با شماره 102 از ستون مارشالیها و نظرات شما عزیزان در خدمت هستیم اما قبل از اون خواهش می کنم مطلب انتهایی ستون رو بخونید و رعایت کنید از ارسال پیام با فونت غیر فارسی اجتناب کنید چون در صورتی که تعداد پیام های ستون بالا باشه و ما زمانمون کم باشه احتمال برگردان اون دسته از پیام ها به فارسی برامون نیست و پیام های با فونت غیر فارسی به آرشیو منتقل می شن و در ستون نمایش داده نخواهند شد
در بخش صندلی داغ شما سوالات خودتون رو از تیم مدیریت و همکاران ما بپرسید بعد از گرفتن جواب در شماره بعدی ستون مارشالی جواب ها رو خواهید دید فقط در قسمت عنوان بنویسید صندلی داغ
سوال از امیر حجوانی : سلام بر امیر خان آقا زود زود تیم همکارات رو عوض می کنی اون از کنار گذاشتن وحید که سال پیش بود بعد نوید امدن ای تی من رو دادید بعد که مملی رفت البته به بهانه سربازی اما با دیدن ایمیل هفته پیش ایشون حدس زدم حتماً کدورتی بوده بعد که مرتفع شده دوباره ایشون برگشتن چون ارسال کردن یک ایمیل در هفته حتی برای ستون زمان زیادی نبرد بعد از اون هم کنار گذاشتن فرهاد راد حالا هم عده ای دیگه که در ایمیل هفته پیش گفتید که فکر کنم علی پزشکی یکی از این افراد باشه هرچند قبول دارم همکاران باید با شما هم سو و هم فکر باشن اما به نظرم به این سرعت همکاران رو عوض نکنید تا ما به یه ایمیل عادت می کنیم اون ایمیل سندرت حذف می شه یا اتفاقی براش می افته من یکی از اون مارشالی های متعصب هستم که هر روز قبل از شروع به کار ایمیل های شما رو چک می کنم اما این علامت سوال بزرگی برام بود که دوست دارم جوابمو از مدیر خوشتیپ گروه مارشال بگیرم
دوستدار شما
آتوسا
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود به آتوسا خانم عزیز ... باید بگم 99% صحبتهای شما کاملا سوء تفاهم بود ... به چند دلیل : 1. بعد از جوابیه من میتونید متنی که علی پزشکی در همین ستون نوشته رو بخونید و دلیل غیبت موقتش رو بدونید
2. آی تی من یعنی مهران افضلی الان در گروه مشغول به فعالیت هست ولی در بخش جانبی و گرافیکی گروه که نمونه اش همین قالب زیبای ایمیلها میباشد
3. مملی طبا هم که در عکسهای ایمیل تولدم به هتل نارنجستان دیدید (با ظاهر کچل مدل خدمتی!) و ارسال ایمیلهاش هم از محل خدمتش یعنی ارومیه از هفته پیش آغاز شده که از شانس خوب من و شما امروز هم ایشون یک ایمیل دیگه به گروه با نام آبشار گل ارسال کرده است ...
4. فرهاد رادمنش هم هر 2،3 هفته یکبار برای همه مارشالیها در ستون مارشالیها مطلب مینویسه و انشاالله با بر طرف شدن مشکلات زندگی شخصی اش مجددا به گروه باز خواهد گشت
5. کسانی که از گروه مارشال کنار گذاشته شدند 3 نفر هستند : م.ر / م.ب / م.م که برای احترامی که برای این عزیزان و زحماتی که کشیدند قائلم نام کامل این دوستان رو اعلام نمیکنم چون تمایلی به ایجاد حاشیه برای این عزیزان ندارم
5. اتفاقا اصلا من آدم دیکتاتوری نیستم که همکارانم باید عین من فکر کنند چون معتقدم تنوع فکری و کاری در یک گروه باعث پیشرفت و موفقیت اون گروه میشه پس اصلا این فکرها رو در مورد من و همکارانم نکنید و در پایان عکس زیر که برای دو هفته گذشته و کاملا جدید هست رو ببینید ... (این 4 نفری که در اطراف من ملاحظه میکنید اصلی ترین ستونهای مارشال مدرن هستند که هیچوقت از گروه حذف نخواهند شد) :
(از راست : فرهاد رادمنش - حامد مالکیان - خودم - علی پزشکی - مملی طبا)
امیدوارم این جوابیه رسمی پاسخ سوالات بسیاری از شما و سایر عزیزان رو داده باشه...
ارسالی از:علی پزشکی
خوب راستش من هیچوقت برای ستون ایمیل نزدم و این اولین باره که ایمیل میزنم و دلیلش رو الان میگم خدمتتون!!!
قبل از هر چیز از لطف همه دوستانی که در این چند روز غیبت من در گروه بهم ایمیل زدند و جویای احوالم و دلیل غیبتم شدند صمیمانه سپاسگذارم و دست همشون رو به گرمی میفشارم
برای اون دوستان عزیزم دلیل غیبتم رو تو ایمیل توضیح دادم اما چون طبق معمول عده انگشت شماری که طاقت دیدن دوستی پایدار اعضای اصلی گروه و ارتباط صمیمانه و صادقانه ما با مخاطبین گروه رو ندارند و در کمین کوچکترین فرصت برای شایعه سازی و حرف دراوردن هستند باید عرض کنم که : بنده نه مشکلی با امیر دوست چندین ساله خودم دارم و نه قهر کردم و نه هیچکدوم از این صحبتهای خاله زنکی!؟
فقط دلیلش این بود که روز سه شنبه هفته گذشته تصادف کردم که خدا رو شکر فقط خسارت مالی داشت و طی هفته گذشته درگیر بیمه و تعمیرگاه و امور مربوطه بودم که تصویرش رو هم به پیوست براتون فرستادم که از جانب اون به ظاهر دوستان متهم به دروغ گویی نشم! ، همین و بس
به امید خدا از روز چهارشنبه 2 شهریور و با پشت سر گذاشتن استراحتی کوتاه مدت با قدرت برمیگردم و در خدمت شما دوستان خواهم بود
ممنون که وقت گذاشتید، شاد باشید و تا درودی دیگر بدرود
ارسالی از:سارا رحیمی
سلام به همه مارشالیهای عزیز. امیدوارم خوب و خوش باشید. جمعه گذشته یعنی 28 مرداد تولد همسرم حمید بود. کلی بهش تبریک گفتم. جشن تولدم براش گرفتیم. اما دیدم بد نیست از پنجره مارشال هم بهش بگم تولدش مبارک.
در ضمن 29 مرداد هم تولد دوست عزیزم اقای امیر رانور بود که نتونستم بهش تبریک بگم. امیدوارم ببینه که بیادش بودم.
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود خدمت سارا گرامی منم به نوبه ی خودم تولد همسر و دوست عزیزتون رو تبریک می گم.
ارسالی از:ساقی
سلام و خسته نباشید به همه بچهها و بخصوص امیر خان
قبلا شما آموزش فتوشاپ میفرستادید ولی خیلی وقته خبری نیست از این ایمیلهای آموزشی زیاد بفرستید
ممنون بابای
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود خدمت ساقی گرامی آموزش فوتوشاپ بخشی بود که به صورت مقدماتی آموزش اون خیلی وقت هست به پایان رسیده است و در همین ایام با تغییراتی که در تیم مدیریت داشتیم بخش هایی جدید به گروه اضافه شده و خواهد شد.
ارسالی از:زهره حصاری
روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد ���بخت با من یار نیست��� و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد.
پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود.
او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: ���ای مرد کجا می روی؟���
مرد جواب داد: ���می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!���
گرگ گفت : ���میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟���
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند.
یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : ���ای مرد کجا می روی ؟���
مرد جواب داد: ���می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!���
کشاورز گفت : ���می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیکند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟���
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.
شاه آن شهر او را خواست و پرسید : ���ای مرد به کجا می روی ؟���
مرد جواب داد: ���می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!���
شاه گفت : ��� آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟���
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد.
جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی در میان گذاشت و گفت : ���از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!���
و مرد با بختی بیدار باز گشت���
به شاه شهر نظامیان گفت : ���تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.
و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد.���
شاه اندیشید و سپس گفت : ���حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم.���
مرد خنده ای کرد و گفت : ���بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!���
و رفت���
به دهقان گفت : ���وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست.���
کشاورز گفت: ���پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد.���
مرد خنده ای کرد و گفت : ���بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!���
و رفت���
سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: ���سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!���
شما اگر جای گرگ بودید چکار می کردید ؟
بله. درست است! گرگ هم همان کاری را کرد که شاید شما هم می کردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد
به کودکان سرطانی بدون صرف هیچ هزینه ای کمک کنید
محک: به کودکان سرطانی بدون صرف هیچ هزینه ای کمک کنید با سلام به تمام دوستانی عزیزی که این مطلب را میخوانند و برای این کار خیر وقت صرف میکنند. خیلی از کودکان وقتی که به دنیا میان حتی طعم یه لحظه سالم بودن رو نمیکشن و لحظهای آرامش در کنار خانواده رو ندارن چقدر درد آور فرزند، خواهر، برادر یا نوه خانوادهای به بیماری مبتلا شوند که آرامش و حس خوشحالی رو از آن خانواده بگیرد و آن خانواده از پس هزینههای درمان این بیماری بر نیایند. همیشه برای انجام کار خیر احتیاج نیست ما از نظر مالی به این جور کودکان کمک کنیم و خیلی راههای دیگری وجود دارد که از نظر مالی خیلی مهمتر هستند و اون حمایت منو شما و همه افرادی هستند که از بیماری این جور کودکان خبر داریم. حال شما را با موسسه خیریهای آشنا میکنیم که بهترین مکان را برای کودکان سرطانی را به وجود آورده است: موسسه خيريه حمايت از کودکان مبتلا به سرطان "محک" به عنوان يک سازمان غيردولتي، غيرانتفاعي و غيرسياسي در سال 1370 با شماره 6567 به ثبت رسيد و از همان زمان فعاليت رسمي خود را جهت تسکين آلام کودکان مبتلا به سرطان و خانوادههاي آنان آغاز نمود. از همان ابتداي تاسيس، به پشتوانه حضور خالصانه موسسين متخصص و پاک نيت، موسسه "محک" توانست ظرف کمتر از يک دهه با بهره گيري از اعتماد و حمايتهاي آحاد مردم و سخت کوشي اعضاء داوطلب و اعمال روشهاي علمي و تخصصي در مراقبتهاي ويژه از بيماران و خانوادههاي آنان در کنار پيشرفتهاي علم پزشکي آمار مرگ و مير را از 75 درصد در دهه 60، به 25درصد در دهه80 برساند. موضوع فعاليت مؤسسه محک، انجام امور خيريه در زمينههاي پزشکي، پژوهشي، پيشگيري، درماني، خدماتي، بهداشتي، بيمارستاني، رفاهي و صرفا در جهت حمايت از کودکان مبتلا به سرطان ميباشد. محک تبلوري از ايفاي نقش مشارکت مردمي در جامعه است که در بخش اول اساسيترين شعار محک يعني ���ما را ياري دهيد و از ما ياري بخواهيد��� بر آن تصريح شده است. موسسه خيريه حمايت از کودکان مبتلا به سرطان "محک" توانسته است در طول 16 سال فعاليت خود بالغ بر 11000 کودک مبتلا به سرطان را تحت حمايت قرار داده و امکان ساخت بيمارستان فوق تخصصي سرطان کودکان "محک" را فراهم آورد. خوب کسانی که از نظر مالی میتوانند به این کودکان کمک کنند از لینک زیر وارد سایت بشن: www.mahak-charity.Org و حالا کسانی که نمیتوانند از نظر مالی کمک کنند چه کاری میتوانند انجام بدهند: همون طور که میدانید ممکنه خیلی از افراد این صفحه را بخوانند و به کمک این موسسه بشتابند پس ما باید کاری کنیم که این صفحه را خیلی از افراد ببینند. اولین راه این است که این صفحه را به دوستان خود میل کنید. ممکنه شما با چند نفر فقط ارتباط دارید. ممکنه حتی شما ایمیل یکی از دوستانتان را دارید به آن دوست خود فقط بتوانید میل بزنید بعضیها هم ممکن است صدها ایمیل از دوستان خود داشته باشن به آنها میل بزنند. مهم فرستادن میل به دیگران است و تعداد آن مهم نیست. اگر همین کار ادامه پیدا کند زنجیرهای از ایمیلها به وجود میآید که باعث میشود تمام ایرانیانی که در اینترنت هستند این صفحه رو بیینند. راه دوم این است که این صفحه را در سایت یا وبلاگ خود قرار بدید تا افراد بیشتری این صفحه رو ببینند. در آخر این صفحه نمایشگری از بازدید این صفحه گذاشته شده است که به شما میتواند کمک کند که چقدر این صفحه دیده شده است همه ما امیدوار هستیم بازدید عدد این نمایشگر از میلیونها رد کند تا همه بدانند ایرانیان در کمک کردن به هموطنان خود حرف اول را میزنند. از شما ممنون هستیم که با نیت فقط خالصانه این کار را انجام میدهید آرزوی سلامتی برای تمام ایرانیان عزیز
-- بگذاريد اين ايميل به حيات خود ادامه دهد و برای کسانی که برایتان ارزشمند هستند ارسال نمایید. اما اگر این کار را انجام ندادید، نگران نباشید، هیچ حادثه ناخوشایندی برای شما رخ نخواهد داد!
شما تنها این فرصت را که به دنیای شخص دیگری با ارسال این مطلب روشنایی بیشتری ببخشید، از دست خواهید داد، کسی چه می داند، شاید یکی از دوستان شما هم اکنون بیشترین نیاز را به خواندن این مطلب داشته باشد.
ارسالی از: آرمان
سلام به روی ماه همه ی شما مارشالی عزیز به خصوص عزیزانی که در ستون مارشال پیام میدن. یه سلام ویژه هم خدمت تیم ایمل سندر مارشال و امیر مارشال عزیزم میگم که میتونم بگم به اندازه ی برادرم دوسش دارم اگه قابل بدونن. بگزریم. این ایمل رو الان از استادیوم شهر بارسلون میزنم بین دو نیمه هستیم و خوب بازم از این دشمن عقبیم. یه مدت نمیتونستم به دلیل مشغله ی کاری ایمیل های شما رو ببینم دلم خیلی برای همه تنگ شده بود. این شعر تقدیم دوتا از عزیزترین دوستام میکنم به تازگی شنیدم پیوندشون مبارک شده . جالب اینجاس این دو عزیز خیلی خیلی جالب به هم رسیدن هردوی این دو نفر عضو مارشال هستن . و نمیدونستن که من دوست اون یکیهم هستم . حالا جالب تر هم اینکه شدیدا خجالتی هستن .به طوری که .... بگذریم . به هر صورت نازنین سروش خان عزیز فوقلاده خوشحال شدم از این خبر. ایشالله خبر های خوشتراز همین مارشال بشنویم قابل توجه امیر آقای گل گلاب.
ارادت چون کند بیچون خداوند
که از صلب آورد در بطن فرزند
زن و شوهر بگردند از قضا جفت
شوند از خوشدلی همنازو همخفت
هوا مردو هوس زن را بگیرد
حجاب از چشم و دلهاشان بمیرد
به بوس و بازی اندر هم شتابند
سر از کام و مراد هم نتابند
لب اندر لب نهندو پای در پای
کنند هر دودر آغوش هم جای
چولختی بگذرد از بوس و بازی
کند شهوت بر ایشان ترکتازی
جداگردد ز پاهاشان سراویل
به صد رغبت رود در سرمه دان میل
به رغبت هر دو در شهوت گرایند
به دمسازی و طنازی در آیند
دل دانا در آن دارد گواهی
که آمد شدکنددر حوض ماهی
چودرآمدشدن ماهی شود چست
بریزد آبی و آنگه شودسست
به قدر مورچه ای یا پشه را بال
کندآن نقطه زایشان هر دو انزال
فتداندرکف موکل ارحام
ببین تا چون همی سازد اجسام
که از این نقطه ای کافتاده اکنون
جه سازم ای کریم فرد بیچون؟
از این نقطه که خوردن را نشاید
کسی از بهر بوییدن نیاید
خطاب آید ز حق کاین نطفه را گیر
بنه درنطفه دان زن به تدبیر
ارادت کرده خلاق معانی
کازاوسازد تن و بخشد و روانی...
تو این چند روزه هم خوگشگل ترین خبری هم که میتونستم ببینم بازگشت محمد عزیز هست به تیم مارشال که مطمئنم خیلی چهره دیدنی خواهد داشت.
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود به آرمان حمیدی عزیز از ایران به مادرید اسپانیا و عرض تسلیتی صمیمانه بابت شکستی دیگر در پرونده رئال مادرید که تو این 3 سال اخیر خوراک بارسلونا شده ... لول! خیلی ممنون از لطفت و ایمیل زیبات
ارسالی از:امین
انکه مانده بی مهر یار منم بی نور چشمت در انتظار منم
در این شهر خموش و بهت زده غریب و بی کس و کار منم
جایی که جای مردی بود به ناگه کس گریه و زار منم
به دستی خاک و شهدی شود گل ان میانه گل شود خار منم
شاید شوم ز عشق و معشوق شبی فارق اما بته بی آر منم
به هر کس عاشق مشو صنما که این عاشق دلدار منم
این شعر خودم بود..
امیدوارم خوشتون اومده باشه
ارسالی از: نادر شاهزیدی
آدرس موفقیت : بزرگراه توکل ، بلوار آرامش ، خیابان آزاده
میدان عمل ، مجتمع نشاط ، واحد پشتکار ، پلاک 20 ، منزل خوشبختی
ارسالی از: مجید زارعی
سلام وخسته نباشي خدمت همه دوستان گرامي قبولي طاعات و عبادات .از همه عزيزان كه در گروه مارشال همكاري ميكنند متشكرم آرزوي موفقيت و پيروزي برايتان از خدا خواستارم . مجيدزارعي ازبرازجان
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود خدمت مجید عزیز طاعات و عبادات شما هم قبول حق
ارسالی از : سحر
جان من آقای حجوانی یه نظر سنجی راجع به تورها بذارید
فکر کنم فثط بچه های تهران بهش رای موافق بدن
منم اگه تهران زندگی میکردم وطعم بودن در تورها میرفت زیر زبونم
یه پیشنهاد دارم دوستان مارشالی بگن چطور با این گروه خوب آشنا شدن؟
من دانشجوی دانشگاه آزاد دزفولم(شهری که آقای طباطبایی خدمت آموزشی اونجا بودن)سال گذشته(اردیبهشت)بود
که تو سایت دانشگاه بودم یکی از بچه های گل و دوست داشتنی ایلام
الهام خانم(ر)پیشنهاد داد عضو گروه بشم
و الان خوشحالم که پیشنهادشو قبول کردم
سحر
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود به سحر خانم عزیز ما بارها میزبان دوستان عزیز از شهرهای مختلف ایران در تورهامون بودیم و امیدوارم یکی دو بار هم قسمت بشه شما هم در این تورها تشریف بیارید ممنون از لطفتون
ارسالی از قاصدک
سلام قاصدك هستم
چرا ايميلهاي منو تو ستون نميذارين
همگي خسته نباشين
من از با سابقه هاي عضو گروه هستم
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود خدمت قاصدک گرامی من چک کردم از شما ایمیلی نبود یک نکته رو به شما و سایر عزیزانی که ایمیل می فرستن بگم فقط ایمیل هایی در ستون ارسال می شه که به همین آدرس یعنی :
ارسال بشه در ستون درج خواهد شد و ایمیل هایی که به آدرس شخصی همکاران یا پنل گروه ارسال بشه در ستون قرار نخواد گرفت
ارسالی از وجیهه صالحی
تفاوت خوابیدن زن و مرد و یك نتیجه گیری واقعی
مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت:"من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم " مامان بلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد ، سپس ظرف ها را شست ، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد ، قفسه ها رامرتب کرد ، شکرپاش را پرکرد ، ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد . بعد همه لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت ، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت . اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند. گلدان ها را آب داد ، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت . بعد ایستاد و خمیازه ای کشید . کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد ، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت ، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت . بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت ، آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند ؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت و هردو را درنزدیکی کیف خودقرارداد.
سپس دندان هایش رامسواک زد.
باباگفت: "فکرکردم ، گفتی داری می ری بخوابی" و مامان گفت:" درست شنیدی دارم میرم."
سپس چراغ حیاط راروشن کرد و درها را بست.
پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد ، چراغ ها راخاموش کرد ، لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت ، جوراب های کثیف را درسبد انداخت ، با یکی از بچه ها که هنوز بیداربود و تکالیفش را انجام می داد گپی زد ، ساعت را برای صبح کوک کرد ، لباس های شسته را پهن کرد ، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد ، اضافه کرد . سپس به دعا و نیایش نشست.
درهمان موقع بابا تلویزیون راخاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد گفت: " من میرم بخوابم" و بدون توجه به هیچ چیز دیگری ، دقیقاً همین کار را انجام داد!
۱- مردها همیــشه كارهایشان را درست و به موقع انجام می دهند و وقتی تلویزیون نگاه می كنند قبلا كارهای دیگرشان را انجام داده اند. ولی زنها بسیار بی برنامه و نامرتب هستند. در صورتیكه كلی كار نكرده دارند نشسته اند و تلویزیون نگاه می كنند.
۲- مردها بسیار راســتگو هستند. ولی زنها دورغگو هستند و بجای اینكه بگویند من می روم كارهای نكرده ام را انجام بدهم الكی می گویند من مـیروم بخوابم.
این نتیجه گیری برای زدن مشــت محكم بر دهان كـسانی بود كه میخواستند با نوشتن این مــتن بگویند زنها از مردها بــهترند.
ارسالی از فرح
سلام.من تازه عضو گروه شما شده ام.مي خواستم در خصوص سفرهايتان بپرسم. امكان دارد سفرها دو تا 5 روز باشد؟
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود خدمت فرح گرامی به گروه مارشال مدرن خوش آمدید سفر های چند روزه هم در برنامه های آتی گروه هست در خصوص سفر های یک روزه هم ما 2 هفته قبل از تور در گروه شرایط تو رو تشریح می کنیم پس سعی کنید که روزانه ایمیل های گروه رو چک کنید چون تجربه نشون داده با توجه به کیفیت تورهای گروه مارشال مدرن و محدود بودن ظرفیت اون در همون چند روز اول ظرفیت تور تکمیل می شه
ارسالی از نسرین
خداوند باری تعالی، خرد لایتناهی،از ازل پاسخگوی بزرگترین و کوچکترین خواسته های آدمی بوده است.
هر آرزویی ، گفته یا ناگفته، یک خواسته است و ما غالبا از مشاهده ی برآورده شدن آنی این آرزوها شگفت زده می شویم.
در یکی از روزهای نزدیک عید پاک ، با مشاهده بوته های گل زیبای رز پشت ویترین مغازه ها ، آرزو کردم که یکی از آنها را داشته باشم و در یک لحظه مجسم کردم که بوته ی از گل رز جلوی در خانه من قرار دارد.
عید با یک بوته زیبای گل رز فرا رسید. فردای آن روز از دوستم تشکر کرده و به او گفتم که او همان چیزی را برایم فرستاده که آرزویش را داشتم. او پاسخ داد : من برایت گل سوسن فرستاده بودم نه گل رز!
مثل اینکه مرد گل فروش در ارسال سفارش دچار اشتباه شده ، به سادگی یک بوته ی رز را به جای گل سوسن برایم فرستاده بود . چرا که من باید صاحب یک بوته ی گل رز میشدم.
نتیجه اینکه : هیچ چیز جز ترس و شک نمی تواند بین انسان و آرمانهای والا و آرزوهای قلبی او فاصله بیندازد . در زمانی که آدمی بتواند مراد دلش را بی دغدغه طلب نماید ، هر خواسته وی در دم مستجاب خواهد شد.
گزیده ای از کتاب چهاراثر از فلورانس "اسکاول شین"
ارسالی از جواد سالاری
با سلام و احترام به گروه مارشال عزیز و امیر خوان این بیت را به گروهتان تقدیم می کنم و امیدوارم همیشه در زندگیتان موفق باشید.
مثل بارون باصفایید، مثل برف سفید و ماهی، مثل گل خوشبو و زیبایی، مثل خون تو قلب مایی، چه بخوای چه نخوای عزیز دل مایید
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود به جواد خان عزیز و تشکر بسیار زیاد بابت این بیت زیباتون ...
ارسالی از مژده طهماسبی
سلام
خوبین
خوشین
نماز و روزه هاتون قبول باشه
یک چند بخشی از ستون نبودم.. امسال تابستان یکی از شلوغترین تابستونها بود.. البته خدا رو شکر.ولی دلم هم برای شما تنگ شده بود..خوب متاسفانه توی تورهفته پیش نتونستم باشم و میدونم که جام حسابی خالی بوده..نه .لوووول
آقای حجوانی خیلی خوشحالم که هدیه تولد شما خوشحالتون کرد و براتون قابل استفاده شد.. من همیشه دوست داشتم کادویی که برای دوستانم میگیرم براشون قابل استفاده باشه.به هرحال مبارکتون باشه.
راستی میخواستم ببینم از دوستان مارشالی کسی در رابطه با چاپ و جعبه سازی کار میکنه.. یکم سفارش لفاف پاک کن دارم.. لطفا بهم ایمیل بزنید.
ممنون
خوب خیلی کار سرم ریخته. مجبورم برم.. دوستتون دارم
زنده باد مارشال
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود به خانم طهماسبی عزیز از لطفتون ممنونم و از کادوی بسیار به جاتون ممنونم دقیقا همون دستبندی رو که تو ذهنم بود بخرم شما زحمتش رو کشیدید و البته آمارش رسید از کجا تقلب کردید که من دنبال همچین دستبندی بودم! لول ... جاتون در تور خیلی خالی بود ایشاالله در تور 11 شهریور ماسوله حتما ببینیمتون
ارسالی از تکه تنها
سلام
خاطراتی از ستون مارشال
یادش بگیر اولین بار وقتی طرح ستون رو مطرح کردین به نظرم خیلی ایده خوبی اومد.در ستون های اول و یا دوم با کلی ذوق و شوق وبلاگمو معرفی کردم تا بلکه دوستان مارشالی یه سر تشریف بیارن وبم کلی شادم کنن الان حدود یه سالی میشه هنوز منتظرم یه مارشالی از در بیاد تو(محترمانه خوردم به دیوار) دیدم خبری نشد خودم شدم یه ستون مارشالی ولی همیشه ته لیست بودم فکر کنم فقط خودم مطالبم رو می خوندم و مملی طبا هم به همه جواب میداد(یه جورایی بازم خوردم به دیوار)
اوج خوشی در ستون اون زمان بود که در یکی ازشماره های ستون مملی طبا اولین مطلبی که درج کرد مطلب من بود و قرار شد دفعه بعد مطلب منو وسط های ستون قرار بده ولی از اونجایی که باید می رفت تا آش میل کنه این آش میل کردن بهش این اجازه رو نداد تا به این امر خطیر پایان بده. تا یه مدت اوضاع مرتب و منظم و در طیفی خاص در دستان قدرتمند فرهاد خان بود ولی از اونجایی که چرخ روزگار بازی های عجیبی داره فرهاد خان هم رفت ورئیس گروه اومد.
هرچند من که همچنان فکر می کنم امیر خان این مهرها رو کنار زده که بالاخره خودش بر میز ریاست ستون بنشیند(لول) حالا یه سوال دارم امیر خان چرا مطالب منو یکی در میان درج می کنید نمی گید شاید من همه امیدم این باشه که بیام مطالب خودمو بخونم(بازم خوردم به دیوار) این هم تقدیم به شما
يک توپ بسکتبال تو دست من تقريباً 19 دلار ميارزه
يک توپ بسکتبال تو دست مايکل جوردن تقريباً 33 ميليون دلار ميارزه .
بستگي داره تو دست کي باشه .
يک توپ بيس بال تو دست من شايد 6 دلار بيارزه .
يک توپ بيس بال تو دست راجر کلمن 4.75 ميليون دلار ميارزه .
بستگي داره تو دست کي باشه .
يک راکت تنيس تو دست من بدون استفاده است .
يک راکت تنيس تو دست آندره آقاسي ميليونها ميارزه .
بستگي داره تو دست کي باشه .
يک عصا تو دست من مي تونه يه سگ هار رو دور کنه .
يک عصا تو دست موسي درياي بزرگ رو مي شکافه .
بستگي داره تو دست کي باشه .
يک تيرکمون تو دست من يک اسباب بازي بچگانه است .
يک تيرکمون تو دست داوود يک اسلحه قدرتمنده .
بستگي داره تو دست کي باشه .
دوتا ماهي و پنج تيکه نون تو دست من دوتا ساندويچ ماهي ميشه .
دوتا ماهي و پنج تيکه نون تو دستاي عيسي هزاران نفر رو سير ميکنه .
بستگي داره تو دست کي باشه .
همونطور که مي بيني، بستگي داره تو دست کي باشه .
پس دلواپسي ها، نگراني ها، ترس ها، اميدها، روياها،
خانواده ها و نزديکانت رو به دستان خدا بسپار چون ...
بستگي داره تو دست کي باشه .
بستگي داره تو دستاي کي باشه !
لبخند بزن، روز خوبي داشته باشي !
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام دوست عزیز ما مطالب رو حتما ارسال می کنیم و عمدی در ارسال نکردن نداریم و مطالب شما هم جز مواردی که قابل ارسال نیستن نبوده اما من چک کردم تمامی مطالب ارسالی شما در ستون ارسال شده و در شماره هایی که ایمیل شما نبوده ما ایمیلی دریافت نکردیم در مورد فرهاد هم به زودی خودشون تشریف میارن به گروه مارشال مدرن و شما متوجه می شید همچین چیزی نیست و دوستی ما بیرون از فضای مجازی همچنین پابرجاست (به عکس ابتدای ایمیل توجه کنید) در ضمن در این شماره هم دو تا پیام داشتید که ما این پیامتون رو در ستون قرار دادیم چون در هر شماره فقط یک پیام درج خواهد شد.
ارسالی از عاطفه
سلام به همگي.من از مسافرت برگشتم و از امام رضا واسه همه ي دوستاي گلم آرزوي سلامتي و خوشبختي رو داشتم.اميدوارم حال همگي خوب باشه.امير خان دلم واسه شما خيلي تنگ شده بود.دوستون دارم.دوستدار شما عاطفه
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود به عاطفه خانم گل و زیارت قبول ... دل من هم برای همگی در این 6 روزی که نبودیم تنگ شده بود و خوشحالم امروز اومد تا باز هم پیش همه شما باشیم
ارسالی از زهرا صفرپور
سلام
به نظر من جالب نيست اينقدر از خودتون تعريف كنيد چون فكر ميكنم به اندازه كافي عضو داريد و روز به روز هم داره به افرادتون اضافه ميشه بهتره كيفيت رو بالاتر ببريد
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود خدمت زهرا گرامی می تونم بپرسم ما کجا از خودمون تعریف کردیم؟ لول اگر میشه برای شماره بعدی این ستون مدرک خود رو ایمیل کنید تا خودمون هم متوجه شویم
ارسالی از مصطفی نعمت اللهی
سلام داش امیر گل خودم . هر از گاهی که میای فیس بوک از راه دور قربون صدقت میرم که خودت میدونی که همش از ته دلمه
قبل از فیس بوک خب گاهی عکست رو توی گروه میدیدم . اما به لطف مارک آتیش پاره . بازم دمش گرم لااقل گاهی با هم چت میکنیم .
ایشالله اگه عمر باقی باشه و زنده باشم برای دست بوسی رفقای با صفا و با مرام مارشالی ها میام
حالا نگفتی . قابل میدونی یا نه ؟ یا بقول بعضی بچه و گاهی هم خودت ((لوووووووووووول ) من بچه شهرستانم نمیدونم اسمش رو شنیدی یا نه ارسنجان . یه کلبه درویشی هست و یه دنیا صفا که قدم همه تون بر چشم . میدونی میگی نه پس بزار یکم وسوسه ت کنم شاید راضی بشی . یه باغ انارم هست ;-) اینجوری لااقل به بهانه باغ گردی و انار وااااااااای ترش ممممممم من که دلم آب افتاد میتونم بیشتر امید وارم بشم که میایین .
عاشقانه ، عارفانه ، بی بهانه ، خالصانه ، با صداقت بی نهایت تا قیامت دوستتون دارم .....
صفای همه مارشالی و به امید موفقیت بیشتر همه تون . عشق است مارشال . عشق است داش امیر و همه برو بچ
مصطفی نعمت الهی .ارسنجان فارس
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود به مصطفی خان گل از شما به ما زیاد لطف و محبت رسیده استاد انشاالله در تورها و کنسرتهای بعدی حتما افتخار حضور رو به ما بدید تا از خجالت این همه محبت و صمیمیت در بیاییم...
ارسالی از سید اکبر سروری
دوستان عزیز گروه مارشال سلام من سیداکبر سروری هستم از کابل افغانستان مستدعی ام از خداوند منان که پانزده یوم ماه مبارک رمضان را بخوبی سپری نموده باشید ،همانگونه که دنیا بطرف جهانی شدن می رود ما هم توقع داریم که پارسی دری زبانان نیز بخاطر حفظ ویژه گی های خوداولآ بطرف خود شناسی وخودگرائی دعوت شوند، گرچه که این موضوع یک روند پیچیده است که اکنون درحد شعار مطرح می باشد وپیش از وقت است ولی روزی درحد یک حربه دیگر مطرح خواهد شد که بار سنگین آن سبب در هم ریختن بسیار ی بنیادهای خواهد شد که پیشگیری آن ممکن نخواهد بود من آرزومندم که درجهت همگرائی بیشتر توجه صورت گیرد تا بتوانیم با مشت محکم به استقبال آینده برویم
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود به اکبر آقای گل من لذت میبرم که از افغانستان چند تا عضو خیلی باحال داریم و امیدوارم بتونیم با ایمیلهامون خدمتگزار خوبی برای شما عزیزان باشیم تا ذهنیت خوبی از وطن ما داشته باشید
ارسالی از عسل فتحی
مارشالياي عزيز، امير گلم دووووووووووووووووووووووستون دارم.مشتاقانه منتظر عکساي تورتون به ابشار شاهان دشت هستم
پاسخ مدیریت - امیر حجوانی : سلام و درود به عسل عزیز دو عکس در خبرهای هفته گذشته از آبشار ارسال کردم اونها رسید به دستت؟
با تشکر از تمام دوستانی که در این شماره برای ما ایمیل ارسال کردند
شما هر پیامی از جمله تبریک تولد دوستان خود ، یافتن گمشده ، پیامهای تبریک و تسلیت بابت مناسبتهای عمومی و یا خصوصی ، انواع کمکهای خیریه و ... رو میتوانید در این ستون مطرح کنید
برای بخش صندلی داغ حتماً در قسمت عنوان صندلی داغ را درج نمایید
منتظر ایمیل های بعدی شما دوستان (اما خواهشا با فونت فارسی) هستم.
دوستانی هم که تمایل دارند ایمیل شخصی آنها در این ستون نمایش داده شود حتما در پایان پیام خود قید نمایند
از ارسال پیامهای سیاسی ، ضد دینی ، غیر اخلاقی ، تبلیغاتی و فورواردی سایر گروه ها هم اکیدا خودداری نمایید چون در این ستون ارسال نخواهد شد
برای ارسال مطالب خود حتما با ایمیل زیر با ما در تماس باشید
No comments:
Post a Comment