Farhad.Modern@Yahoo.Com
آرزومند آرزوهاتونم
فرهاد رادمنش
| سخن هفته : طعنه تهران امروز به شمقدری به خاطر انتقاد از اخراج فون تریه از جشنواره کن ادعای آزادی بیان و رابطه آن با لغو پروانه ساخت فیلم اصغر فرهادی و توهین به رضا میرکریمی | |
سينماي ما- مهدي فروتن: در روزنامه تهران امروز یادداشت جالبی در واکنش به اعتراض جواد شمقدری نسبت به اخراج لارنس فون تریه از جشنواره کن منتشر کرده است. فروتن در تهران امروزنوشت : شصت و چهارمين جشنواره فيلم كن در حالي اوايل هفته جاري در ساحل شرقي فرانسه به پايان رسيد كه ماجراهاي حاشيهاي آن در فضاي سينماي ايران همچنان ادامه دارد. درباره آنچه در اين دوره بر لارس فن ترير فيلمساز سرشناس دانماركي گذشت و نامهاي كه جواد شمقدري معاون سينمايي وزير ارشاد درباره همين موضوع به ژيل ژاكوب رئيس جشنواره كن نوشت چند نكته به نظر من ميرسد:
1. فيلمساز عجيب و غريب دانماركي كه محبوب مديران كن است و امسال هم فيلمي در بخش مسابقه داشت، در روز اكران ��ماليخوليا�� در كاخ جشنواره اظهارنظري به شدت عجيب و غريب در اعلام همدردي با آدلف هيتلر به زبان آورد. همين سخنان نسنجيده باعث شد سازمان جشنواره كن او را ��عنصر نامطلوب�� توصيف كند و عذرش را بخواهد. فن ترير هم كه خودش فهميده بود چه دسته گلي به آب داده و چه شوخي نابجايي كرده، خيلي زود به اشتباهش اعتراف كرد تا ماجرا به خوبي و خوشي به پايان برسد و اوضاع از اينكه هست بدتر نشود.
2. اين ماجرا اما در رسانههاي ايران به شكلي ديگر بازتاب يافت و چند رسانه دليل اخراج فن ترير را از جشنواره كن اظهارنظرهاي ضد صهيونيستي او عنوان كردند. در حالي كه اصل ماجرا چيزي ديگر بود و در حرفهاي فيلمساز دانماركي تنها در حد يك جمله به رژيم جعلي اسرائيل اشاره شده بود: ��اسرائيل موي دماغ است��. تمام مشكل مديران كن با لارس فن ترير حرفهايي بود كه او درباره هيتلر زده بود.
3. معاون سينمايي وزير ارشاد كه همين پارسال پروانه ساخت ��جدايي نادر از سيمين�� اصغر فرهادي را به خاطر نامناسب بودن حرفهاي او در جشن خانه سينما (براي مدتي) باطل كرده بود، يك روز پس از پايان جشنواره نامهاي به رئيس جشنواره كن نوشت و از اينكه مديران معتبرترين جشنواره سينمايي جهان در كشور مدعي آزادي بيان تحمل چند جمله انتقادي ندارند، او را حسابي نواخت و از رفتار فاشيستي كننشينان به شدت انتقاد كرد.
4. هيات داوران جشنواره كن 2011 به رياست رابرت دنيرو جايزه بهترين بازيگر زن را به كرستن دانست بازيگر فيلم سينمايي ��ماليخوليا�� اهدا كرد تا ثابت كند مشكلي كه كارگردان فيلم باعث و باني آن بوده، ربطي به خود فيلم و ديگر عوامل آن ندارد. همين چند ماه پيش بود كه سيدرضا ميركريمي لب به انتقاد از هيات داوران جشنواره فيلم فجر گشود و وزن سينمايي آنها را زير سوال برد. واكنشي كه از جانب تعدادي از داوران بخش مسابقه سينماي ايران فجر 89 ديده شد، در نوع خود شگفتانگيز و عبرتآموز بود. دوستان نه تنها حسابي از خجالت فيلمساز سرشناس ايراني درآمدند و بارها در انواع و اقسام رسانهها پاسخ او را با عبارتهايي نهچندان محترمانه دادند، بلكه اين مشكل به شدت شخصي را در قضاوت خود هم دخيل كردند تا زحمت ديگر عوامل ��يه حبه قند�� به واسطه مشكلي كه داوران جشنواره با كارگردان فيلم پيدا كردند، ديده نشود.
5. اگر به قول جواد شمقدري به خاطر رفتار جشنواره كن با لارس فن ترير ��شاید لازم باشد در دایرهالمعارفها مفهوم جدیدی از آزادی بیان ارائه شود��، به نظر ميرسد با كاري كه داوران جشنواره بيست و نهم فيلم فجر با ميركريمي و فيلم او كردند، شايد لازم باشد در دايرهالمعارفهاي ما هم مفهومي تازه از رعايت بيطرفي در قضاوت ارائه شود.
6. جواد شمقدري پارسال با حضور در محل برگزاري جشنواره كن با ژيل ژاكوب ديدار كرد و در بازگشت مدعي شد رئيس جشنواره بابت عملكرد جعفر پناهي از او عذرخواهي كرد. اما به فاصلهاي كوتاه ژاكوب اعلام كرد محتواي ديدار او با شمقدري آن چيزي نبوده كه در رسانههاي ايران انعكاس يافته است و وقتي پاسخي از طرف ايراني به گفتههاي رئيس كن صادر نشد، اينگونه به نظر رسيد كه گفتههاي طرف فرانسوي نه عين حقيقت، بلكه به صواب نزديكتر بوده است.
7. حالا هم من هر چه فكر ميكنم دليلي موجه براي نوشته شدن نامه از سوي معاون سينمايي وزير ارشاد دولت جمهوري اسلامي ايران به رئيس جشنواره بينالمللي فيلم كن پيدا نميكنم. فيلمساز دانماركي شوخي بيجايي كرده (به اعتراف خودش كه گفته لحن شوخي حرفهاي او در ترجمه به مخاطبان منتقل نشده) و پاسخش را با اخراج محترمانه از كن دريافت كرده است. نميفهمم اينكه ما براي احقاق حق كارگرداني گريبان چاك كنيم كه خودش هم ميداند حق با او نيست و در همان نشست مطبوعاتي گفته شايد ساخته بعدياش يك فيلم مستهجن باشد، چه معني ميدهد.
8. حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد: ��ما اكثر العبر و اقل الاعتبار: عبرتها چه بسيارند و عبرتگيرندگان چه اندك��.
| گفت وگو با علیرضا داودنژاد درباره "مرهم | |
سینمای ما- فیلمهای اخیر علیرضا داودنژاد، برخی چنگی به دل نمیزدند و برخی در حال هوایی غریب با دنیای فیلمهای قبلتر او بودند؛ ��تیغزن��، ��هشتپا��، ��هوو��، یا ��ملاقات با طوطی�� را بیشتر فیلمهای تجاری میدانیم، هرچند خود داودنژاد آنها را از جنس فیلم ��مرهم�� و جزو سینمای اجتماعی میداند. در حالی که اکران عمومی فیلم ��مرهم�� آغاز شده، داودنژاد درباره این فیلم و سینمای اجتماعی در ایران گفتوگویی کرده است.
آقای داودنژاد! چه شد که بعد از ساختن برخی فیلمهای تجاری مانند ��تیغزن�� ��هشتپا�� یا ��هوو�� با ساخت فیلم ��مرهم�� به سینمای اجتماعی بازگشتید؟
آن فیلمها هم در ردیف سینمای اجتماعی بودند. داوری شما داوری تحتتأثیر تبلیغات است. آن فیلمها اجتماعی بودند، چون مشکلات ناشی از فیلمها اجتماعی بودند، چون مشکلات ناشی از فضای قاچاق، زد و بند، بازار سیاه، گرفتاریها، زمینخواری و... در آن فیلمها بود، یعنی آنها هم اجتماعی بودند
پس از نظر شما فیلم ��مرهم�� در مقایسه با فیلمهای قبلی از یک جنس بوده است؟
بستگی دارد از چه دیدی نگاه کنید. از نظر موضوعی، آنها هم فیلمهای اجتماعی بودند.
بنابراین فیلم ��مرهم�� را بازگشت به سینمای اجتماعی نمیدانید؟
بازگشت است، از لحاظ اینکه اکثر بازیکنان من نابازیگر هستند و این وجه مشترک جدیتری بین فیلم ��مرهم�� و فیلمهایی مانند ��نیاز��، ��مصائب شیرین��، ��بچههای بد�� و ��بهشت از آن تو�� است. اگر دوست دارید، میتوانید نام این را بازگشت بگذارید. اصولاً بازگشت چیز بدی نیست.
آیا شما به دلیل موضوعهای جامعه عصبانی میشوید و گاهی فیلم نمیسازید؟
وقتی سرم در حال زیر آب رفتن است، ابتدا باید سعی کنم سرم روی آب بماند تا بتوانم فیلم بسازم. برای روی آب ماندن مقاومت میکنم و وقتی بتوانم روی آن بمانم، آنوقت فیلم هم میسازم.
شما برای ساخت فیلم اجتماعی به چه اولویتهایی توجه میکنید و چه الگویی برای فیلمسازی دارید؟
موضوعهایی مانند ظلم، تبعیض، توهین، تحقیر، ترس و... من را تحتتأثیر قرار میدهد.
آیا این موضوع فکر شده است که شما در فیلم ��مرهم�� کاری با قانون، مدیران اجرایی یا نیروی انتظامی ندارید و خانواده به عنوان نجاتدهنده فرد معتاد معرفی میشود؟
مگر من جرات میکنم که با آنها کاری داشته باشم؟ اگر با اینها کار داشته باشم، نمیتوانم فیلم بسازم و اگر فیلم بسازم، آیا امکان یک نمایش پیدا میکند؟ من چطور میتوانم با اینها کار داشته باشم؟
یعنی به دلیل شرایط موجود سراغ آنها بخشها نرفتید؟
شرایط، من را به سمتی هدایت میکندت که به گونهای فیلم بسازم تا امکان فیلم ساختن را از خودم سلب نکنم. کار من فیلمسازی است و نباید طوری فیلم بسازم که سنگ بر سر راه فیلمسازی من بیفتد. باید فیلم بسازم و تا جایی که ممکن است سنگ بر سر راه خودم نیندازم، گاهی هم سنگ سر راه من میاندازند و آن زمان، شما فکر میکنید که قهر کردهام؛ ولی اینطور نیست، آن وقتی که فکر میکنید قهر کردهام، در حال کنار زدن سنگهای سر راهم هستم.
| 10 خبر از سینمای ایران و جهان معرفی فیلم های روی پرده سینمای ایران جدول فروش فیلم های روی پرده سینما های ایران جدول فروش فیلم های روی پرده سینما های جهان | |
1
~>پروانه ساخت پروژه عظيم بين المللي ��پيامبر�� به كارگرداني مجيد مجیدی صادر شد <~
سينماي ما- مجید مجیدی برای فیلم سینمایی "پیامبر" (ص) پروانه ساخت دریافت کرد. شورای صدور پروانه فیلمسازی 35 میلیمتری در جلسه روز دوشنبه دوم خردادماه برای یک پروژه سینمایی پروانه ساخت صادر کرد. "محمد (ص)" به تهیه کنندگی موسسه سینمایی بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی و کارگردانی مجید مجیدی موضوع دینی عنوان پروژهای است که از این شورا پروانه ساخت دریافت کرده است.
2
~> آن قدر خوش تیپه که آدم حرفش یادش میره! <~
سينماي ما- مهران مدیری در دومین مراسم قرعه کشی سریال قهوه تلخ مهمترین دغدغهاش از ابتدای ساخت آثار طنز تا امروز را کاهش فشار روانی و استرس آدمها دانست. او گفت:�� من در این مدت با خیلیها برخورد داشتهام که میگفتند ��قهوه تلخ �� به زندگی اجتماعی و خانوادگیشان کمک کرده است. ��
در حین صحبتهای مدیری اما محمدرضا گلزار وارد مراسم شد و مدیری هم حضور او را اعلام کرد. این مساله باعث جلب توجه حاضران به سمت گلزار قطع صحبتهای مدیری شد. مدیری هم در واکنش به این اتفاق به شوخی گفت : �� آنقدر خوش تیپه که آدم حرفش یادش میره.��
این وضعیت ادامه یافت و مدیری هم مجبور شد که بگوید:�� وقتی کسی به حرفهایم گوش نمیدهد، من چه بگویم.��
دومین مراسم قرعه کشی جوایز ��قهوه تلخ�� روز سهشنبه 3 خرداد در هتل هما برگزار شد.
3
~> مهران مدیری، سومین مسئله حیاتی مردم ایران بعد از نفت و آزادي است! <~
سينماي ما- سیروس الوند که در دومین مراسم قرعه کشی ��قهوه تلخ �� شرکت کرده بود ، مهران مدیری را سومین مسئله حیاتی مردم ایران بعد از نفت و آزادی دانست. الوند با ذکر این مطلب که درباره ��قهوه تلخ �� نمیتوان با زبان جدی حرف زد زیرا که جدی بودن در هر موضوعی که به این سریال مربوط است زیبایی آن را تحتالشعاع قرار میدهد، گفت: �� زمان جنگ جهانی دوم در ایران ، روی در مغازهها مینوشتند، نان رسید، آرد رسید. حالا روی در مغازهها مینویسند : ��قهوه تلخ �� رسید. این یعنی ��قهوه تلخ �� امروز برای مردم آذوقهای است که منتظر آن هستند.��
کارگردان فیلم ��پرتقال خونی�� به اولین باری که مهران مدیری را درنمایش ��هملت�� دیده بود اشاره کرد و ادامه داد: ��من حدس نمیزدم که این بازیگر جدی بتواند اینقدر در عرصه طنز موفق باشد. فکر میکنم بزرگترین ارزش کار او این است که حاصل کار دسته جمعی را فهمیده است.��
4
~>فيلمسازي كه شمقدري از او دفاع كرد سازنده فیلم نیهلیستی، اروتیک و شرم آور ضد مسیح است <~
شمقدري خطاب به ژيل ژاكوب رئيس جشنواره فيلم كن، نامه نوشت. معاون سينمايي وزارت ارشاد در اين نامه كه نسخهاي از آن در اختيار ايسنا، قرار گرفته، آمده است:��در ابتدا مايل هستم شادماني خود را از اينكه عمر جشنواره شما به شصت و چهارمين دوره خود رسيده است به سينماگران و مردم فرهنگ دوست فرانسه تبريك بگويم حتماً خوب بخاطر داريد جشنواره كن با هدف مقابله با فاشيستها پاگرفت. فاشيستها كساني بودند كه تنها خود را مستحق برخورداري از رفاه و حيات ميدانستند و حضور مخالفان خود را به هيچ وجهي حاضر نبودند تحمل كنند جاي تاسف دارد كه امروز شاهد هستيم پس از ۶۴ سال ، رگهاي از خوي همان افراد در تصميمات مسئولان جشنواره نمود پيدا ميكند و يكي از معتبرترين فيلمسازان اروپايي كه شايد پر افتخار ترين فيلمساز باشد كه در جشنواره كن بارها با فيلمهايش حضور يافته است به تيغ رفتاري متعصبانه كه ريشه در دوران قرون وسطايي دارد گرفتار و از جشنواره كن اخراج ميشود.��
شمقدري در بخش ديگري از اين نامه خطاب به ژيل ژاكوب نوشته است:��نميدانم آزادي بيان ديگر چه مفهومي خواهد داشت شايد لازم باشد دردايره المعارفها مفهوم جديدي از آزادي بيان ارائه شود والا رفتاري كه جشنواره كن با آقاي فون تريه انجام داد و مجبورش كرد كه بارها به عذرخواهي بپردازد ،انسان را به ياد گاليله مياندازد كه صاحبان كليساهاي قرون وسطايي با تهديد مجبورش كردند نظريه علمياش را كه زمين كروي است انكار كند.��
شمقدري معاون وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در پايان خاطرنشان كرده است:��جناب آقاي ژيل ژاكوب،بپذيريد فارغ از آنكه نسبت به اظهارات آقاي فون تريه چه نظر و ديدگاهي داريم، جشنواره كن نقطه سياهي را در تاريخ رفتارهاي خود ثبت كرد.
از اين دوره نداي دفاع از آزادي در جشنواره كن شايد شعار بيمعنايي باشد كه براي ترميم آن سالها بايد تلاش كرد.��
سایت اصولگرای جهان از جواد شمقدری به خاطر حمایت از لارنس فون تریه به شدت انتقاد کرد .
جهان نيوز نوشت :چندی پیش فون تریه کارگردان و فیلم ساز ضد یهود در جشنواره کن از صهیونیست ها انتقاد کرد که باعث شد مسئولین جشنواره وی را اخراج کنند.همین موضوع باعث شد شمقدری در اقدامی مثبت و قابل تقدیر در نامه ای خطاب به مسئولین کن از برخورد تبعیض آمیز آنها انتقاد کند.
اما این اقدام شمقدری همراه با تعریف و تمجید غیر ضروری از کارگردانی شد که متاسفانه دارای سابقه فیلم سازی مستهجن و ضداسلامی است.
ذکر این نکته ضروری است که انتقادات فون تریه در جشنواره فیلم کن در مورد اسرائیل، به تاسی از پیروی از مکتب فاشیستی- هیتلری بوده و در میان اهالی هلند ،اتریش ،دانمارک و خود کشور آلمان یک امر طبیعی به شمار می رود.
در نامه جواد شمقدری به ژیل ژاکوب از فون تریه به عنوان فیلمسازی پر افتخار و معتبر یاد شده است . استفاده از عباراتی چون معتبر و پر افتخار ناآگاهی ، معاونت سینمایی را نسبت به آثار این فیلمساز دانمارکی نشان می دهد.
ستایش فون تریه درحالی است که فون تریه سازنده فیلم نیهلیستی، اروتیک و شرم آور ضد مسیح است.
ضد مسیح (ساخته قبلی فون تریه ) اثری ضد دینی و در جهت بسط ��پرنوکراسی�� جهان غرب ساخته شده و گرته برداری اندیشه ای از جنبش آلفرد کینزی(فروید معاصر) است.
فون تریه در فیلم ضد مسیح که (در سال ۲۰۰۹ از همین جشنواره فیلم کن جایزه کسب نموده )مسئله جبر و اختیار را به چالش می کشد و سیر تسلسل وار حیات در قالب نظریه تناسخ در حاشیه روایتش تثبیت می کند.
5
~>��قلادههای طلا�� به کارگردانی ابوالقاسم طالبی كليد خورد <~
فیلم سینمایی ��قلادههای طلا�� به کارگردانی ابوالقاسم طالبی، اوّل خرداد ماه در محله سعادت آباد کلید خورد. طالبی که پیش از این ��قلادههای طلا�� را سیاسیترین فیلم تاریخ سینمای ایران نامیده بود، در مورد موضوع این فیلم گفته است داستان این فیلم هیچ ربطی به ماجرای ندا آقاسلطان ندارد. عكس هاي تست گريم بازيگران فيلم را اين جا ببينيد:
6
~>سرطان شدید گرفتم، از ایران برای همیشه رفتم، به زندان اوین رفتم! <~
مجری جوان تلویزیون میگوید هیچ وبلاگ، ایمیل یا سایتی ندارد و از اینترنت فقط برای جستوجوی اطلاعات استفاده میکند. احسان علیخانی مجری جوان، مسلط، صمیمی و پرتحرک است که در چند سال اخیر توانسته اجراهایی به یادماندنی داشته باشد. چندی است شایعههای فراوانی درباره او در برخی نشریات شنیده میشود. احسان علیخانی در گفتوگویی از کارها و فعالیتهایش و برخی دغدغههایی که دارد صحبت کرده است.
- من در دفتر یکی از فیلمسازان به عنوان یکی از اعضای گروه صحنه و دستیار کارگردان فعالیتم را شروع کردم.
-شبهای قدر برخی از مادران شهید بر سر مزار فرزندانشان میرفتند شمع روشن میکردند و حال و هوای خاصی داشت. فکر میکنم این موضوع یکی از بهترین مستندهایی بود که توانستم به تصویر بکشم و به واسطه آن تأثیرگذار باشم.
- من یک دفعه وارد عرصه اجرا نشدم. در مستندهایی که تولید میکردم با افراد موردنظر از پشت دوربین صحبت میکردم. کمکم جلوی دوربین این گفتوگوها را ادامه دادم تا اینکه باشگاه مهرورزان کار اجرا را شروع کردم پس از آن در بیشتر برنامههای مناسبتی شبکه یک حضور داشتم.
- اجرا استاندارد دارد و ثابت است شاخصههایی همچون فیزیک، صدا، سیما، نوع بیان و ... مشخصات خاصی دارد و این مشخصات برای هر کسی یکسان نیست و متفاوت است. من سالها پشت دوربین بودهام و با انواع اجراها آشنا هستم. من تنها سعی کردم معدل یا میانگینی از نسل خودم باشم همین.
-من اجراهای لری کینگ و اپرا وینفری را برای خودم تحلیل کردهام، اینکه لری کینگ در برنامههای سیاسی و خانم وینفری در برنامههای خانوادگی و اجتماعی هنری معمولا با مهمان و مخاطبش چگونه ارتباط برقرار میکند.
- من فقط نوع اجرای آنها را نگاه کردم. اینکه در مقابل مهمان بسیار بزرگشان هم خیلی راحت صحبت میکند و درخصوص پاسخهای مهمان هیچگونه عکسالعملی نشان نمیدهند. یکی از مسائلی که برایم مهم است و من در این دو مجری دیدهام این است که مجری نمیتواند بگوید این موضوع درست است یا غلط. به نظرم خوب است که مخاطب همیشه نتیجه بگیرد، یعنی ما قضاوت را به او بسپاریم.
-شما میبینید ساختارهای برنامهسازی از دهه 60 تاکنون به یک شکل است مثلا برنامه صبحگاهی بخشهای مشخصی دارد که همه شبکهها در حال حاضر با یک ساختار برنامه تولید می کنند. برای همین است که فلان برنامه صبحگاهی مخاطبانش را از دست داده است. اگر برنامهای با ساختاری جدید متنوع و جذب بخش شود مخاطبان زیادی کسب میکند.
- یکی از مشکلات صنف من این است که از طرف ما هر حرفی را میزنند. من در طول این مدت با هیچ رسانه یا خبرنگاری صحبت نکردهام. حتی بسیاری از رسانه های مکتوب و مجازی با من تماس داشتند، اما من با هیچ کجا مصاحبهای نداشتهام، ولی نمیدانم چرا این مطالب از زبان من گفته شده است. نمیدانم باید چگونه با اینها برخورد کرد. تنها نبود من در برنامهها این بود که برنامه خوب و تأثیرگذاری به من پیشنهاد نشد. اکثر برنامهها همان برنامههای عادی بودند.
- مشکل من فقط شایعه نیست. کافی است شما اسم من را در اینترنت جستوجو کنید، وبلاگهایی با عناوینی مثل کانون هواداران احسان علیخانی میبینند که هیچ کدام اینها مال من نیست. من حتی ایمیل شخصی هم ندارم چه برسد به وبلاگ. خیلیها از این طریق با مردم ارتباط برقرار کردند که من همین جا اعلام میکنم من هیچ وبلاگ، ایمیل یا سایتی ندارم. استفاده من از اینترنت فقط برای جستوجوی اطلاعات است.
- بسیار زیاد درخصوص خودم شایعه شنیدهام. سرطان شدید گرفتم، از ایران برای همیشه رفتم، به زندان اوین رفتم، با نوه منوچهر نوذری هستم از جمله شایعاتی بود که به گوش خودم رسید.
- کسی به عنوان برادر من در شهر اصفهان به خواستگاری میرود و گویا کلاهبرداری میکند. خانواده اصفهانی من را پیدا کردند و از من خواستند بگویم برادرم کجاست. در حالی که من برادری نداشتم که بخواهد خواستگاری برود. با کمک بچههای آگاهی فرد کلاهبردار را پیدا کردیم شاید باورتان نشود که از نظر قیافه بسیار شبیه من بود. امیدوارم دیگر شاهد چنین اتفاقهایی در زندگی نباشیم.
- ما واقعاً چه تعداد مجری در کشور داریم؟ وقتی یک بازیگر به راحتی میتواند به عنوان مجری در برنامه حاضر شود و حقالزحمه بیشتری هم درخواست کند، پس این حق را میتوان به مجریان داد که به کارهای دیگری برای کسب درآمد بپردازند. مدیران رسانه ملی باید بدانند به این فکر باشند که مجریان متعهد و متخصص را حفظ کنند نه اینکه دست و بال آنها را ببندند.
7
~>از جوشکاری که شوکه شد تا مجرياني كه زياد دروغ گفتند <~
دومین مراسم قرعه کشی آپارتمانهای ��قهوه تلخ�� که روز سهشنبه سوم خرداد برگزار شد، حاشیههای جالبی داشت. این مراسم با حضور عوامل این سریال و تعدادی از هنرمندان سینما و تلویزیون در هتل هما برگزار شد. درابتدای این مراسم که اجرای آن را برزو ارجمند و علی لکگویان برعهده داشتند ، این دو بازیگر از حضور عزتالله انتظامی، علی نصیریان و داوود رشیدی در سالن خبر دادند که این مسئله موجب شگفتی حاضرینی شد که این بازیگران در سالن نمیدیدند، اما در همان لحظه سیامک انصاری به روی سن آمد و گفت: ��این دو مجری قرار است امروز زیاد دروغ بگویند.��
در این مراسم علاوه بر بازیگران و عوامل سریال، هنرمندانی چون داریوش اسدزاده، سیروس الوند، ماهایا پطروسیان، محمدرضا گلزار و... حضور داشتند که هر کدام بخشی از انجام مراسم قرعهکشی و بیرون آوردن گوی شمارهها را برعهده داشتند.
بیرون آوردن آخرین شماره از هر دو قرعهکشی آپارتمانها را خود مدیری برعهده داشت و بعد از اعلام شمارهها نیز با برندگان تماس گرفت.
دستگاه تلفن اولین برنده خاموش بود که این مسئله با خنده حضار همراه شد. مدیری البته چند بار دیگر نیز تلاش کرد، اما نتوانست با این برنده تماس بگیرد و تلفن برنده اول تا پایان مراسم همچنان خاموش ماند.
برنده دوم، یک جوشکار اهل شهرکرد بود که به نظر میرسید با شنیدن صدای مهران مدیری و اعلام برنده شدن یک دستگاه آپارتمان کاملا شوکه شده است. او گفت که در منزل پدریاش زندگی می کند و خانه ندارد. همسرش هم حسابی از شنیدن این خبر خوشحال شد.
برزو ارجمند گفت که 80 هزار نفر از هنگام ساخت تا توزیع محصول، در این پروژه فعالیت دارند.
به مناسبت روز زن به بانوانی که در مراسم حضور داشتند و نامشان فاطمه یا زهرا بود هدیهای اهدا شد.
8
~>دلایل فروش پایین "خیابان بیست و چهارم" در گفتگو با سعید اسدی کارگردان فیلم<~
کارگردان و نویسنده فیلم سینمایی "خیابان بیست و چهارم" معتقد است شرایط اکران این فیلم راضیکننده نیست و نداشتن تبلیغات و سالن مناسب با سانسهای خوب یکی از دلایل فروش محدود آن است. سعید اسدی که این روزها از وی فیلم "خیابان بیست و چهارم" با بازی نیکی کریمی، جمشید هاشمپور، حمید گودرزی، مهدی ماهانی، شیلا خداداد و... اکران عمومی شده است. این کارگردان که تحصیلات خود را در رشته سینما خارج از کشور گذرانده است از شرایط اکران فیلم تازهاش راضی نیست. وی تاکنون ساخت فیلمهای "فرود در غربت"، "تلافی"، "مهمان"، "آواز قو" و... را برعهده داشته است. "خیابان بیست و چهارم" به گفته وی فیلمی در ژانر دلهره و اثری روانشناختی است. این فیلم با وجود داشتن 15 سالن سینما در شهر تهران فروش راضی کننده نداشته است. در این گفتگو اسدی درباره شرایط اکران و ژانر این فیلم توضیح داده است.
* شرایط اکران فیلم چقدر برای شما راضی کننده است؟ فکر نمیکنید بهتر بود زمان دیگری را برای اکران عمومی "خیابان بیست و چهارم" انتخاب میکردید؟
- سعید اسدی: من همیشه معتقدم فیلم خوب وابسته به زمان نیست. "آواز قو" در بدترین شرایط زمانی به لحاظ اکران روی پرده رفت اما بسیار موفق عمل کرد. فیلم "خیابان بیست و چهارم" در ژانر خود اثر موفقی است، اما متاسفانه شرایط اکران برای فیلمها عادلانه نیست.
جالب است تعداد بیشتر سالنهای سینمایی با سانسهای خوب در اختیار یک یا دو فیلم است. البته شرایط و قدرت تبلیغات برای یک اثر که اکران میشود بسیار اهمیت دارد. به عقیده من یک فیلم تا زمان کپی صفر مانند یک تابلوی نقاشی میماند و وقتی برای فروش عرضه میشود دقیقا باید به آن مانند یک کالا نگاه کرد. برای هر کالایی که وار بازار میشود تبلیغات زیادی صورت میگردد برای هر اثر سینمایی باید همین شرایط را در نظر گرفت.
متاسفانه شرایط سینمای ایران به گونه ای شده است که تهیهکننده و صاحب اثر توان پرداخت هزینههای تبلیغاتی اینچنینی را ندارد. ما برای "خیابان بیست و چهارم" تبلیغات شهری محدودی داشتیم. با توجه به زحماتی که برای تولید این فیلم کشیدیم واقعا به خاطر نداشتن تبلیغات مناسب فیلم در اکران حیف شد. البته تهیه و سرمایه گذار هم حق دارند. یک هفته قبل از اکران به ما اعلام کردند که می توانیم فیلم را به روی پرده ببریم. به همین دلیل فرصتی برای تبلیغات مناسب نداشتیم.
البته بیشتر سالن های خوب نیز که در اختیار فیلم دیگری است. به همین دلیل همیشه معتقدم زمان کران برای هیچ فیلمی مهم نیست بلکه این شرایط است که بر روی گیشه تاثیر می گذارد. تبلیغات یکی از رکن های اصلی این موضوع است. با توجه به این موضوع فروش "خیابان بیست و چهارم" برای من راضی کننده نیست.
* چقدر معتقدید این فیلم در ژانر دلهره و تعلیق موفق عمل کرده است؟
- من همیشه پیش از این فکر میکردم مردم ایران به گونه ای هستند که نباید با ساخت چنین فیلمهای ذهنیت آنها را مخدوش کرد. اما وقتی بیشتر در ایران ماندم متوجه شدم، واقعیت جامعه تندتر از تصور من است. البته دو فیلم نه چندان خوب طی این چند سال در این ژانر ساخته شد که در گیشه موفق عمل کردند. به همین دلیل احساس کردم زمان ساختن فیلم "خیابان بیست و چهارم" است.
* گویا قصد داشتید با ساخت "خیابان بیست و چهارم" هشداری به جامعه بدهید؟
- دغدغه من این بود که به مردم هشدار بدهم که باید تصور خود را از یک فرد خلافکار در جامعه تغییر دهند. برخی هنوز درباره چنین افرادی تصور دهه چهلی دارند و به گونه ای فکر می کنند این افراد حتما چهره خاص و به نوعی خفاش شبی دارند. اما واقعیت این است کهدر طیف طبقه بالای جامعه افراد مریض و روانی دیده می شوند که در ظاهر به دلیل پوشش مناسبی که دارد به هیچ وجه ذهنیت بدی برای افراد به وجود نمی آورند.
من با ساخت "خیابان بیست و چهارم" می خواستم این افراد را به مردم بیشتر بشناسانم. این شناختها باعث می شود که آمار طلاق در کشور ما به این سرعت افزایش پیدا نکند. متاسفانه مادر حال حاضر در جامعه ای هستیم که ظاهر افراد برای یکدیگر اهمیت بیشتری دارد و همین موضوع است که ممکن است مشکلاتی را فراهم آورد.
* بیشتر درباره ژانر فیلم توضیح می دهید؟
- این ژانر عملا ژانری است که تا کنون در سینمای ایران بدین معنا نداشتیم. به نوعی ژانر روان شناختی و ضد اجتماعی است . اما متاسفانه خیلی ها از این مقوله آشنایی ندارند به همین دلیل ما با نقدهایی روبرو می شویم که نتوانستند درک درستی از فیلم داشته باشند.
فیلمنامه "خیابان بیست و چهارم" اقتباسی از یک فیلمنامه امریکایی است. تا زمانی که من این متن را اقتباس کردم فیلمی از آن ساخته نشده بود. این طرح مال سالها پیش است. اما با توجه به موضوعی که عنوان کردم پیش از این فکر می کردم مردم نمیتوانند با چنین واقعیتهایی روبرو شوند به همین دلیل دیگر به سراغ آن رفتم.
* به نظر میرسد فیلمنامه ایرانیزه نشده است؟
- من فیلمهای روز جهان را دنبال میکنم اما بیشتر ترجیح میدهم آنها را انتخاب کنم مانند خیلیها به نبال دیدن مجموعه های "لاست" و یا "فرار از زندان" نمی روم. من تحصیلاتم را در خارج از کشور گذراندم اما هیچ علاقه ای به کپی کاری ندارم. من بیشتر یک نوچوان بودم وقتی ایران را ترک کردم قطعا سینمای دنیا بر روی من تاثیر گذاشته است. من فیلمنامه "ااز قو" را هم خارج از کشور نوشتم اما آن را ایرانیزه کرد.
فیلم "خیابان بیست و چهارم" باید ساختار کلاسیکی داشته باشد که البته همین ساختار نیز متعلق به ما نیست و ما نمی توانیم آن را از ان خود کنیم. به عقیده من قصه این فیلم به کارگردان می وید که باید آن را چگونه دکوپاژ کرد و ساخت. من قطعا دکوپاژی که در فیلم "مهمان" به کار بردم را در اینجا استفاده نمی کنم. من نمی گویم فیلمنامه این فیلم را ایرانیزه کردم. بلکه با توجه به شناختی که از مخاطب داشتم و حتی چند بار فیلم را با مردم در سینما دیدم، متوجه شدم که با آن ارتباط خوبی برقرار می کنند. مانند فیلم های هالیوودی که در ایران مخاطبان زیادی دارند.
دیالوگ بیشتر فیلمهای من اگر دقت کنید جنس جملات کوتاه و مقطع است و حرف اضافه ای در آن دیده نمیشود. من در نوشتن دیالوگها به انگلیسی فکر میکنم.
* چقدر از ترکیب بازیگران فیلم راضی هستید؟
- من برای فیلم از حضور شهرام زمانی به عنوان انتخاب بازیگر استفاده کردم. پیشنهاداتی که ایشان ارائه میکردند متفاوت بود که خوشبختانه از ذهنیت من دور نبود. فکر میکنم تمام افراد در جای خود قرار دارند و از ترکیب فعلی بسیار راضی هستم و فکر میکنم جواب داده است.
* با توجه به اینکه قصد داشتید با فیلم به مخاطبین هشدار دهید چه توصیهای برای افرادی دارید که به دیدن "خیابان بیست و چهارم" میروند؟
- جالب است بدانید خانمی برای دیدن فیلم به سینما میرود. از مسئول گیشه سئوال میکند که آیا فیلم "خیابان بیست و چهارم" را دیدهاند که به توصیه آنها به دیدن فیلم برود که با پاسخ منفی روبرو میشود. وی پس از دیدن فیلم به مسئول گیشه میگوید که من به شما و به همه جوانان توصیه میکنم که به دیدن این فیلم بروند.
این فیلم نه به خاطر اینکه من سازنده آن هستم، بلکه پیام آن بسیار آموزنده و در ست است. این فیلم ساختار حرفه ای دارد و در حد استانداردهای سینمای ایران ساخته شده است. مخاطب از دیدن آن برای لحظهای خسته نمیشود. زیرا یک پلان مرده در فیلم دیده نمیشود.
معتقدم تمام عوامل این فیلم دست به دست هم دادند تا ما بتوانیم یک اثر موفق تولید کنیم. البته این مخاطبین هستند که باید انتخاب کنند. البته مخاطبین باید این گونه سینما را هم ببینند و فکر میکنم مردم ما هوشیار هستند و فرق بین دو اثر را به خوبی درک می کنند.
- - - - - - - -
در فیلم سینمایی "خیابان بیست و چهارم" نیکی کریمی، حمید گودرزی، جمشید هاشمپور، مهدی ماهانی، بهاره افشاری و ... بازی کردهاند.
9
~>كران عمومي ��جرم�� مسعود كيميايي در 27 سينماي تهران<~
اکران عمومی فیلم سینمایی "جرم" به کارگردانی مسعود کیمیایی از چهارشنبه با 26 سینما در تهران آغاز شد. این فیلم از چهارم خردادماه در سینماهای آفریقا، ایران، فرهنگ، آزادی، پردیس ملت، پردیس زندگی، اریکه ایرانیان، جوان، آستارا، موزه سینما، گلریز، پایتخت، فلسطین، مرکزی، بهمن، کارون، جی، حافظ، آسیا، شکوفه، ماندانا، شاهد، پردیس تماشا، پردیس راگا و فرهنگسرای ایرانیان روی پرده رفته است.��جرم�� به كارگرداني مسعود كيميايي در سانس ويژه سينماهاي ��آفريقا��، ��فرهنگ�� و ��جوان�� به صورت دوبله به نمايش درميآيد.
علي سرتيپي مدير عامل شركت فيلميران همزمان با آغاز اكران اين فيلم گفت: به دليل آنكه ممكن است بعضيها بخواهند فيلم ��جرم�� را با حال و هواي دوبله مشاهده كنند سانسهاي ويژه در ساعت پاياني شب در سينماهاي اعلام شده، برقرار خواهد شد. البته نمايش فيلم به صورت دوبله تنها در سانسهاي ويژه سينماهاي آفريقا، فرهنگ، جوان و احتمالا سينما آزادي انجام خواهد شد و در سانسهاي ديگر فيلم با صداي اصلي اكران ميشود.
مدير عامل فيلميران در پاسخ به اين سوال كه آيا فيلم در سينما ��آزادي�� نيز اكران خواهد شد تصريح كرد: اكنون مشكلي براي اكران ��جرم�� در سينما ��آزادي�� وجود دارد كه اميدوار هستيم به زودي اين مشكل حل شود، چرا كه سينما ��آزادي�� جزو سينماهاي پرفروش به حساب ميآيد.
وي ادامه داد: اگر اين سينما نيز به جمع سينماهاي اكران كننده ��جرم�� اضافه شود، سانس ويژهاي براي اكران فيلم به صورت دوبله در اين سينما در نظر گرفته ميشود. همچنين اگر استقبال مخاطبان از سانسهاي ويژه زياد باشد تعداد اين سانسها افزايش خواهد يافت.
سرتيپي در پايان اين گفتوگو گفت: ��جرم�� در تهران 26 سالن در اختيار دارد و اين فيلم در شهرستانها نيز به صورت همزمان اكران ميشود.
به گزارش ايسنا،فيلم ��جرم�� بهترين فيلم بيستونهمين دوره جشنواره فيلم فجر با دو نسخه صدابرداري سرصحنه و با صداي دوبله به صورت سياه و سفيد در تهران در گروه سينماهاي آفريقا شامل: پرديسهاي ملت، زندگي، راگا، شكوفه، تماشا ، و سينماهاي افريقا، جي، گلريز، پايتخت، اريكه ايرانيان، فرهنگ، ماندانا، فلسطين، آستارا، ايران، بهمن، شاهد، كارون، حافظ، مركزي و فرهنگسراي اشراق نمايش ميدهند.
��جرم�� كه بيستو هشتمين فيلم بلند كارنامه مسعودكيميايي پس از فيلم ��محاكمه در خيابان�� محسوب ميشود، در بيستو نهمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر از سوي داوران به عنوان بهترين فيلم جشنواره سيمرغ بلورين گرفت و حامد بهداد جايزه بهترين بازيگر نقش دوم مرد و كارن همايونفر جايزه بهترين موسيقي متن براي همكاري با كيميائي در جرم از داوران گرفتند.
جرم�� در دو نسخه با صدابرداي سر صحنه اسحاق خانزادي و با نسخه دوبله با مديريت دوبلاژ خسرو خسرو شاهي اكران ميشود.
در نسخه دوبله منوچهر اسماعيلي، چنگيز جليوند، زهره شکوفنده، ناصر مدقالچي، خسرو شمشيرگران، حسين عرفاني، منوچهر واليزاده و به همراه 31 نفر در اين فيلم صداپيشگي کردند.
داستان فيلم ��جرم�� درباره مردي به نام رضا سرچشمه با بازي پولاد كيميايي است که نميخواهد از عقيدهاي که دارد تخطي کند.
بزرگان: جمشيد مشايخي، داريوش ارجمند، مسعود رايگان، اكبر معززي
با حضور: نيكي كريمي، لعيا زنگنه، سيامك انصاري، بهاره رهنما، كيانوش گرامي، جلال پيشوائيان، سوگل خالقي، محمد مويد، محراب رضائي، علي اصغر طبسي، مجيد عليزاده، نويد لاجوردي، سامان حسيني، شهرزاد مطلق ...و جمعي از هنرجويان و فارغالتحصيلان كارگاه آزادفيلم.
10
~>فیلم جعفر پناهی در یک کیک پنهان شد و توسط یک زن مسافر به فرانسه رفت <~
صدای آلمان نوشت :گرچه جعفر پناهی، کارگردان سرشناس ایرانی ممنوعالخروج است و اجازهی شرکت در جشنواره فیلم کن در فرانسه را ندارد، اما جدیدترین فیلم وی بطور پنهانی به این جشنواره راه یافته است. سرگئی توبیانا، سرپرست "موسسه سینمایی فرانسه" و یکی از پشتیبانان پناهی در روز جمعه (۳۰ اردیبهشت/۲۰ مه) اعلام کرد که فیلم پناهی در یک کیک پنهان شده بود و توسط یک زن مسافر به فرانسه آورده شده است.
آخرین اثر هنری پناهی با عنوان "این فیلم نیست" بر روی یک USB-Stick (حافظه فلش) ضبط و در درون یک کیک جاسازی شده بود. مدت فیلم ۷۵ دقیقه است و روایتگر یک روز زندگی پناهی در خانهی خود در ایران است. این فیلم مستند توسط مجتبی میرطهماسب، همکار پناهی فیلمبرداری شده است.
میرطهماسب درباره این مستند در جشنواره کن گفت: ��از آنجایی که اجازه ساخت فیلم درباره جامعه را نداریم، تصمیم گرفتیم که مستندی درباره خودمان بسازیم.�� میرطهماسب افزود: ��ما نمیخواستیم تسلیم شویم، بلکه میخواستیم دست به کاری زنیم.، ما تصمیم گرفتیم از انرژی خود که بیمصرف مانده بود، استفاده کنیم.��
پناهی در این مستند اشاره به آخرین فیلمنامه خود دارد که اجازه ساخت نیافت. وی در این فیلم مستند آخرین فیلمنامهاش را قرائت میکند، اما بزودی از این کار منصرف میشود و میگوید: ��اگر قرار بود قصه را تعریف کنیم که دیگر فیلم نمیساختیم.�� در این فیلم پناهی با وکیلش و همچنین رخشان بنیاعتماد، سینماگر ایرانی در باره وضعیت حقوقی خود و سرنوشت دادگاه تجدیدنظر خود گفتوگو میکند.
ظاهراَ این فیلم مستند به سینماگران ایرانی تقدیم شده است. فیلم پناهی با حضور مجتبی میرطهماسب در جشنواره کن در بخش خارج از رقابتها اکران شد. پناهی ممنوع الخروج است و بهرغم دعوت از سوی جشنواره کن اجازه حضور در فستیوال فیلم را نیافت. پیشتر نیز شرکت پناهی به عنوان عضو هیت داوران در جشنواره فیلم برلین (برلیناله) در فوریه ۲۰۱۱ نیز ممکن نشد و صندلی پناهی خالی ماند.
محمد رسولاف، سینماگر ایرانی و همکار پناهی نیز به رغم رفع ممنوعیت سفر از سوی مقامات قضایی ایران موفق به شرکت در جشنواره فیلم کن نشد. فیلم جدید رسولاف با عنوان "به امید دیدار" در جشنواره امسال کن اکران شد. مدیر پخش فیلم رسولاف تاکید کرد که به علت مشکلات دیوانسالاری و موانع اداری در ایران رسولاف قادر نخواهد بود که در جشنواره جاری پیش از روز یکشنبه (۲۲ مه) شرکت جوید. فیلم "به امید دیدار" در بخش "نگاهی دیگر" در فستیوال کن به نمایش گذاشته شد. جالب اینکه موضوع فیلم نیز درباره وکیل جوانی است که میکوشد ویزای خروج از ایران را دریافت کند.
***
~> معرفی فیلم های روی پرده سینمای ایران <~
نام فیلم:جدایی نادر از سیمین
کارگردان: اصفر فرهادی
بازیگران :لیلا حاتمی، شهاب حسینی، پیمان معادی، ساره بیات
سارینا فرهادی، بابک کریمی، علیاصغر شهبازی،
شیرین یزدانبخش و مریلا زارعی
********************
نام فیلم:شرط اول
کارگردان:مسعود اطيابي
بازیگران :اكبر عبدي، كامبيز ديرباز، الناز شاكردوست، سيروس گرجستاني،
نگار فروزنده، پروين قائممقامي، امير مهديكيا،
فرهاد بشارتي و پريا شمسبه
خلاصه داستان:فردی به نام بهرام كه در يك حادثه رانندگي دچار
مرگ مغزي ميشود و با يك معجزه دوباره به زندگي برميگردد و ...
*********
نام فیلم:فوتبالی ها
کارگردان: عباس خواجه وند
بازیگران :مهران غفوريان ، رضا شفيعي جم ، كيميا باباييان
مهدي اميني خواه ، يوسف صيادي ، سيدجواد هاشمي ، احمد پورمخبر
خلاصه داستان:ك تيم فوتبال ليگ برتري سقوط كرده م
جدداً با تلاش بازيكنانش به موفقيت مي رسند..
*********
نام فیلم:در شب عروسی
کارگردان: محمد قهرمانی
بازیگران :اکبر عبدی، یوسف تیموری، ثریا قاسمی، س
حر ریحانی، شاهرخ نورمحمدی و فلور نظری
خلاصه داستان:فیلم جدید محمد قهرمانی روایت شاهرخ و سحر است
که در شب عروسیشان حادثهای موجب میشود
که به واقعیتهایی از زندگی خود و اطرافیانشان دست یابند...
*********
نام فیلم:مرهم
کارگردان: عليرضا داودنژاد
بازیگران :رضا داوودنژاد، احترام حبيبيان، طناز طباطبايي، كبري حسنزاده،
سجاد سپهري، شيرين صفري، محرم موتمدي، سياوش آقامحمدي،
مهراد مهركيش، علي داوودنژاد
خلاصه داستان:بداستان دختر معتادي را روايت مي كند كه
از خانه فرار كرده و مادربزرگش او را تعقيب ميكند...
*********
نام فیلم:اخراجی های 3
کارگردان:مسعود ده نمکی
بازیگران:اکبر عبدی,امین حیایی,محمد رضا شریفی نیا,رضا رویگری,
یوسف صیادی,مهدی هاشمی,لیلا اوتادی,بهنوش بختیاری و...
**********
~> جدول فروش فیلم های روی پرده سینمای ایران <~
فروش کل | روزهای نمایش | نام فیلم |
2069 | 40 | اخراجی ها 3 |
1800 | 40 | جدایی نادر از سیمین |
37 | 2 | مرهم |
56 | 3 | برف روی شیروانی داغ |
54 | 3 | خیابان بیست و چهارم |
| معرفی بازیگر سینمای ایران : شهاب حسینی | |
نام: شهاب حسینی
تاریخ تولد: 1352
مدرک تحصیلی: دانشجوی انصرافی روانشناسی دانشگاه تهران
ابتدا با گویندگی در رادیو آغاز کرد و سپس در تعدادی از برنامه های تلویزیون مجری بود.
در مجموعه تلویزیونی پس از باران در عرصه بازیگری هم خود را آزمود و در نهایت در سال 1379 در فیلم رخساره به عنوان اولین فیلم سینمایی اش موفق ظاهر شد.
شهاب حسینی با یک دهه حضور در سینما و تلویزیون حرکتی بطئی و رو به رشد داشته، او این روزها یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران با کارنامهای قابل اعتنا است. اواخر دهه 70 زمانی که با پخش برنامه ترکیبی "نیمرخ" و محبوبیت آن تولید برنامههای ترکیبی در تلویزیون رواج پیدا کرده بود در شبکه دو برنامهای روی آنتن میرفت با نام "اکسیژن" که نوجوانها را با مسائل مختلف اجتماعی و خانوادگی آشنا میکرد. مجری جوان آن برنامه شهاب حسینی بود که چهرهای شرقی و دوست داشتنی داشت، "اکسیژن" به اندازه "نیمرخ" موفق نبود اما سکوی پرتاب برای بازیگر جوانی بود که زمانی سودای فوتبالیست شدن داشت و آن روزها نمیدانست به بازیگری شناخته شده در سینمای ایران تبدیل میشود.
پخش مجموعه "پلیس جوان" به کارگردانی سیروس مقدم و بازی در نقش اصلی این مجموعه مسیر حضور شهاب حسینی را در سینما باز کرد، حسینی در این مجموعه نقش جوانی را بازی میکرد که احساس وظیفه را باید با بحرانهای خانوادگی و محرومیتهایی که از کودکی داشته پیوند میزند و بر ترسها و تردیدهایش پیروز میشد.
یونس (شهاب حسینی) در "پلیس جوان" جوانی آزده دل و عاشق پیشه بود که نشان نمیداد بازیگرش استعداد و توانایی دارد و میتواند فراتر از دیالوگهای پرسوز و گداز مجموعه بگوید. اولین فیلم سینمایی حسینی "رخساره" بود، او در این فیلم باز هم با میترا حجار همبازی بود، بازیگری که در آن مقطع شهرتی بیشتری از حسینی داشت. "رخساره" که با توجه به فضای آن دوران داستانی ویژه را روایت میکرد در اکران عمومی موفق نبود و دیده نشد.
"آدمکها" دیگر فیلم حسینی که در آن نقش جوان اول را بازی میکرد سرنوشتی بهتر از "رخساره" نداشت و دیده نشدن این فیلمها باعث میشد حسینی هم یکی از دهها بازیگر جوانی به نظر برسد که اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 به سینما آمدند و به دلیل آنکه برای بازیگری سینما مناسب نبودند از گردونه بازیگری خارج شدند.
حضور در فیلم سینمایی "واکنش پنجم" در نقشی کوتاه فرصتی بود تا جوان احساساتی "پلیس جوان" خود را به مخاطبان سینما معرفی کند، حسینی در فیلم زنانه تهمینه میلانی نقشی کوتاه بازی میکرد اما خوش اقبال بود که در فضای ضد مرد فیلم! او به اندازه بازیگرانی که نقشهای اصلی را بازی میکردند دیده شد. پس از آن او در فیلم سینمایی "زهر عسل" در کنار مهناز افشار و محمدرضا گلزار بازی کرد.
"زهر عسل" جدی گرفته نشد اما بازی حسینی در نقش جوانی بیمار و با اختلالهای روانی از امتیازهای این فیلم است، "این زن حرف نمیزند" درامی اجتماعی با موضوعی ملتهب بود که حسینی در آن نقشی متفاوت بازی میکرد، او در این مقطع داشت آهسته آهسته از زیر سایه نقشهای مثبت تک بعدی خارج میشد. او نشان میداد که میتواند در میان انبوهی از بازیگران بیشتر دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد.
در "شمعی در باد" حسینی در کنار بهرام رادان قرار گرفت، ستارهای که آن روزها شهرت و محبوبیت فراوان داشت اما بازی روان حسینی در این فیلم دیده شد و زیر سایه درخشش رادان قرار نگرفت. حسینی سهم خود را در فیلم داشت، سهمی که با بازیگر نقش اول این درام جوانپسند برابری میکرد. از اوایل دهه 80 حسینی به بازیگری پرکار تبدیل شد، بازیگری با چهره و صدای مطلوب که اگر در فضای درست قرار میگرفت میتوانست نقشآفرینی خوبی داشته باشد.
در مسیری که او میپیمود البته فراز و فرودهایی وجود داشت، حرفهای شدن باعث میشد حسینی از فیلمهایی مثل "الهه زیگورات"، "پیشنهاد 50 میلیونی" یا "پرچمهای قلعه کاوه" سر دربیاورد، اما این تجربهها به او توانایی داد که در فیلمهای متوسط و ضعیف هم حضوری قابل قبول داشته باشد و گاهی به امتیاز فیلمهایی تبدیل شود که ارزش دیدن نداشتند.
شهاب حسینی در این سالها بازیهای خوبی در "غیرمنتظره"، "قتل آنلاین"، "بچههای ابدی" و "محیا" به یادگار گذاشت که بیشتر آنها آن طور که باید دیده نشدند، منتقدان معمولا فیلمهای متوسط را در ارزیابیهایشان جدی نمیگیرند و بازیگرانشان را از خاطر میبرند. در میان انبوهی ستاره خوش سیما و بازیگرانی که انواع تبلیغات و حمایتها را داشتند شهاب حسینی حرکتی بطئی در سینما و تلویزیون داشت و خود استعداد و قابلیتش را اثبات کرد، بیآنکه نیاز به جلوهگریهای مرسوم ستارگان سینما داشته باشد. این میل درونی را میتوان در بازیگری حسینی هم دید، بازی بدون اغراق و تصنع از ویژگیهای کارنامه او است.
در سال 87 دو اتفاق مهم در کارنامه حسینی افتاد، بازی در فیلم سینمایی "درباره الی" و "سوپراستار" نقطه عطفی در کارنامه این بازیگر بود، حسینی که برای بازی در "محیا" دیپلم افتخار به دست آورده بود برای بازی در این دو فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را به دست آورد، اما مهمتر از این جایزه نوع بازی او در این دو فیلم بود.
حسینی در "درباره الی" منطبق با واقعگرایی حاکم بر فیلم حرکت کرده و در میان انبوهی بازیگر حرفهای و بازیهای درخشان حضور خود را اثبات میکرد، در "سوپراستار" جنس بازی او منطبق با شخصیت عبوس و تندخوی ستارهای بود که میتوانست نمادی از بسیاری ستارههای بد اخلاق سینمای ایران باشد، حسینی در "سوپراستار" تحول درونی این شخصیت را با عبور از بازی برونگرایانه به بازی درونی نشان میداد.
حسینی در "آناهیتا" دوباره در کنار میترا حجار قرار گرفت، همکاری سوم آنها مانند تجربههای قبلی نبود. هر دو در موقعیتهایی فراتر از آنچه در سال 80 داشتند تلاش کردند در فیلمی که تجربهای متفاوت در سینمای ایران بود نقش خود را به درستی ایفا کنند.
انتظارها از حسینی بعد از "درباره الی" بیشتر شد، او یک سال بعد در "پرسه در مه" فراتر از "درباره الی" رفت و نقش هنرمندی جوان در آستانه خلق هنری و فروپاشی را به خوبی بازی کرد، نقشی که مستحق دریافت سیمرغ بلورین هم میتوانست باشد . حسینی در این فیلم نقشی دشوار را بازی کرد نقشی که میتوانست با درک اشتباه او به یک کاریکاتور تبدیل شود اما او آن را طوری بازی کرد که رنج و جنون یک هنرمند را به تصویر کشید.
حسینی این قدرت را به دست آورده که در برابر بازیگرانی مثل لیلا حاتمی، مریلا زارعی، ترانه علیدوستی و... تواناییهای خود را به رخ بکشد، مسیر حرکت حسینی در سینما و زندگی از هم جدا نیست، او ستارهای متواضع و مردمی است. آنهایی که او را از نزدیک میشناسند خوب میدانند که محبوبیت مردمی او حاصل درخشش در "درباره الی" یا فروش "سوپراستار" نیست. این محبوبیت و شهرت محصول برخورد همراه با فروتنی این بازیگر با مردمی است که ممکن است علاقهای به سینما و بازیگری نداشته باشند.
بازیگری که به واسطه فیزیک و خصوصیات چهرهاش هم میتواند درنقشهای مثبت دیده شود هم قابلیت بازی در نقشهای منفی، پیچیده و چند وجهی را هم دارد بازیگری که میتواند فراتر از آنچه در کارنامهاش دیدهایم و درستی مسیرش را نشان میدهد حرکت کند اگر فرصت همکاری با کارگردانهای شاخص این سینما را به دست بیاورد.او این روزها و در حالی که نزدیک به یک دهه از فعالیتش در سینما میگذرد به گزینهای قابل اعتماد در سینمای ایران تبدیل شده، انتخابی که هم توانایی و استعداد دارد، هم محبوبیت و هم کارنامهای قابل توجه.
حسینی امسال این فرصت را پیدا کرد تا با کیانوش عیاری در فیلم سینمایی "خانه پدری" همکاری کند که اتفاق خوبی برای یک بازیگر است، نگاه متفاوت عیاری به بازیگری میتواند این فرصت را به شهاب حسینی بدهد تا فضایی تازه را در کارش تجربه کند، از سویی دیگر حسینی برای دومین بار بخت همکاری با فرهادی را در "جدایی نادر از سیمین" پیدا کرد.حضور در این دو فیلم و همکاری با دو کارگردان با دو سبک متفاوت میتواند نقاط درخشان تازهای به کارنامه حسینی اضافه کند. شاید سیمرغ بلورین جشنواره امسال به شهاب حسینی برسد.
| نقد فیلم خارجی: معرفی کامل فیلم ��هانا مونتانا: فیلم سینمایی | |
درباره فیلم : زمان کامل فیلم ��هانا مونتانا: فیلم سینمایی�� حدود 102 دقیقه است اما خط داستانی فیلم بیش از 40 دقیقه نبوده و کارگردان سعی کرده با قرار دادن حدود 62 دقیقه آوازخوانی و پخش صحنههای موزیکال، مخاطبان طرفدار موسیقی را هم به سینما بکشاند. همین است که در طول فیلم شاهد این هستیم که نیمدوجین آهنگ توسط میلی سیریوس خوانده میشود، دو آهنگ توسط بیلی ری سیریوس و همچنین آهنگهایی دیگر که توسط تایلر سویفت و راسکال فلتز خوانده میشوند. این ویژگی لازمه هر موزیکالی است اما به نظر میرسد در اینجا تعادل موسیقایی لازم برای به خدمت گرفتن خوانندگان وجود نداشته است چرا که مثلا راسکال فلتز اگرچه استعداد موسیقایی خوبی دارد اما سبک کاری وی در نقطه مقابل سبک میلی سیریوس است و به همین دلیل نیز تمام تواناییهای وی در سایه اجراهای به سبک هیپ هاپ کانتری میلی سیریوس قرار گرفته است! البته گروهی از منتقدان هم بر این مساله صحه گذاشتهاند که پیتر چلسام کارگردان این فیلم قصد داشته فیلمی با محوریت میلی سیریوس بسازد و در حاشیه قرار گرفتن دیگر بازیگران و یا دیگر آواها به همین دلیل بوده است. به نظر میرسد کارگردان فیلم تلاش زیادی هم در جهت روایت یک داستان متفاوت به خرج نداده و تنها کوشیده روایتی از یک دگردیسی انسانی را در دل صحنههای موزیکال بگنجاند به همین دلیل شاید آن قدر که تمرکز برای ساخت موسیقی صورت گرفته، تمرکزی برای بازیگردانی صورت نگرفته است، و همین امر موجب شده که به جز میلی سیریوس سایر بازیگران ایفاگر تیپهایی باشند که پیش از این بارها از آنها دیدهایم. ��هانا مونتانا: فیلم سینمایی�� که توسط کمپانی بوئنا ویستا پیکچرز در آمریکای شمالی توزیع شده تنها در هفته اول اکران خود حدود سی و دو میلیون دلار فروش داشت و با فرستادن ��سریع و خشمگین�� به رده دوم، خود در رتبه اول باکس آفیس جا خوش کرد!
نظرات منتقدان:
پیتر هارتلوب- والدین دوراندیش، در مورد فیلمهایی که فرزندانشان مشاهده میکنند، دقت نظر زیادی دارند و از همین رو مطالب مختلفی که در مورد یک فیلم نوشته شده است را به دقت مرور کرده و سپس فرزند خود را به تماشای یک فیلم خاص میبرند. اما معمولا هنگامی که فیلمی جدید از محصولات کمپانی دیزنی اکران میشود، دیگر این کودکان هستند که برای والدین تکلیف تعیین میکنند، چرا که کودکان هر طور شده باید محصول جدید این کمپانی را ببینند و در این شرایط والدین نمیتوانند کاری کنند مگر همراهی با کودکان! ��هانا مونتانا: فیلم سینمایی�� از نظر ساختاری فیلم بدی نیست؛ کاراکترها به درستی چیده شدهاند، خط داستانی آنقدر جذابیت دارد که مخاطب را به سادگی دنبال خود بکشد و همچنین آواها و موسیقی فیلم نیز خیلی خوب به عنوان مکمل داستان به کار رفتهاند. همین میشود که اغلب تماشاگران این فیلم، طی مدت زمان پخش فیلم حتی پلک هم نزده و به تنها چیزی که میاندیشند، داستان فیلم است. البته ��هانا مونتانا: فیلم سینمایی�� برای کسانی که با هدفی جز فیلم دیدن به سینما میروند، نمیتواند فیلم ایدهآلی به شمار رود، منظورم آن دسته از آدمیان است که فقط برای گذران زمان بلیت خریده و وارد سالن سینما میشوند. این گروه با این که خیلی زودتر از حد تصور جذب داستان فیلم شده و تا پایان آن را دنبال میکنند، اما از آنجا که در سینما وقت کافی برای چرت زدن یا احیانا تفکر درباره زیر و بم زندگیشان نداشتهاند، این فیلم را فیلمی خوب ندانسته و به بدگویی راجع به آن میپردازند!... در راس بازیگران فیلم میلی سیریوس قرار دارد؛ میلی را طی سالهای اخیر در فیلمها و سریالهای بسیاری دیدهایم؛ در برخی از این آثار وی فرصت این را یافته که تواناییهای بازیگری خود را به نمایش بگذارد؛ ��ماهی بزرگ��، ��امپراتوری مدرسه جدید�� و ��داک/پزشک�� از جمله چنین آثاری هستند. به جز این میلی سیریوس در فیلمهای کوتاه و بلند دیگری که غالبا با نگاه تجاری ساخته شده و تنها از تواناییهای مُدلینگ سیریوس، استفاده کردهاند، نیز ظاهر شده است. تجربه نشان داده است که هم کودکان و هم والدین آنها با دسته اول فیلمهای این بازیگر ارتباط بهتری برقرار کردهاند، مثلا فیلمی مانند ��ماهی بزرگ�� که هم داستان محبوب مخاطبان را روایت میکند و هم سیریوس در آن در قالب یک کاراکتر جذاب ایفای نقش کرده است. در ��هانا مونتانا: فیلم سینمایی�� هم اوضاع به همین ترتیب است. در اینجا سیریوس هم نقش آفرینی کرده و هم آوازهخوان بوده است، ضمن اینکه سعی کرده است با نشان دادن تواناییهای خود در به تصویر کشیدن دگرگونی شخصیتی کاراکتر اول فیلم، استعدادهای وافر بازیگری خود را نیز به نمایش بگذارد. داستان ��هانا مونتانا: فیلم سینمایی�� جذاب است اما گویی سازندگان فیلم کوشیدهاند در طول روایت ماجراهای مختلفی که برای شخصیت اول داستان رخ میدهد، هیچ چیز خارقالعاده و یا غیرقابل پیشبینی وجود نداشته باشد. بد نیست پا را فراتر گذاشته و از این صحبت کنم که برخی قسمتهای فیلم گرتهبرداری از آثاری نظیر ��تنها در خانه�� یا ��خانه شیرین آلباما�� هستند ضمن اینکه بسیاری از سکانسهای کمیک هم شبیه صحنههای فیلم ��برادی بانچ�� هستند!
وسلی موریس- ((این یک موقعیت حسادتبرانگیز به شمار نمیرود؛ هانا مونتانا چهره شناخته شدهای است اما مشکل اساسی انسانی با نام میلی استوارت که در لوای این چهره مشهور پنهان شده است، دروغ است، دروغهایی که وی به خود میگوید و رفته رفته موجب افتادن فاصله میان خویشتن خویش و آنچه که مخاطبان از وی انتظار دارند، میشود.)) این خط داستانی ساده قرار بوده که به فیلمی حدودا 100 دقیقهای تبدیل شود ولی عدم کشش لازم این خط داستانی موجب آن شده که کارگردان اثر برای جذابتر کردن فیلم خود به شماری از عناصر دیگر نیز پناه ببرد؛ صحنههای رویایی برخاسته از ذهن کاراکتر میلی، نماهایی از کنسرتهای زنده هانا مونتانا، چند موزیک ویدئو، استفاده از وجه ملودرام داستان و همچنین به کارگیری دو هنرمند با نام های تایلر سویفت و راسکال فلتز در نقش خودشان از جمله این عناصر هستند. در تواناییهای پیتر چلسام تردیدی نداریم اما گویی این کارگردان چنان درگیر نمایش صحنههای سطحی کمیک و مونتاژ آنها با موسیقی بوده که یادش رفته همه آنچه مخاطب میخواهد فقط موسیقی و خنده نیست بلکه برخی مواقع چرخش داستانی تنها در حضور نمایش یک صحنه اندوهناک است، که رخ میدهد!
نکات حاشیهای:
- طراحی گریم این فیلم از جمله نقاط مثبت آن است به خصوص گریم میلی سیریوس که خیلی خوب وی را از شمایل یک دختر سر به هوای پردردسر خارج کرده و یک پرنسیب عالی به وی بخشیده است. ضمن اینکه گریمی که بر روی چهره بیلی ری سیریوس انجام شده هم وجههای تازه به وی داده است؛ شمایل یک مرد مُسن و کمی ژرف اندیش! میشل بوهلر سرپرستی دپارتمان گریم این فیلم را برعهده داشته و گریم مستقیم میلی سیریوس برعهده برندا بلت بوده است.
- از آنجا که بخش اعظمی از بار فیلم بر پایه صحنههای موزیکال نهاده شده است، کارگردان فیلم در بازی گرفتن از بازیگران چندان با دست باز عمل نکرده یا بهتر است بگوییم هیچ اثری از طرز تلقی کارگردان در بازیها به چشم نمیخورد، اما در نقطه مقابل انتخاب لوکیشنهای فیلمبرداری به بهترین شکل توسط پیتر چلسام انجام شده است؛ به خصوص لوکیشنهای زادگاه کاراکتر هانا مونتانا که واقعا زیبا و چشم نواز هستند.
مشخصات فیلم:
کارگردان: پیتر چلسام
فیلمنامه: دنیل برندسن
مدیر فیلمبرداری: دیوید هنینگز
تدوین: دیوید مورتیز
طراح صحنه: الیوت گیلیک
موسیقی: الن سیلوستری، جان دبنی
بازیگران: میلی سیریوس، بیلی ری سیریوس، امیلی آزمنت، جیسون ایرلس، پیتر گان، تایلر سویفت، ونسا ویلیامز، میشل تاتی موسو، لوکاس تیل
مدت: 102 دقیقه
ژانر: کمدی، خانوادگی، موزیکال، هنری
محصول 2009 آمریکا
داستان فیلم :
شهرت فراگیر هانا مونتانا (با بازی میلی سیریوس) زندگی این دختر را که نام اصلیاش میلی استوارت است، تحت تاثیر خود قرار داده است، میلی استوارت که به واسطه اجراهایش در تلویزیون، محبوبیت فراوانی یافته است، رفته رفته در حال دوری از ریشههای حقیقی خویش و از بین بردن هویت واقعیاش است اما در همین وضعیت میلی به درخواست پدرش رابی ری (با بازی بیلی ری سیریوس) به زادگاهش در کرولی کورنرز واقع در تنسی مسافرت میکند و حین این سفر دو هفتهای است که میلی استوارت به کمک پدر و همچنین مادربزرگ پر شر و شورش با تصویری واقعی از خودش، علایقش و تواناییهایش روبه رو میشود، ضمن اینکه عشق هم آرام آرام از راه میرسد!
منبع: سایتهای یاهوموویز و آی.ام.دی.بی
| معرفی بازیگر سینمای جهان : بيوگرافي برد پيت Brad Pitt | |
با نام ویلیام بردلی پیت متولد 18 دسامبر 1963 در شاونه ،اوکلاهاما ،آمریکا. برادپیت بزرگ ترین فرزند بین 3 فرزند است. مادر او مشاور مدرسه وپدرش مدیر کارخانه ماشین سازی بود. او به همراه خانواده اش به شهر ميسوري می رود و در این شهر دو نفر به خانواده آنها اضافه میشود. دوي برادر و جولي خواهر او در آنجا بدنیا آمدند.
برد پيت
ازسال 1978-82 او به دبیرستان kickapoo رفت. ا وبه بازیهای تنیس وبسکتبال علاقه زیادی داشت ودرهمه مسابقات جایزه اول را می گرفت برادپیت یک شاگرد نمونه در دبیرستان بود و درهمه درسهایش چه خواندنی وچه ورزش نمرات بالا می گرفت. همیشه دوستانش اورا پسر خوش تیپ خطاب می کردند. ازسال 1982- 1986 به دانشگاه university of Missouri رفت. رشته او خبر نگاری بود ودرزمینه تبلیغات نیز فعالیت می کرد. زمانی که دردانشگاه درس می خواند یک تقویم با عکسهای خودش طراحی وچاپ کرد ووقتیکه دید مردم علاقه زیادی به او نشان دادند دانشگاه رادرسال 1986 رها کرد وبا ماشین خودش به کالیفرنیا رفت.
سال 1986 وقتی که وارد هالیوود شد فقط 325 دلار درجیبش داشت. اولین شغل او کاردریک ساندویچ فروشی بود که باید لباس مرغ می پوشید وبیرون رستوران تبلیغات پخش می کرد. درکنار این کارش کار دیگری هم داشت، او راننده لیموزین بود وازجمله کارهای دیگری که انجام می داد خدمتکاررستوران ومعلم شنا بود. اوپولی که ازاین کارها بدست می آورد خرج کلاسهای هنر پیشگی خود می کرد. او کم کم ازکلاسهای پایین، خود را به کلاسهای بالا وازفیلم های کوچک خود را به فیلم های بزرگ رساند.
آموزش بازیگری را نزد روی لندن دیده است.
درسال 1991 درفیلم Thelma & louise نقش کوچکی به مدت 14 دقیقه بازی کرد خیلی مورد توجه مردم وتهیه کنندگان قرارگرفت. بخاطر همین فیلم ازاو درخواست بازی درفیلم دیگر کردند. براد پیت با هفت چهره در نقش های اصلی ،که چهار تای آنها فیلم جنجالی بود،طی چهار سال 92 تا 95 خود را به یک فوق ستاره تبدیل کرد. او پا در جای جیمز دین و دیگر مردان شورشی قیافه می گذارد. اگر دین و مارلون براندو مملو از اضطراب بشری اند، پرسونای استیو مک کوئین و پل نیومن تهی تر به نظر می رسد . تصویر رابرت ردفورد هنوز تهی ظاهر می شود. شخصیتهای پیت هم هم نوعا اصل تهی بودن را می پذیرند ولی اجازه ورود به مسیر دوران خوش آنها را ندارند. در میان کارهای تلویزیونی ،پیت نقش خود را شناسایی کرد :آشفته ولی جذاب بر روی هر دو جنبه آن کار کرد تا اندازه نقش هایش به سرعت رشد کرد.در هر اجرای کلیدی پیش از رسیدن به اوج هنرپیشگی او وقتش میان ایفای نقش پسرهای خوبی که تلاش می کند تا دنیا را رشد دهند (مثل روزهای افتخار و Acroos The Tracks ) و پسرهای بدی که تلاش می کند تا انتقام بگیرند (شاه جاده و بسیار جوان برای مردن ) تقسیم می کند در تلما و لوئیز شخصیت دی جی که درهای اوج هنرپیشگی را برای پیت گشود متعلق به گروه دوم است. ولی قالب دوران حرفه اش در مقام بازیگر نقش اول نشان می دهد که در دهه 1990 خطوط جدا کننده عادی مرد جوان مبارز ،شورشی،جنایتکار ،روانی و قربانی به سختی آشکار می شوند . نه تنها پیت هر چهار نقش را در لحظات متفاوتی بازی می کند،او معمولا عوامل را در یک جا با یکدیگر ترکیب می کند. پیت با موفقیت فیلم های پر هزینه و موفق به لحاظ فروش چون تلما و لوئیز ،رودی از میانش می گذرد، مصاحبه با خون آشام در کنار تام کروز و با افسانه های پاییزی به راهش ادامه می دهد. شخصیت او در جریان مخالف با ویژه گی های حذف شده حرکت می کند ،فردی مخالف باورهای مردم و متوجه خانواده،آزرده ولی ویرانگر ،متزلزل ولی شجاع . انتخاب پروژه های پیت پرسونای کلی اش را از میان خطوط مشابه شکل داده است. برای هر شخصیت اصلی دو گانه دو نقش دوم آرام جستن و خشن و جود دارد.
درسال 1995 درفیلم seven بازی کرد ..فیلم بسیار مورد توجه منتقدان و تماشاگران سینما قرار گرفت تا آنجا که از این فیلم به عنوان یکی از شاهکارهای دهه 90 نامبرده میشود.. بازی براد پیت و مورگان فریمن در این فیلم خیره کننده بود. این فیلم اولین همکاری بارد پیت با دیوید فینچر کارگردان صاحب سبک و بنام هالیوود بود. در این فیلم برد پیت با Gwyneth paltrow هم بازی بود که این دو بعد ازپایان فیلم بمدت 2 سال با هم دوست بودند ولی درسال 97 این رابطه را به پایان رساندند. شخصیتهای دومی که ایفای آن برای نخستین نامزدی اسکار را به همراه آورد جفری گویینز در دوازده میمون بود. این نقش پیت را به صورت مرد جوان عصبانی نسلش در بر می گیرد. پیت با ایفای چندین نقش اصلی غیر عادی نشان داد که به هنر و تجارت به یک انداره علاقه دارد.
براد پیت آشکارا نقطه انفجار طرز فکرهای اجتماعی ،مغایرت ها مردانگی شده است. وفاداری گسترده او به هنرش نشان داده است که تا مدتهای زیادی بر روی پرده سینما مرکز چنین مغایرتهایی خواهد بود.
درسال 1998 Jennifer Aniston با اوآشنا شد ودرسال 2000 21 July باهم ازدواج کردند..
درسال 1995 تا 2000 توسط روزنامه peopl به اولقب زیباترین مرد روی زمین داده شد.
- درسال 1997 اوفیلمی بنام seven years in Tibet بازی کرد که کشور چین خیلی ازکار او خوشش نیامده بود، چون درفیلم ازکشور چین بدگفته بودند و به خاطر همین اجازه ورود او را به چین نمی دادند.
- درسال 1999 به اوپیشنهاد بازی درفیلم the Matrix داده شد ولی اوقبول نکرد.
- او ازکلاس ششم شروع به کشیدن سیگار کرد. پیتزا غذای مورد علاقه اوست ازعنکبوت وکوسه نیز خیلی می ترسد.
- درسال 1999 یکی ازطرفداران خوب ومحکم brad دختری 19 ساله بود که دزدکی وارد خانه اوشده ولباسهای اورا به تن خود کرد و10 ساعت درمنزل او بود تا پلیس باخبر شده واورا دستگیر کرد. برادپیت فیلم پرطرفداری بنام TROY را درسال 2004 بازی کرد ولی برای اسکار 2005 به عنوان یکی از نامزدهای بدترین هنرپیشه درهمین فیلم انتخاب شد.
نام اصلی :ویلیام برادلی پیت
تاریخ تولد : 18 دسامبر 1963
محل تولد : شاونه ، اوکلاهاما ، آمریکا
برد پیت متولد 18 دسامبر 1963 در اوکلاهاما می باشد. برد تحصیلات ابتدایی خود رادر مدرسه"مان" در"اسپرینگ فیلد" گذراند. اولین حضور اجتماعی او مربوط به گروه کلیسای"ساوت هون" بود که در نمایشهای کیسا به نقشهای فرعی بسنده می کرد. اما او هم شانسهای پیاپی برای ستاره شدن بدست آورد. یکی از دوستان هم کلاسی او در مدرسه بازیگری از او خواست که در امتحان هنرپیشگی وی برای یک نقش تلویزیونی او را همراهی کند و نقش مقابلش را بازی کند. در کش و قوس یک سری اتفاقات او به جای دوستش قبول شد و در طی چند ماه بعد او نقش های کوچک گوناگونی را در سریال های مختلف تلوزیونی بازی کرد.
در سال 1991 قرار بود ویلیامبالدوین در نقش جی.دی در فیلم"تلما و لوییز" ظاهر شود. اما این نقش را بخاطر درگیر بودن در یک فیلم دیگر نپذیرفت و برد بجای او انتخاب شد تا اولین درخشش خود را در هالیوود شاهد باشد. حضور کوچک اما تحسین برانگیز او در این فیلم به نقش یک جوان جذاب و زیبا تئکه همگان را جلب کرد. ویلیام بالدوین در این مورد می گوید: بزرگترین اشتباه زندگی هنری او رد کردن پیشنهاد بازی در این فیلم بوده و از این بابت سرزنش های زیادی را از طرف برادربزگش (آلک بالدوین) شنیده است و ادامه میدهد که بعد از پی بردن به اشتباهش در صدد گرفتن این نقش برآمده ولی چه فایده که دیگر آن نقش به جوانی خوش چهره داده شده بود.
البته لازم به ذکر است که اولین نقش سینمای بردپیت در فیلم "نیمه تاریک خورشید" در سال 1988 بوده که در نقش یک بیمار پوستی ظاهر شده است. او در این فیلم تا دقیقه 30با داشتن ماسکی بر چهره ظاهر شده و بیننده را منطظر دیدن جهره خود می گذارد و در نهایت قبل از آنکه صبر بیننده لبریز شود ماسک از صورت برداشته و بینندگان با چهره جوان و بسیار جذاب او آشنا می شوند.
در سالهای بعد فیلم"جانی سود" به کارگردانی تام سیسیلیو و"تماس" در کنار الیزابن مک گاون و نیمه انیمیشن "دنیای جالب" اعتبار زیادی را برای او کسب نکرد ولی با درخشش در فیلم "رودخانه به آنطرف می رود به کارگردانی رابرت ردرفورد در نقش یک جوان ماهیگیر و ماجراجو به اوج رسید.
رابرت ردرفورد بعدها می گفت که به خاطر شباهت چهره برد با خود، او را انتخاب کرد ولی با دیدن بسیار عالی او از انتخاب او بسیار رازی و خشنود بوده است.
اما نقش آفرینی برد پیت در فیلم "مصاحبه با خون آشام" برای او بسیار سخت بود و باز ی در نقش یک خون آشام افسرده روی روحیه او اثر منفی گذاشت. فکر خودکشی دایم آزارش می داد و او شیوه ای را که نقشش از این فیلم وارد ضمیر ناخودآگاهش کرده بود را دوست نداشت.
در این فیلم اختلافات عمیقی بین دو هنرپیشه اصلی فیلم وجود داشت. خلق و قوی و رفتار خونسرد و بی تفاوت برد پیت با شیوه قانونمند و وسواسی تام کروز که در تضاد و کشمکش بود و این دو بازیگر همانگونه که در فیبم با هم روبرو می شدند در پشت صحنه نیز با هم اختلاف داشتند. مشکلات دیگر بخاطر رقابت دو بازیگر بود. ضمن اینکه گفته می شود که تام کروز کفشهایی با پاشنه بلند بر پای داشت تا هم قد حریف 183 سانتیمتری خود شود.
مشکل دیگر این فیلم بخاطر انتقلدلت نویسنده فیلم(رایس) بود که از انتخاب بازیگران ناراضی بود و بیان می کرد که انتخاب تام کروز و برد پیت در کنار هم همانند بازی گرفتن از هاک بری فین و تام سایر در مقابل هم است . البته بعد ها خود رایس از فیلم دفاع کرد. بردپیت نیز از مشکلات بوجود آمده در پشت صحنه بسیار ناراحت بود و دایما خود را ملامت می کرد. او اظهار کرد که این مشکلات نتیجه روش اشتباه خود او بوده است. او گفت که به تام کروز احترام می گذارد و بیشتر تنشها هم بخاطر شخصیتهایی بوده که آنها ایفاگر آن بودند
فيلمشناسي برد پيت
* کمتر از صفر (۱۹۸۷)
* خوشحال با یکدیگر (۱۹۸۹)
* طبقه برنده (۱۹۸۹)
* تلما و لوئیز (۱۹۹۱)
* سراسر مسیرها (۱۹۹۱)
* جانی جیرپوش (۱۹۹۲)
* رودخانه ای از میان آن می گذرد (۱۹۹۲)
* کول ورلد (۱۹۹۲)
* عشق حقیقی (۱۹۹۳)
* کالیفرنیا (۱۹۹۳)
* افسانه های خزان (۱۹۹۴)
* مصاحبه با خون آشام (۱۹۹۴)
* طرفدار (۱۹۹۴)
* هفت (۱۹۹۵)
* دوازده میمون (فیلم) (۱۹۹۶)
* خواب روها (۱۹۹۶)
* متعلق به شیطان (۱۹۹۷)
* با جو بلک آشنا شوید (۱۹۹۸)
* باشگاه مبارزه (۱۹۹۹)
* جان مالکوویچ بودن (۱۹۹۹)
* آدم ربایی (۲۰۰۰)
* مکزیکی (۲۰۰۰)
* جاسوس بازی (۲۰۰۱)
* یازده یار اوشن (۲۰۰۱)
* سندباد: افسانه هفت دریا (۲۰۰۳) (گوینده)
* آبی خواننده (۲۰۰۳) (نقش فرعی)
* تروا (۲۰۰۴)
* دوازده یار اوشن (۲۰۰۴)
* آقا و خانم اسمیت (۲۰۰۵)
* بابل (۲۰۰۶)
* بزرگ دل (۲۰۰۷)
* سرگذشت عجیب بنجامین باتن (۲۰۰۷) (تهیه کننده)
* سیزده یار اوشن (۲۰۰۷)
* ترور جسی جیمز به وسیله رابرت فورد بزدل (۲۰۰۷)
* شانتارم (۲۰۰۷) (تهیه کننده)
* کیفیت بازی (۲۰۰۷) (تهیه کننده)(بازیگر)
* پس از خواندن بسوزان (۲۰۰۸)
* شانه های اطلس (۲۰۰۸)
* چاد اشم (۲۰۰۸)
* سرگذشت غریب بنجامین باتن (۲۰۰۸)
* حرامزاده های لعنتی (۲۰۰۹)
* کیک-اس(۲۰۱۰)
فرهاد رادمنش ��� معاون گروه مارشال مدرن
My E-mail ~> Farhad.modern@yahoo.com
www.Facebook.Com/Farhad.Modern
اختصاصي گروه مارشال مدرن
استفاده از مطالب فوق تحت هر عنوان با اجازه فرستنده يا مدير گروه امكان پذير مي باشد
No comments:
Post a Comment