( یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک . و لولا علی لما خلقتک . و لو فاطمه لما خلقتکما )

ای  احمد (ص) اگر تو نبودی جهان را نمی آفریدم . و اگرعلی نبود ترا نمی آفریدم و

 اگر فاطمه نبود شما را نمی آفریدم

خدای فاطمه در یک جمله کوتاه از احادیث قدسی ، او را راز آفرینش و علت نهائی خلقت معرفی کرده

 

ميلاد خجسته سرور بانوان جهان، عطاي خداوند سبحان، كوثر قرآن حضرت فاطمه زهرا (س) بر همگان مبارك باد

 

 

پنج سال از بعثت پربرکت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم می گذرد. در بیستمین روز ماه جمادی الثانی چشم ها در انتظار مولودی مبارک است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دست به سوی آسمان و دل به نجوای الهی دارد و خدیجه این سو میهمان چهار بانوی بهشتی است. چهار زن برگزیده که در تنهایی و بی کسیِ او به یاری اش آمده اند. مولودی بهشتی در راه است و هم اینک عطر حضورش در مدینه پیچیده است. فاطمه زهرا علیهاالسلام ، حوریه ای بهشتی، انسانی برگزیده و الهی و بانویی آسمانی و مقدس، متولد می شود. زمین و آسمان مدینه را نور وجود مبارکش فرا می گیرد و خانه پیامبر را حضور فرشتگانی که برای شادباش گفتن و پای بوس آمده اند لب ریز می کند. این میلاد فرخنده بر همه عاشقان آن بانوی بهشتی مبارک باد

 

 

با میلاد مبارک برترین بانوی دو عالم، عزت و شرافت از دست رفته زنان بازگشت. درست در عصر جاهلیت، در زمانی که نخل و شتر دارای قرب و بها بود امّا زن بی ارزش می نمود، و در جامعه ای که شمار مردگان مایه فخر قبیله بود امّا تولد دختران مایه ننگ پدران، او چشم به دنیا گشود. در حالی که پیامبر او را میوه دل و پاره تن خود می نامید و بر دست او بوسه می زد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تا آن جا فاطمه زهرا علیهاالسلام را بزرگ می داشت و اکرام می نمود که چون فاطمه علیهاالسلام بر پدر وارد شد، پیامبر از جای بر می خواست و او را بر جای خود می نشانید. گاهِ سفر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آخرین لحظه را به وداع با او می گذرانید و در بازگشت ابتدا به خانه او وارد می شد.

 

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام ، که برترین زنانِ عالم خلقت است، بسیار فروتن و رها از علایق دنیوی است؛ تا آن جا که روزی مولا علی علیه السلام از او غذایی می خواهد، ولی فاطمه علیهاالسلام می فرمایند: ��دو روز است که جز غذای اندکی در خانه ما نیست... ولی اینک دیگر هیچ غذایی در خانه نیست��. مولا علی علیه السلام سؤال می کند: ��ای فاطمه، آیا به من خبر ندادی تا چیزی تهیه کنم؟�� و فاطمه علیهاالسلام ، الگوی مکارم اخلاقی زن مسلمان می فرماید:

��یا اباالحسن، من از خدای خود خجالت می کشم که بر تو چیزی تکلیف کنم که شاید در توان تو نباشد��.

 

 

بهترین زنان عالم، فاطمه زهرا علیهاالسلام الگوی انسان های شیفته کمال و به ویژه زنان پویای راه سعادت است. او نمونه ای است کامل و گویا برای زنانی که در پی زندگی راستین و حرکت در مسیر درست آنند. ایشان افزون بر کمالاتی چون عبادت خالصانه و بسیار، ایثار بی انتها و معرفت بی پایان، در مقام همسری بسیار ساده، فروتن، خدمت گزار و مهربان بود. مولای متقیان علی علیه السلام درباره آن بانوی بزرگ می فرمایند:

��به خدا هرگز مرا به خشم نیاورد. در هیچ امری از من سرپیچی نکرد. به او که نگاه می کردم همه غم و اندوهم از میان می رفت��.

 

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام ثمره نبوت و مادر امامت است. آیات و احادیث بسیاری از فضیلت و شرافت آن بانوی بزرگ سخن می گوید و در این میان آیه تطهیر روشن ترین گواه پاکی و عصمت آن گل خوش بوی بهشتی است که در آن خداوند شهادت می دهد که هرچه بدی و زشتی و ناپاکی است از وجود مقدس او دور است.

مبارک باد آمدنت! خجسته باد مقدم نیکویت! ای عصاره خوبی های خلقت، چکیده خیرها و نیکی ها، نگین زیبایی های آفرینش، ای دختر برترین بندگان خدا، ای برترین بانوی عالم، بلندای مقام تو را فقط خدا داند و بس و وصف تو تنها در کلام پدر گنجد و بس که فرمود: ��اگر نیکی و خوبی به صورت شخصی تجلی می کرد، آن شخص فاطمه بود و چه بسا فاطمه علیهاالسلام برتر از آن است��

 

سالروز میلاد مبارک آن دردانه بوستان عصمت و طهارت، فاطمه زهرا علیهاالسلام ، بر همه پیروان آن بانوی گرامی مبارک باد.

 

 

اسرار نام‌های حضرت فاطمه‌(س)

حضرت فاطمه‌(س) تنها یک تفکر یا تصور یک حقیقت حیات‌بخش نیست، بلکه تجسمی‌ عینی و زنده از برکت خداوند بر انسان است. حضرت امام صادق‌(ع) فرمود: فاطمه نزد خدای تعالی 9 اسم دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا.

فاطمه: رسول خدا فرمود: زیرا او و شیعیانش از آتش جهنم قطع شده‌اند. (فاطمه به معنای قطع‌شده و بریده است.) و نیز امام صادق‌(ع) فرمود: زیرا او از هر شر و بدی بریده شده است و نیز چون مردم از رسیدن به معرفت کامل او قطع شده‌اند.


صدیقه: زیرا او هرگز در زندگی جز راست نگفت و هر آنچه پدر بزرگوارش فرمود، تصدیق کرد. رسول خدا به امیرالمومنین فرمود: یا علی، من به فاطمه سفارش‌هایی کرده‌ام که به تو بگوید. او هر چه گفت بپذیر، زیرا او راستگوست، بسیار راستگو.

مبارکه: برکت به معنای خیر فراوان است و از فاطمه نسل فراوانی به عالم اسلام هدیه شده، لذا در بعضی از تفاسیر آمده است که در آیه آ��انا اعطیناک الکوثرآ�� (ای رسول گرامی‌ما به تو خیر کثیر عطا کردیم) منظور، فاطمه‌(س) است.


طاهره: امام باقر(ع) فرمود: زیرا او از هر ناپاکی ظاهری و هر گونه ناپاکی دامن، مبراست.و نیز طبق روایات متعدد، آیه تطهیر (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) درباره حضرت فاطمه نازل شده است. پس فاطمه طاهره است زیرا هر گونه رجس و پلیدی و ناپاکی از وجود مقدسش دور است.

زکیه: زکاة هم به معنای رشد و نمو و هم به معنای طهارت است، بنابراین زکیه، هم یعنی از فاطمه نسل پرباری پا به عرصه وجود خواهد گذاشت و هم اینکه او وجودی است پاک و طاهر.

راضیه: زندگی کوتاه حضرت فاطمه با غم و اندوه و نیز با تلاش و سختی همراه بود. او زندگی بسیار مشکلی را پشت سر گذاشت ولی هرگز لب به شکایت باز نکرد، بلکه همواره خدای بزرگ را شکر می‌کرد و راضی بود. روایت شده روزی رسول خدا حضرت فاطمه را دید که لباس خشنی بر تن داشت و با دست‌های مبارکش آسیاب می‌کرد در حالی که طفل کوچک خود را هم شیر می‌داد. رسول خدا گریان شد و فرمود: ای دخترکم، تلخی این دنیا را بچش، برای رسیدن به شیرینی آخرت.حضرت فاطمه نه تنها لب به شکایت باز نکرد، بلکه عرض کرد: ای رسول خدا، من خدا را برای نعمت‌هایش سپاسگزارم. و نیز روزی امیرالمومنین از رسول خدا خواست اگر ممکن باشد برای فاطمه مستخدمه‌ای بگیرد، اما رسول خدا تسبیح فاطمه را به آنها تعلیم فرمود. حضرت زهرا پس از شنیدن این دستور پیغمبر اکرم سه بار فرمود: من از خدا و رسولش راضیم.


مرضیه: تمام کارهای حضرت فاطمه مورد رضایت خدا و رسول بود. رسول خدا هیچگاه بر فاطمه غضب نکرد، به او خرده نگرفت و برعکس، گاهی می‌فرمود: فداها ابوها. (پدرش به قربانش). اینچنین است که رسول خدا رضای فاطمه را رضای خدا می‌دانست و می‌فرمود: خدا از غضب فاطمه غضب می‌کند و از رضایت او راضی می‌شود.

 

محدثه: امام صادق‌(ع) در این مورد فرمود: زیرا ملائکه از آسمان فرود می‌آمدند و با او سخن می‌گفتند.در فرهنگ اسلامی محدثان راستین همواره از حرمت و منزلت ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند، محدثان و راویان در حفظ و حراست از گنجینه‌های معارف و ارزش‌های دینی و ذخایر گرانمایه مکتب تشیع و رشد و تعالی فرهنگ غنی اسلامی نقش اول را داشته‌اند و حامل ودایع و امانت‌های گرانقدر الهی و رازدار اسرار آل رسول بوده‌اند.

 

 

 

آفتاب آسمانی

فاطمه گویاترین فریاد عشق              روح سبز عاطفه، همزاد عشق

ای دلت پر نور تر از آفتاب                 ای کلامت عشق را تفسیر ناب

موج زن در هر کلامت شط نور           خطبه هایت شرح ناب خط نور

حرفهایت مرهم زخم علی               خطبه ات برّان چو شمشیر ولی

مظهر یکتا پرستی جز تو کیست        راز نامکشوف هستی جز تو کیست

رخ نهان می کرد از شرم تو ماه         پیش تو خورشید گم می کرد راه

مریم از تو معرفت آموخته                 چشم بر دست تو هاجر دوخته

دست اعجاز تو موسی آفرین            بر تو گوید صد چو موسی آفرین

آب کوثر اشکهای چشم توست         آتش دوزخ نشان خشم توست

ای شب تردید را صبح یقین              آفتاب آسمانی در زمین

در تنور عشق چون بگداختی            با علی با قرص نانی ساختی

با علی آن سوی باور رفته ای           تا خدا با بال حیدر رفته ای

در فصول بی بهار عاطفه                 آمدی با کوله بار عاطفه

آمدی در وادی لبریز ظلم                 ای بهار عدل در پائیز ظلم

آمد و با خامه ای از جنس درد          عشق را بر لوح دل ترسیم کرد

ای فروغ دیدگان بو تراب                  نور نابی نور نابی نور ناب

در سر سودایی من شور توست       حیرت آیینه از منشور توست

 

شاعر : نعمت الله شمسی پور

 

 

 

مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند. گاهِ اندرزم، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم دهد. گاهِ تعلیمم، معلمی خستگی ناپذیر و سخت کوش که حرف به حرف دانایی را در گوشم زمزمه می کند.
گاهِ تردیدم، رهنمایی راه آشنا که راه از بیراهه نشانم دهد. مادر تو شگفتی خلقتی، تو لبریز از عظمتی؛ تو را سپاس می گویم و می ستایمت.

مادر الماسی گرانبهاست که در روز ازل ، و روز اول خلقت به هر انسانی عطا شده. مادرم ! حضور تو آشیانه گرم کودکی و آرامش دوران جوانی‏ام است. مادرم! وجودم را از محبت سیراب کردی، مرا پروراندی، عشق و ایثار و محبت را چون ذراتی

در نهادم رویاندی و در راه رشد من شکستی و به این شکستت افتخار کردی.

می دیدم که با آن خشم لبریز از مهربانی اش، چگونه راه مرا بر پرتگاه خطا بسته است و آن گاه، فروتنانه به سپاسش می نشستم.

چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن.

تو تکه‏ای از آسمانی، مهربانم که با سلامی در خیالم سبز می‏شوی و همیشه در ذهن خسته‏ام بی‏هیچ گونه تکلفی

می‏نشینی.

دلم می‏خواست تا آخر دنیا با تو باشم و گل‏های سرخ عشق را به تو هدیه کنم

 

 

دستهاش به سخاوت آسمان...و نگاهش مثل نگاه کبوتر پاک و معصومه

قلبش اونقدر وسیعه که هر چقدر در اون راه می رم و قدم بر می دارم به پایانی نمی رسم.

نمی دونم تا چه حد می تونم توصیفش کنم...فقط می دونم وقتی می خوام راجع به این واژه ی

 آسمونیه خودم حرف بزنم یا بنویسم ، یه بغض پنهان از اعماق قلبم به گلوم می شینه.

قبلا گفتم باز هم می گم جز "سادگی" هیچ کلمه ای زیبنده ی وجودش نیست.

عاشق نگاه معصوم و پاکشم...

از اینکه از بطن این مادر به دنیا پا گذاشتم همه ی عمرم سپاسگذار خدا هستم.

 

 

لحظاتی است غمگین و سرشار از عشق. تاب نگاه در دو چشم پاکت را ندارم.

بغضی بی انتها گلویم را سخت می فشارد و بی آنکه رنگ صوت به خود

 گیرند در گلویم خفته می مانند. پس از دستانم بشنو و ببین....

لحظه ای فرو ماندم...

نمی دانم کدامین کلمات در شان تو اند.فقط می دانم باید ساده برگزینم

زیرا سادگی زیبنده وجود توست .

ای کاش می توانستم رنج نگاهت را پاسخی گویم....

نمی دانم و نمی توانم...

 

 

فقط می توانم به یاد آورم تمام روزها،نه تمام ثانیه هایی را که بر بالین

 بیمارم آنقدر نغمه عشق سر دادی تا سیاهی ، تک تک از یاخته های بدنم

 پر کشیدند و نور وجود تو جای گزینشان شد ، و چه شیرین بود آغوش گرمت

 و رطوبت اشکهایت...تنها به خاطر تو ماندم و هستم......

به یاد می آورم تشویش دستانت را آن هنگام که در گرداب آدمها بلعیده

 می شدم و و ناظر هلاکت عاطفه ها بودم ،تنها تو بودی و تو...و به من

آموختی عاطفه واقعی چیست؟!

و من هرگز از خاطر نخواهم برد... و دیگر هرگز به اشتباه نخواهم پنداشت...

به یاد می آورم همه روز های غمگینت را که حجابی  از شادمانی بر آن

می کشیدی تا هاله غم بر قلب ما ننشیند.

و به یاد می آورم همه روز هایی را که تنها قلب تو و من محرم یاد آوریشان هستند.

هنوز حس می کنم روزی را که از بطن تو قدم به دنیای خاکی گذاشتم

و گرمای نفست را بر صورتم.

 

 

روزها گذشتند و نمی دانم چند روز دیگر می آید و می رود. می دانم باید

 درنگ کنم و اکنون که بر گذری دیگر از زندگی ایستاده ام باید تو را سپاس

گویم ، برای همه عمری  که بر من  سپری کردی و خواهی کرد، برای همه

 مهربانیت ، برای همه لبخند های شیرینت، برای همه نگاه های

زندگی بخشت....

��دوستت دارم و خواهم داشت تا زمانیکه شاخه نازک نرگس به آب پاک و زلال نیاز دارد....��

 

مادر بهشت من همه آغوش گرم توست

گویی سرم هنوز به بالین گرم توست

پیوسته در هوای تو چشمم به جستجو ست

هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوست
 

 

روز مادر و بزرگداشت مقام زن بر تمامی شما مادران و خانم های مارشالی مبارکباد

 

 

 

 

 

ماهرخ بیگلری ��� ايميل سندر گروه مارشال مدرن

www.facebook.com/mahrokh.biglari

halazounevahshi@Yahoo.Com

حلزون وحشی