالی ماند گر چه خرما برداشت، هیچ ذکری نفرستاد ولی و گمان کردم من، من از او خرده ثوابی، نتوانم که ستاند آن ملک آمد باز، آن عزیزی که به او گفتم من، فرصتی میخواهم خبر آورد مرا، میشود برگردی مدتی باشی، در جمع عزیزان خودت نوبت بعد تو را خواهم برد روح من رفت کنار منبر، و به آرامی به واعظ فهماند اگر این جمع مرا میخواهند فرصتی هست مرا، میشود برگردم من نمیدانستم این همه قلب مرا میخواهند باعث این همه غم خواهم شد روح من طاقت این گریه، ندارد هرگز زنده خواهم شد باز واعظ آهسته بگفت، معذرت می خواهم خبری تازه رسیده ست مرا گوییا شادروان مرحوم، زنده هستند هنوز خواهرم جیغ کشید و غش کرد و برادر به شتاب، مضطرب، رفت که رفت یک نفر گفت، که تکلیف مرا روشن کن اگر او زنده هنوز است، که باید برویم اگر او مرد، خبر فرمایید، تا که خدمت برسیم مجلس ختم عزیزی دیگر، منعقد گردیده رسم دیرین این است، ما بدانجا برویم، سوگواری بکنیم عهد ما نیست، به دیدار کسی، کو زنده ست، دل او شاد کنیم کار ما شادی مرحومان است نام تکلیف الهی به لبم بود، چه بود؟ آه یادم آمد صله مرحومان!!! واعظ آمد پایین، مجلس از دوست تهی گشت، عجیب صحبت زنده شدن چون گردید، ذکر خوبی هایم، همه بر لب خشکید ملک از من پرسید، پاسخت چیست بگو؟ تو کنون می آیی؟ یا بدین جمع رفیقان خودت، می مانی؟ چه سوال سختی، بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن زنده باشم بی دوست، مرده باشم با دوست زنده باشم تنها، مرده در جمع رفیقان عزیز ناله ای زد روحم و از آن خیل عزادار و سیه پوش و عزیزم، پرسید: چرا رنگ لباس ذکر خوبی ها، سیه باید؟ چرا ما در عزای یکدگر، از عشق می گوییم؟ به جای آنکه در سوگم، مرا دریابی از گریه کنون هستم، مرا دریاب با یک قطره لبخند چه رسم ناخوشایندی ست، در سوگ عزیزان یادشان کردن و بعد از مرگ یکدیگر، به نیکی ذکر هم گفتن اگر جمع میان زندگی با دوست ممکن نیست، تو را می خواهمت، ای دوست جوابم بشنو ای دنیا نمی خواهم تو را بی دوست خوشا بودن کنار دوست، خوشا مردن کنار دوست اگه اشکالی نداره یه یادی ازش بکنید.ممنون از این که به حرفام گوش دادید و ببخشید از این که ناراحت شدین.ممنون
پاسخ مدیریت گروه - امیر حجوانی : با سلام و خسته نباشید به محمد عزیز بابت اتفاق فوق تسلیت عرض میکنم و امیدوارم غم آخر شما باشه ...
ارسالی از:مژده طهماسبی سلام مارشالیهای خوب و دوست داشتنی اینم از ایمیلم :
ارسالی از: لاله روزبهانی سلام دوستان عزیز در گروه مارشال شق القمر تکرار می شود از اتفاق روز 5 شهریور مطلع باشید و به دیگران هم خبر دهید. امسال را به خاطر بسپارید ... روز 5 شهریور تمام دنیا در انتظار ������ کره مریخ به بالاترین درجه درخشش دراسمان شب در 5 شهریور خواهد رسید اون به اندازه کره ماه تمام بزرگ با چشم غیر مسلح به نظر خواهد رسید این وقتی است که در روز 5 شهریور کره مریخ به فاصله 634 مایلی خود به زمین میرسد. حتما در راس ساعت 12:30 بعد از ظهر ( نیمه شب) آسمان را تماشا کنید . به نظر خواهد رسید که آسمان دو ماه دارد !!! این امر 1200 سال دیگر دوباره اتفاق خواهد افتاد این لحظه را با دوستان خود شریک شوید زیرا هیچکس زنده ای دوباره این اتفاق را نخواهد دید
ارسالی از:جابر سلام فرهاد جان خسته نباشي واقعا دست مريزاد كه هميشه آنلاين به تمام ميلها رسيدگي ميكني برادرعزيز ودوست داشتني من هيچ وقت ازاينكه ميلي ارسال نميشه عمدي درارسال نشدنش هست حرف نزدم وخودم هم اعتراف كردم شايد اصلا ميلم دست شما نرسيده تواين مملكت نامه كتبي رابه يكي تحويل ميدي رسيدهم داري گم ميشود چه رسد به دنياي مجازي كه مايك قرن ازپيشرفت ان عقبيم من واقعا گروه رادوست دارم وبا ان زندگي ميكنم وگاهي اوقات ازميلهاي جالبي كه مخصوصا ازطرف مستر حجوان گیريزوف ارسال ميشه كلي ميخندم انسان مثبتي هستم وهيچ وقت نمي خواهم الكي خود وچيزي راكه باعث خوشحاليم ميشود به حاشيه ببرم خيلي دوست دارم ازنزديك با بچه هاي گروه آشنا بشم وخيلي مصر بودم كه اين اتفاق در تور شيراز بافته كه متاسفانه تور كنسل شد ولي هروقت شيراز بود من هستم فرهاد جان وامير گل دستتان درد نكنه كه انقدر موجب خنده اعضاي گروه ميشويد (كورشه هرانكه نتواندديد)
پاسخ مدیریت گروه - امیر حجوانی : با سلام و خسته نباشید به فرهاد عزیز از لطفتون به دکتر گیریزف و گیر میدهیم ها نیز شدیدا ممنونم و به امید دیدار شما در شیراز یا تهران
ارسالی از: محمد جواد بحر العلومی سلام به فرهاد و امیرعزیز و همه دوستان گلم یک پوشه به صورت فشرده از استاد بزرگوارم حورایی به عنوان هدیه برای دوستانم اوردم این فایل را دانلود کنید و مرگ من هر 10 جلسه اش رو کامل گوش کنید من مطمئنم خوشتون میاد ممنون از همکاریتون دوستانی هم که از این فایل فشرده خوششون اومد به ایمیلم یک میل بزنید تا بقیه اش رو براشون ارسال کنم
خدانگهدار
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام محمد ایمیل رو زیرورو کردم فایلی نبود عزیزم.
ارسالی از:محسن سلام مارشالی ها من محسن هستم و از سال 2006 میلادی عضو شدم و این اولین باره ک دارم برای شما پیام میدم من 30 مرداد مدرک لیسانس برق قدرتم رو میگیرم و خدارو شکر میکنم ک تا الان کمکم کرده راستی خواستم تولد هر کسی داخل ماه تیر بدنیا اومده یا که بدنیا میاد رو تبرک بگو مخصوصا اونایی ک مثل خودم متولد 3 تیر هستن
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام محسن جان تولدت مبارک مهندس ایشا... خبر قبولی ارشد استاد
ارسالی از:سینا باسلام وخداقوت معمولاافرادموفق به خودکلام گفته شده می پردازند نه به گوینده آن که درشما دیدم ازاینکه به مطلب قبلی ام که ازروی علاقه به گروه وشما دوستان خوب نوشتم توجه کردید صمیمانه ممنونم این شعرروتقدیم به عاشقان ومنتظران می کنم
به یاد او همه غم ها ز سینه دور شود
ارسالی از: نان كه تن به هر ذلتی می دهند تا زنده بمانند ، مرده های خاموش و پلید تاریخند . دكتر علی شریعتی سلام یکشنبه 29/خرداد/90دی که گذشت خیلی مناسبت ها رو تو خودش داشت . که یکی شون سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی بود مردی که علی وار زندگی کرد . علی وار نوشت و لی علی وار به شهادت رسید. بی شک شرعتی نسل تازه از جامعه روشن فکرها رو به ما معرفی کرد. به هر صورت خواستم به مناسبت سالگرد شهادت این بزرگ مرد تاریخ انقلاب اسلامی ایران به عزیزان مارشالی تسلیت بگم . باشد در ماهم از رهروان اندیشه س سریعتب باشیم. نمیدونم کتاب های دکتر رو خوندین پیشنهاد میکنم اگه تو ایران کتاب تحریف نشده ی دکتر علی شریعتی رو پیدا میکنین حتما مطالعه کنین . اون وقت تازه متوجه میشید که چه عالمی رو ما در تاریخ 29/خرداد/56 ازدست دادیم. در پایان این متن رو تقدیم به دوستاران دکتر میکنم. متنی زیبا از دکتر شریعتی درباره دوست داشتن دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا، دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را��� این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند! فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش��� شروع میکنی به خرج کردنشان! توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟ بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی��� به مخزدن به اعتماد آدمها! سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری��� اما بگذار به سن تو برسند! بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند غریب است دوست داشتن. و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
ارسالی از:محمد فرورگان با عرض سلام و خسته نباشید به همه عزیزان در رابطه با ستون قبلی (شماره 87) و مطلب دوست گرامی ثمینه بعرض میرسانم که قبل از همه چیز و همه کس از خداوند قادر متعال آرزوی سلامتی و بهبودی برای این پدر گرامی داریم و امیدوارم که بزودی خبر سلامتی ایشان را در همین ستون بخوانیم . دوست عزیز عمر هر کس به دست خداست و هیچکس نمی داند که کی به پایان میرسد و هر چه را که او صلاح می داند و میخواهد همان می شود در سال 81 پدر بنده در سن 84 سالگی بیمار وزمینگیر شد من بعد از 30 سال خدمت باز نشسته و در یک بیمارستان خصوصی مجددا" مشغول کار شدم و همسرم نیز 32 سال در بیمارستان کار کرده است پزشک معالج پدرم بما گفت که شما هم توقعتان از خدا زیاد است و ایشان با این سن و سال وبیماری سرطان پروستات بیشتر از 3 یا 4 ماه زنده نمی ماند و بهتر است که خود را با واقعیت وفق داده و سر فرصت مقدمات سفر آخرت ایشان را فراهم کنید همه هفت برادر و خواهر با عروسها و داماد ها و نوه های بزرگ در چند جلسه گریه و زاری بالاخره خود را تا حدودی قانع نمودیم که باید واقعیت زندگی قبول کنیم و هر چند که سخت است اما از آن راه گریزی نیست بعد از سپری شدن 3-4 ماه دیگر آرام و قرار نداشتیم و با کوچکترین واکنشی به گریه و زاری می پرداختیم و از شما چه پنهان قبر مناسب و خوبی هم برای ایشان تهیه نمودیم و در حالی که ایشان هنوز مثل ما زنده بودند ما هر چند گاهی برایشان گریه و سوگواری هم میکردیم یکسال و نیم بعد از این قضیه در نا باوری کامل بنده پسر 29 ساله خود را در اثر سانحه تصادف از دست دادم و قبری را که برای پدرم گرفته بودیم قسمت پسرم شد و شش ماه بعد از این واقعه برادر کوچکمان که 40 سال داشت در اثر سکته از دنیا رفت و همین فشار های شدید روحی و روانی باعث شد که 4 ماه بعد از درگذشت برادرم ایشان دار فانی را وداع کنند لذا شما نیز سعی کنید ضمن محبت و دعا روحیه ایشان را تقویت کنید و البته که مردن حق است اما نه پیری و کهولت و نه بیماری هیچکدام باعث نمی شود که صرفا" به گفته پزشک همه چیز تمام شده است و باید نا امید و مایوس شوید ما هم برای سلامتی ایشان دعا می کنیم
ارسالی از شیدا مرادخانی سلام .... سلام دوستاي مارشالي سلام ..... امير جان فرهاد جان سلام ..... همه و همه سلام من برگشتم .... خيلي خيلي دلم براتون تنگ شده بود ... شما هم دلتون براي من تنگ شده بود ؟؟؟ آخه خيلي وقته كه تو ستون مطلبي ننوشتم . مشغله ام عجيب زياد بوده از اسباب كشي در محل كار و منزل بگير تا تغيير شغل و شروع كارهاي جديد و البته نداشتن تلفن و به تبع اون عدم دسترسي به اينترنت در منزل . البته تمام سعيم رو ميكردم كه تو شركت ايميل هاي ستون رو بخونم ... اگر چه با كمي تاخير ... اميدوارم كه حال همه تون خوب خوب باشه من ديگه الان عالي عاليم .. ضمن پوزش از تاخيرم ميخوام بگم : اونايي كه تولدشون بوده ؛ تولدشون مبارك ... اونايي كه ازدواج كردن ؛ پيوندشون مبارك ... اونايي كه بچه دار شدن ؛ قدم نورسيده شون مبارك ... اونهايي كه بيمار بودن شكر خدا كه حالشون بهتره و يا اينكه با دعاي خير دوستان بهتر خواهند شد ... و اونهايي كه عزيزي رو از دست دادن اميدوارم خدا بهشون صبر بده و از اين به بعد فقط لبخند به لبهاشون بشينه .. از اون جائي كه دوستان زيادي تو ستون براي مشكلاتشون تقاضاي دعا داشتن خواستم بگم ما يه گروه دوستانه داريم كه الان مدتي هست كه هر شب سر ساعت يازده شب براي هم دعا ميكنيم . اين دعاي همزمان باعث آرامش خاطر ميشه و چون انرژي هامون متمركز هست امكان استجابتشون بيشتره . حالا هركدوم از دوستان كه تمايل دارن ميتونن به من ايميل بزنن تا بهشون بگم دقيقا چه كاري انجام ميديم . از فرهاد جان خواهش ميكنم برخلاف آخرين تصميمش ايميل منو قرار بده تا اون دوستاني كه تمايل دارن به من ايميل بزنن . اين هم يه مقاله از سري مقاله هاي مربوط به قانون جذب و خودهيپنوتيزم هست كه قبلا تو ستون چند تاش رو ارسال كرده بودم ؛ اين مقاله در خصوص نحوه دعا كردن هست (البته خداوند به زبان دل ما آگاه هست ولي اين روش براي تمركز روي خواسته مون كمك ميكنه ) اميدوارم مفيد واقع بشه . همه تون رو دوست دارم خيلي خيلي زياد . شاد باشيد و سرشار از عشق و آرامش .
اجرای قانون جذب با تسبیحات حضرت فاطمه مهم نیست شما کی هستید ، در چه برهه ای از زمان ،کجایید وچکار می کنید؟ چون به درهر حال درهرجااز این جهان هستی باشید با یک نیروی بیکران زندگی میکنید نیروی تحت امر قانونی به نام قانون جاذبه . اگر به یک شاخه علمی خیلی علاقه دارید به پیچیدگیها و رازهای اون شاخه علمی فکرکنید ( مثلا به رازی که در اثرانگشت ما انسانها وجود داره که هیچ دونفری اثر انگشت یکسان ندارند) حتما شما هم تو زندگی شخصیتون چیزهای زیادی دارید که قدرت خدارو توش به وضوح میتونید ببینید وپی به نیروی بیکرانش ببرید .
بعداز اینکه با این حضور قلب ذکر الله اکبر رو گفتید و ذهنتون باز شد ، مرحله دوم اجرای قانون جاذبه رو آغاز کنید . لحظاتی اززندگی رو بیاد بیارید که فشار زندگی میخواسته کمرتو بشکنه و به قول معروف به مویی رسیده اما پاره نشده وبازهم با ایمان بگید ( الحمدلله ) .
ارسالی از مریم به نام خدایی که در این نزدیکی است با سلام و درود خدمت دوستان عزیز مارشالی بخصوص امیر حجوانی عزیز و فرهاد رادمنش گل... فرهاد عزیز ممنون ازاینکه ایمیلهای منو در ستون می گذاری وقتی ایمیلم را در ستون می بینم کلی ذوق میکنم که خدارا شکر که در گروهی عضو هستم که همه دوستان را بایک چشم می بینند و هر روز با ذوق وشوق به سراغ ایمیلهای گروه میروم وبا کمال میل همه را می خوانم ویک دنیا انرژی و آگاهی نصیبم میشود. و ازتمام دوستان مارشالی خواهش دارم در این روزها و شبها ی ماه رجب که بهترین روزها و اعیاد است برای همه دعا کنند...من راهم از دعای خیرتون بی نصیب نذارید ...همیشه شاد و پر انرژی باشید این شعر زیبا هم تقدیم به تمام دوستان گل مارشالی شعری زیبا از فروغ فرخزاد !!!! .. بر روي ما نگاه خدا خنده مي زند،
ارسالی از یوسف سلام خدمت همه عزیزان ومدیران گروه ارسالی از آزیتا کاووسی با سلام و عرض ادب به دوستان مارشالی گلم امیر جان عزیز میخواستم یه نظری بدم اگه خوب بود راجع بهش فکر کنید ببینید از اونجاکه ازدواج و تشکیل خانواده خیلی مهمه و ما چه دختر و و چه پسر همیشه دغدغمون یافتن یک شریک خوب تو زندگی است و حالا که ما یک محیط مجازی داریم که 300000 نفر عضو داره میتونیم خصوصیات خودمونو و همسر دلخواهمونو اعلام کنیم تا بهترین گزینه رو انتخاب کنیم خواهش میکنم راجع بهش فکر کنید و نظراتتونو بگین دوستدار همتون
پاسخ مدیریت گروه - امیر حجوانی : با سلام و خسته نباشید به آزیتا خانم عزیز این کار مستلزم اخذ مجوز از ادارات مربوطه میباشد و خب هنوز هم فکر نمیکنم هیچ سایتی همچین مجوزی داشته باشه و یا اگر داره من از اون بی خبر هستم ... به هر حال همیجوریش کلی به ما انگ و تهمت میزنن همینمون مونده تو این مملکت بنگاه همسر یابی هم بزنیم که خب فردا حرفهای خیلی جالبتری نیز برای گروه در میارن و ...
ارسالی از آسیه مقدس سلام فرهاد جان من به نوبه خود تولد مادر گراميتان را تبريك مي گم من هم متولد 2 تير هستم و به خود و به تمام تيريهاي گل از همينجا تولدشون رو تبريك مي گم اميدوارم هميشه و در هرجاي اين دنيا هستن شاد و خوش و خرم باشن و همه تيريهاي رو دوست دارم تيريهاي عزيز تولدتون مبارككككككككككككككككككك
شب سردی بود ���. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن ���شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت ��� پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه ��� رفت نزدیک تر ��� چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود ��� با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه ��� میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش ��� هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن ��� برق خوشحالی توی چشماش دوید ..دیگه سردش نبود ! پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه ���. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت : دست نزن نِنه ! وَخی برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد ���خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت ��� دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت ��� چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان ���مادر جان ! پیرزن ایستاد ��� برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم ! سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه ��� موز و پرتغال و انار ���. پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه���.. مُو مُستَحق نیستُم ! زن گفت : اما من مستحقم مادر . من ��� مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن ودوست داشتن همه انسان ها و احترام به همه آن ها بي هيچ توقعي ���اگه اینارو نگیری دلمو شکستی ! جون بچه هات بگیر ! زن منتظر جواب پیرزن نموند ��� میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد ��� پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد ��� قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش ��� دوباره گرمش شده بود ��� با صدای لرزانی گفت : پیر شی ننه
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام آسیه گرامی ممنون از لطفتون تولد شما رو هم با تاخیر تبریک می گم.
ارسالی از مهرداد قاسمی سلام وخسته نباشید به همه اعضا و مسئولين... چند شعر يا جمله از مسیحا برزگر واستون انتخاب کردم گفتم قشنگ بخونید و لذت ببرید شاید هم چیزی یاد گرفتید.... راستی هنوز قرار آدرس ایمیل نذاری؟ اگه بزاری بد نیست....
زندگی رودخانه ای ست از فنا تا به فنا. كسي به خود ايمان ندارد دشمن زندگيست
باید در آتش عشق بسوزی .
فرصتی تازه دارم امروز فرار کافی ست . تو،
اگر در ستایش و نیایش تو شور و شراری نباشد،
تو در هر لحظه،دوباره به دنیا می آیی .
پرنده ای باش که از تخم بیرون می آید .
اگر عبوسی و جدیت خود را گم کنی،
تو برهنه به دنیا آمده ای و برهنه از دنیا می روی .
ارسالی از مستانه سلام خسته نباشيد فقط خواستم بگم كه برگشتم.البته اگه منو يادتون بياد به اندازهء تمام غروبها مي گيرد
ارسالی از سلامی دوباره به همه مارشالیهای گل و دوست داشتنی به خصوص آقای حجوانی و رادمنش 1
با تشکر از تمام دوستانی که در این شماره برای ما ایمیل ارسال کردند شما هر پیامی از جمله تبریک تولد دوستان خود ، یافتن گمشده ، پیامهای تبریک و تسلیت بابت مناسبتهای عمومی و یا خصوصی ، انواع کمکهای خیریه و ... رو میتوانید در این ستون مطرح کنید برای بخش صندلی داغ حتماً در قسمت عنوان صندلی داغ را درج نمایید منتظر ایمیل های بعدی شما دوستان (اما خواهشا با فونت فارسی) هستم. دوستانی هم که تمایل دارند ایمیل شخصی آنها در این ستون نمایش داده شود حتما در پایان پیام خود قید نمایند از ارسال پیامهای سیاسی ، ضد دینی ، غیر اخلاقی ، تبلیغاتی و فورواردی سایر گروه ها هم اکیدا خودداری نمایید چون در این ستون ارسال نخواهد شد
برای ارسال مطالب خود حتما با ایمیل زیر با ما در تماس باشید
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Powered By Amir Hejvani - Marshal | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
All Rights Reserved By Marshal Modern Group | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
__._,_.___
No comments:
Post a Comment