| ||||
| ||||
| ||||
| امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد
با سلام بر دوستان عزیز شماره 34 مجله ی سینمایی رو تقدیمتون میکنم منتظر هر گونه نظر یا انتقاد و پیشنهاد از شما هستم ................................................................................................................ ((سینما باید سنگی باشد که سکوت را میشکند)) ژان لوک گودار ماجرای خروج همیشگی حامد کمیلی از ایران ساعاتی پیش بود که خبر رفتن حامد کمیلی از ایران،دهان به دهان گشت و واکنش های متفاوتی را به دنبال داشت، برای جویا شدن صحت و سقم این ماجرا سراغ برادرش رفتیم. به گزارش کافه سینما برادر کمیلی در این باره گفت: "یک پیشنهاد خارجی برای حامد وجود دارد که اگر حامد بازی در آن را بپذیرد باید برای همیشه خارج از ایران زندگی کند.حامد هنوز از ایران خارج نشده و در حال تصمیم گیری است." ظاهرا احتمال ترک کشور توسط کمیلی، بیش از ماندن اش است. سلامتی از همه چیز از موفقیت پول و قدرت مهمتره. (پدر خوانده) بحث درباره موفقيت هاي این روزهای "جدايي نادر از سيمين"واکنش سه گروه از مردم ایران در برابر این اتفاق، که گروه سوم خطرناک اند! بحث اول اين روزهاي تمام محافل سينمايي، سايت ها، خبرگزاري ها و هر كسي به طريقي دلداده سينماي ايران باشد، جدايي نادر از سيمين و شتاب گرفتن حركتش به سمت كسب اولين جايزه اسكار براي سينماي ايران است. فيلمي كه براي اولين بار ما را وارد نامزدهاي گلدن گلوب كرده. توانسته نظر جمعيت عظيمي از منتقدان و سينمایی نويس هاي دنيا را جلب كند. بر خلاف جشنواره سازان پيشين اين بار فرهادي با يك فيلم داستانگو از صنعت سينماي ايران دارد اين مسير را طي مي كند. بر خلاف موارد پيشين محصولي از سينماي ايران نظر دنيا را جلب كرده كه در جدول فروش داخلي هم رتبه قابل توجهي بدست آورده. در مقابل رگبار موفقيت هاي اين فيلم با سه نوع واكنش طرفيم كه هر كدام در جاي خود قابل تحليل و بررسي است. واكنش اول متعلق به اكثر مردم ايران است. كه طبق معمول راه درست را يافته اند. كنار هم جمع شده اند و لذت مي برند از اينكه دنيا در مقابل يك فيلم ايراني سر تعظيم فرود آورده. لذت مي برند از اينكه امروز جدايي نادر از سيمين بهانه اي شده براي يك دوران تاريخي براي سينماي ايران. كه سينماي ايران دوباره بحث اول سينما دوستان دنيا باشد. و از آن مهم تر تمام اختلاف نظر هايشان درباره فيلم را كنار گذاشته اند. متوجه اتفاق مهم تري شده اند. اينكه ديگر بحث خوب يا بد بودن جدايي نادر از سيمين مطرح نيست. مسئله حركت به سمت مهم ترين جايزه سينمايي دنيا و خوانده شد نام ايران در يكي از مهم ترين اتفاقات ساليانه جهان است. تا بار ديگر از آن استفاده كنند براي بزمشان در كنار هم. گروه دوم اما همه چيز را توطئه مي بينند! پس از راجر ايبرت و اسكار و آي. ام. دي.بي و برلين و كن و سايت اند ساوند همه و همه را مهره هاي غرب و كل اين اتفاق را يك برنامه از پيش تعيين شده مي دانند. و دنبال دلايل سياسي پشت اين اتفاق مي گردند. طبيعتا اين گروه تمام موفقيت هاي گذشته و اينده سينماي ايران را هم حاصل اين توطئه مي دانند. خود سينما را هم يك توطئه خارجي مي دانند. قانع كردن اين افراد كار هر كسي نيست. آنها هم تلاشي براي قانع كردن مخالفانشان ندارند. نظر خودشان را مي گويند ما هم گوش مي دهيم. اما بخش اصلي و خطرناك گروه سومي است كه امروز نظرات حيرت انگيزي مي دهند. كه ديكتاتوري و خفقان از به كرسي نشستن افكار اين گروه خواهد آمد. گروه قطبي گراي طرفدار فيلم كه مي خواهد به اين مناسبت ترتيب يك به يك مخالفين فيلم را بدهد! پس اين موفقيت ها را بهانه اي مي داند براي ساختن جامعه يك دست طرفدار اصغر فرهادي بدون كوچكترين ناخالصي. پس با اعلام بلاهت مخالفان فيلم نظرات عجيبي مي دهند: "اين موفقيت ها تو دهني است به فلاني" "آقاي .. قانع شدي جدايي نادر از سيمين شاهكار است!!!" "منتقدان نمي خواهند نظرشان را عوض كنند؟" "اين موفقيت ها پاسخي است به نقدهاي وارده بر فيلم" "شما كه بيشتر از راجر ايبرت نمي فهمي پس طرفدار فيلم شو!!!" پس هر چه بحث و نظر و كارشناسي و تفكر تعطيل . حالا با چماق اين موفقيت ها به سراغ مخالفانشان آمده اند. معتقدند منتقدان فيلم بايد از اين ستايش جهاني درس بگيرند و ديگر با اين فيلم مخالفت نكنند. آقايان و خانم ها اين موفقيت ها زماني ارزشمند است كه به بركتش همه ايران در كنار هم شاد باشند. كه نتيجه اش گسترش تفكر و انديشه و آگاهي و از همه مهم تر "فرديت" باشد. كه نتيجه اش جدايي ايرانيان از هم نباشد. نه قرار است به اين بهانه مخالفي قانع شود. نه بحث هاي پيشين تعطيل. امروز همه در كنار هم جمع شده ايم براي رسيدن به نقطه مهم تر. نقطه اي كه مطمئننا رسيدن به آن سينماي ايران را وارد دوران تازه اي خواهد كرد. ..................... منبع: کافه سینما تاحالا فک میکردم جواب یه زن تنهارو کی میده حالا فک میکنم جواب بچشو کی میده (اتوبوس شب) گزارشی از همه ابهامات قاچاق و عدم صدور مجوز قهوه تلخیک مقام مسئول در وزارت ارشاد : بروز اتفاقاتی در داخل گروه روند اعطای مجوز را متوقف کرد! از چند روز قبل بود كه با شنيدن زمزمه هايي مبني بر مجوز ندادن به قسمت جديد قهوه تلخ، كافه سينما شروع به پيگيري اين اتفاق كرد. نتيجه پيگري ها از عوامل قهوه تلخ و مسئولان معاونت سينمايي اين بود كه تاخير در ارئه اين قسمت به مجوز مربوط نيست و اين تهيه كنندگان قهوه تلخ هستند كه زمان ورود قسمت جديدي به بازار را مشخص مي كنند. يك روز از اين پيگيري نگذشته بود كه قسمت جديد قهوه تلخ به شكل قاچاق وارد بازار شد. اين بار عوامل قهوه تلخ صحبت هاي تازه اي مطرح كردند و گفتند از آبان ماه منتظر ارائه مجوز اين سه قسمت اند و تاخير در ارايه مجوز را دليل اين اتفاق مي دانند. با اين وجود در برخي گفت و گو ها مي گويند مسائلي در مورد قهوه تلخ وجود دارد كه قابل گفتن نيست. همچنان همه چيز در مورد اتفاقات مربوط به اين مجموعه مبهم است. براي روشن شدن قضايا به سراغ سعيد درجبي فروتن مدیر کل همکاریهای سمعی و بصری ونمایش خانگی وزارت ارشاد رفتيم. رجبي فروتن هم ترجيح داد زياد قضيه را باز نكند و تنها به گفتن اين جمله اكتفا كرد: "مجموعه قهوه تلخ داشت روند عادي صدور مجوز را طي مي كرد كه اتفاقاتي داخل گروه افتاد كه اين روند را متوقف كرد." حال بايد منتظر واكنش سازندگان اين مجموعه باشيم. همچنان ابهامات درباره اين اتفاقات پابرجاست.چه اتفاقي داخل مجموعه قهوه تلخ افتاده؟ آيا قاچاق قسمت جديد به اين اتفاق ربط دارد؟ قهوه تلخ قسمت هاي ديگري هم داشته كه با مشكل مجوز روبرو شده چرا آن قسمت ها وارد بازار قاچاق نشد؟ و در نهايت اين قسمت ها از چه راهي به دست سارقان رسيده؟ ..................... منبع: کافه سینما خیلی داد بزنی ممکنه برادراش بشنون اونوقت ممکنه ناچار شی برای ثابت کردن اینکه دستات پاکه خون آلودش کنی (وقتی همه خوابیم) ستایش آیدین آغداشلو از فیلم یه حبه قند و انتقاد از فیلمهای جدایی نادرازسیمین و باشوغریبه کوچک آيدين آغداشلو به تازگي در گفت و گو با 24 در ستايش از يه حبه قند صحبت هاي جالبي درباره ديگر فيلم هاي ايراني مطرح كرده. مهم ترين بخش هاي گفت و گوي آغداشلو بدين شرح است: - دراین دوران همه جور فیلمی ساخته می شود . گرچه به نظر می رسد سینمای متنوعی داریم ولی همچنان همن قصه قدیمی وجود دارد . یعنی هنوز هم فیلمفارسی بیشتر از هر فیلمی ساخته می شود .سینمای جدی همیشه چالش مخاطب دارد چالش اکران را دارد. -وقتی اثار سالم را می بینم فکر کنم جا دارد که چند کلمه را درباره آنها بگویم .بنابریاین وقتی من یک فیلم سالم ،یا یک نوشته سالم را ببینم که مریض نباشد ،کج و کوله نباشد ،از غیظ و نفرت سرچشمه نگرفته باشد فکر می کنم لازم است در موردش حرف بزنم.من به آثار هنری که برمبنای نفرت ویا غیظ به وجود می آیند خیلی تعلق ندارم و اذیتم می کنند .حتی به مهمترین متون ادبی جهان که مبنایشان غیظ یا نفرت است مثل کارهای نویسنده بزرگی مثل سلین یا هنری میلر تعلق خاطری ندارم . -مهمترین نکته ای که باعث شد بتوانم تا آخر این فیلم را باعلاقه ببینم این بود که اثری سالم بود و غیظ ونفرت را تبلیغ نمی کرد .بیننده حتی به آدمهایی که در فیلم سود جو و احمق بودند غیظی پیدا نمی کرد . -مخاطبان فیلم یه حبه قند فقط فضلا نیستند .به همین دلیل در سطوح مختلف می تواند پیام خودرا شکل بدهد .شاید حتی یک جوری پس زمینه تفکر جلال آل احمد را هم من در آن مجموعه ی طرح وپیرنگ اصلی پیدا می کنم. -یکی از چیزهای دلپذیر دراین فیلم ،این بود که ادانداشت . در حالی که حتی فیلم موفقی مثل باشو غریبه کوچک هم ادا دارد .در جایی که در یکی از همین خانه های قدیمی سوسن تسلیمی دراتاق می چرخد و اسفند دود می کند . اما یه حبه قند ادای نمایشی خاصی ندارد و به جای آن به مجموعه ای از آداب گذشته تکیه می کند . به هرچیزی که تکیه می کند خیلی ملموس وظریف است وبرای من قابل ستایش بود . -می توانم به این تکیه کنم که یه حبه قند یک فیلم ساده بدون اداست . تنها ادایی که دارد درتیتراژفیلم است . بایک اشاره ی خیلی راحت هم می شد همین معنا راایجاد کرد . مثل همان صحنه اول جدایی نادر ازسیمین که دوشخصیت رو به دوربین نشسته اند و ددارند باقاضی صحبت می کنند -که قاضی ماهستیم . این مطلقا اداست . یا پایان همان فیلم که به نظرم اداست .اما یه حبه قند پایانش هم خوب است . ولی فکر کردم فیلم یه خرده قبل تر باید تمام می شد . یعنی همان جایی که سر سفره نشسته اند. -این سوال را مطرح کردید که چه چیزی فیلم یه حبه قند را به سینمای علی حاتمی نزدیک کرده ؟در پاسخ به این سوال باید گفت : تفاوت خیلی زیادی ندارند . تفاوتشان شاید در یک جور شیوه گرایی باشد که علی حاتمی داشت و دریه حبه قند نبود . این فیلم اتفاقا خیلی به مستند بودن وفادار بود . به این که لهجه ها چه جوری است یا اینکه روابط انسانی به طور معمول و روزمره چگونه هستند . - علی حاتمی در فیلمهایش یک هویت را بازسازی می کند . در حقیقت آن را جعل می کند . جعل خیلی دلپذیری هم هست . . مثل زبانی که در فیلمهایش وجوددارد . آیا دردوره قاجاریه به این زبان حرف می زده اند ؟نه ،هیچ وقت اینطور صحبت نمی کردند .اصلا زبان فیلمهای حاتمی محاوره ای نبود . زبان ادبی ومکاتبه ای غریبی بودکه قوانین خودش را داشت . -علی حاتمی زبانی را که بازسازی می کند به صورتی کاملا جعلی است ولی با شعور وشناخت و کار طاقت فرسایی که به خودش تحمیل می کند این شکل شگفت انگیز را می سازد و طوری می شود که آدم باور می کند در دوره قاجاریه این جوری صبت می کرده اند. -اولین بار که علی حاتمی رادیدم فکر کردم خانه اش سمساری است .از درو دیوار وچلچراغ و چراغ پایه دار و ترمه آویزان بود . هرچه پیدا کرده بود که خریده بود .شاید به اندازه من به اشیائ علاقه ای نداشت .ولی برایش ضروری بود که با آنها دائم ارتباط داشته باشد .انگار از آنها جان ،قدرت ومعنا می گرفت . -هم فیلم یه حبه قند وهم کارهای علی حاتمی هر دو درانتها کارشان را قابل قبول می کنند یعنی مکان وفضا وزبان وآداب وارتباطاتی که می سازند پذیرفتنی است .منتها میر کریمی به یک نوع و حاتمی به یک نوع دیگر .میرکریمی به سینمای مستند نزدیک می شود اما حاتمی به اپرا نزدیک می شود!شما اپرا را بلافاصله قبول نمی کنید . مگر آدم به جای صحبت ،فریاد می کشد وآواز می خواند ؟ولی اپرا این را به شما می پذیراند وقابل قبول می کند . .................................... پارس توريسم آزردمت انگشتک؟ دوست داری آتش از اصلحه بچکانی یا مرکب از قلم نئین؟ خون میطلبی یا جوهر؟ انگشت کی در این میان باشه گرانقدر تری, خوشنویس یا تفنگچی؟ (هزار دستان) سجادپور:هر چه را که به مفهوم اتاق خواب نزديك شود، حذف میکنیم! معمولاً وقتی تلفن علیرضا سجادپور -مدیر کل خوش مصاحبهی نظارت و ارزشیابی سینمای ایران- به صدا در میآید، خبرنگاران از او دربارهی آخرین وضعیت فیلمهای توقیفی و اینکه احتمالاً چه زمانی مشکل این فیلمها برای اکران حل میشود، میپرسند. اما این بار رجانیوز با مطالبهی متفاوتی به سراغ سجادپور رفته است. از او پرسیدیم که چرا این روزها در سینمای ایران تا این حد شوخی جنسی و ادبیات مستهجن -چه در فیلمهای کمدی و چه در دیگر فیلمها- افزایش یافته است و چرا اداره نظارت و ارزشیابی با این مقوله تا این حد مدارا میکند؟ چرا سینمای ایران جولانگاه فیلمهایی همچون ��زنان ونوسی، مردان مریخی�� شده است؟ و سجادپور در حالی که بسیاری از این گزارهها را در مورد عملکرد معاونت سینمایی قبول نداشت، پاسخگوی ما شد او با يادآوري آمار و ارقام به اقدامات خود و همکارانش در راستای محدود کردن این فیلمها اشاره کرد و حتی در یکی دو مورد به بیان مصداقهایی از ممیزی بعضی فیلمها پرداخت. البته از آنجا که سجادپور مایل نبود نام برخی از فیلمهایی که او از آنها اسم برده بود، فاش شود، این اسامی به امانت پیش ما ماند. به هر حال اگر کنجکاو خواندن پاسخهاي او هستید، گفتوگوی زير را از دست ندهید. آقای سجادپور! این روزها در مختصات سینمای ایران این بحث بیشتر از قبل شنیده میشود که اداره کل نظارت و ارزشیابی نسبت به ممیزی فیلمهای کمدی و کلاً در رابطه با ممیزیهای اخلاقی سختگیری کمتری را اعمال میکند و حتی گفته میشود که ممیزی اخلاقی نسبت به ممیزیهای سیاسی در اولویت دوم قرار گرفته است. آیا شما چنین چیزی را قبول دارید؟ به خصوص اینکه با اکران دو فیلم ��زنان ونوسی و مردان مریخی�� و ��شیش و بش�� در یکی دو ماههی اخیر این بحثها شدت گرفته است. تا جایی که حتی آيتالله علمالهدی -امام جمعهی مشهد- یکی از همین فیلمها را مروج همجنس بازی دانسته... میتوانم بپرسم کجای این فیلم تبلیغ همجنس بازی است؟ من فقط نظر ایشان را به عنوان نمونهای از اعتراضها نقل کردم... در بین صدها هزار نفری که این فیلم را دیدهاند، هیچ کس چنین برداشتی نداشته است. این برداشت بسیار شاذ و نادر بوده است و خود ایشان مطلع هستند که روی برداشت شاذ و نادر نمیتوان حکم كرد... اما در همین فیلم ��زنان ونوسی مردان مریخی�� موارد غیر اخلاقی عجیب و غریبی وجود داشت که به نظر بسیاری باید اصلاح میشد! مثلاً؟ مثلاً همین که دو زن بر سر این که شوهرشان شب را در کدام خانه سپری کند، با هم دعوا و رقابت میکنند! اول این را در پرانتز عرض کنم که ما به هیچ عنوان به هیچ مورد شوخی جنسی اتاق خوابی در هیچ فیلمی مجوز نخواهیم داد. رقابت این دو زن در این فیلم هم به وضوح بر سر این است که با کدام غذا، کدام آبمیوه و کدام مهربانی دل شوهر را به دست بیاورند. ما حتی با یک دیالوگ و یا صحنه هم که حس اتاق خواب و شوخی جنسی را بدهد، به شدت مخالفیم. حالا بگذارید یک بحث کلی را خدمتتان عرض کنم... آقای سجادپور! اگر اجازه بدهید قبل از ورود به بحث بعدی، این سوال را بپرسم که به نظر شما آیا فیلم ��آتشکار�� از این شوخیهای به اصطلاح خودتان اتاق خوابی داشت یا نداشت؟ شما وارد تاریخ شدید! ��آتشکار�� تولید سال 86 است! اما در اسفند 89 اکران شد. سوال اینجاست که چه ضروررتی بر اکران این فیلم وجود داشت؟ برای جواب به این سوال باید وارد بحث فیلمهای توقیفی شویم که موضوع دیگری است. البته اگر می خواهید موضوع را عوض کنید، من آمادگی دارم. البته من به این تفکیک بین فیلمهای توقیفی و دیگر فیلمها معتقد نیستم، اما خب اگر کوتاه در این رابطه توضیح دهید، ممنون میشوم. ببینید فیلمهای توقیفی بیدلیل برای نظام هزینه ایجاد کرده بودند. ما اینها را با یک مدیریت و اعمال اصلاحات فراوان اکران کردیم. به خصوص همین فیلم ��آتشکار�� آن قدر اصلاحات تصویری خورد که از استاندارد یک فیلم سینمایی افتاد و با تیتراژ این زمان، استاندارد را پر کرد. تقریباً که نه، تحقیقاً تمامی آن صحنههایی هم که میتوانست برای عامهی مردم مشکل داشته باشد، حذف شد. با این حال باز هم یک محدوددیت سنی و حتی محدودیت جغرافیایی برای اکران این فیلم اعمال شد، به علاوهی اینکه فیلم در یک زمان اکران سرد و نه چندان مطلوب با محدودیت تبلیغاتی به نمایش درآمد. به هر حال، بحث فیلمهای توقیفی یک پروژهی مانده از گذشتههای دور بود و به یک پروندهی بزرگ و عامل هزینهبر برای مدیریت فرهنگی نظام تبدیل شده بود که طی یک فرآیند یکسال و نیمه همهی این فیلمها با کمترین مشکلی ساماندهی و اکران شدند و این پروندهی به بنبست خورده بسته شد. خب برگردیم سر بحث قبلی شما... ما وقتی که در پائیز 88 مسئولیت را بر عهده گرفتیم، آمار موجود نشان میداد که فیلمهای موسوم به کمدی سطحی -که البته در آن دوره تقریباً کمدی خوب نداشتیم- حدود 74 درصد کل ظرفیت اکران و تولید را به خود اختصاص داده بودند. یعنی چیزی حدود سه چهارم! یادم هست که در هفتهای که من مسئولیت را پذیرفتم، سه یا چهار فیلم از بین پنج یا شش فیلم اکران شده در سینماها، از بین همین کمدیهای سطحی بود. جالب آنکه در همان روز دوم مسئولیت بنده، کسانی بودند که به ما اعتراض میکردند و میگفتند که شما چرا هیچ کاری نمیکنید! یعنی فکر میکردند که این فیلمها زمان ما تولید شده است و اصلاً خیلی افراد فرآیند و پروسهی تصمیمگیری سینمایی را نمیدانستند که وقتی یک تصمیم قاطع گرفته میشود، در بهترین حالت، 18 ماه بعد میتوان نتیجهی کار را روی اکران دید. مثل یک نشریه نیست که فردا بتوان نتیجهی کارها را در آن مشاهده کرد. ما همان موقع بلافاصله چند کار در این رابطه انجام دادیم. اول اینکه به شدت بر فیلمهای کمدی سطحی سخت گرفتیم. این سختگیری در همهی فرآیندهای اعم از فرآیند مجوز ساخت، فرایند مجوز نمایش، فرآیند اکران، فرآیند حمایت تبلیغاتی، فرآیند وام و مشارکت و... اعمال شد. یعنی همهی این گلوگاهها به روی این فیلمها بسته شد. حتی من با تمام سازندگان معروف این آثار جلسه گذاشتم و گفتم که این سبک را فراموش کنید. فراموشش کنید! البته میدانستم ژانری که 75 درصد سینما را اشغال کرده است، یک شبه صفر نخواهد شد و ما با وجود همهی سختگیریها تا مدت زیادی مشکل خواهیم داشت، به همین دلیل تقریباً تا حدود 18 ماه بعد از مسئولیت ما، هنوز فیلمهای کمدی سطحی وجود داشتند که دارای تمام مجوزهای قانونی مربوطه بودند و اکرانشان به ما رسیده بود. ما که نمیتوانیم تمام تصمیمات مدیران قبل از خودمان را وتو کنیم. اینجا که انقلاب نشده است! یک تغییر مدیریتی معمولی رخ داده است و نمیشود امضای مدیران قلبی را نقض کرد؛ چون اینطوري سنگ روی سنگ بند نمیشود. ولي ما با فرآیندهای مختلف مانند قطع تمام حمایتها و فشرده کردن فضا برای این فیلمها و حتی مداخله در اکران سعی کردیم با این فیلمها مقابله کنیم. تا جایی که من کار را به جایی رساندم که در بین شش فیلم اکران شده در هر نوبت، قرار شد فقط یک کمدی اکران شود. خب فشارهای زیادی هم به ما آمد و حتی بعضی سینماها به ما گفتند که حداقل در مواردی مثل عید فطر اجازه بدهید کمدی بیشتر اکران شود که به همین دلیل در بعضی مناسبتها، به اکران دو فیلم کمدی در بین شش فیلم رضایت دادیم. همینها موجب شد که با گذشت 18 ماه، سهم فیلمهای کمدی در اکران به زیر 13 درصد رسید. کار به جایی رسید که به ندرت میشد فیلم کمدی سطحی پیدا کرد. یعنی الان هم همین وضعیت برقرار است؟ اگر الان اکران سینماها را که اتفاقاً اکران خوب و پر رونقی هم هست، درنظر بگیرید، تعداد آثار کمدی سطحی چیزی حدود یک پنجم است. آقای سجادپور! یک بخشی از این کاهش تولید مربوط به این است که دیگر مردم از این کمدی ها استقبال نمیکنند... فکر میکنید چرا استقبال نکردند؟ به خاطر همین اینکه شوخیهای این فیلمها و حتی مضامین آنها به شدت این اواخر تکراری و حتی سطحیتر از قبل شده بود... پس چطور تا همین یک سال قبل استقبال میشد؟ برای اینکه این فیلمها هیچ خلاقیتی ندارند و بعد از مدتی تکراری میشوند... مگر قبلاً خلاقیت داشتند؟ نه! اما چند سال پیش همین شوخیهای زننده مسئلهای جدید و یک نوع نوآوری بود! کدام نوآوری؟ بی اخلاقی که نوآوری نیست! اما همین بیاخلاقی هم در زمان خود مورد جدیدی بود که الان دیگر نیست! نه خیر! ببینید ما برای این فیلمها جایگزین گذاشتیم. فقط که با نه گفتن این چیزها حل نمیشود. یعنی به جای این فیلمها، فیلمهای ژانر اجتماعی، ژانر کمدی فاخر -به خصوص این مورد که خیلی مهم است- ژانر فیلمهای سیاسی، ژانر کودک، ژانر فیلمهای اخلاقی و مانند اینها آمدند و ذهن مخاطب را پر کردند. در عین حال، ما کار غیر قانونی هم انجام ندادیم. چون وقتی فیلمی با مجوز تولید شده است -حالا این مجوز به هر کسی که داده شده مهم نیست، چون من باید به این امضا احترام بگذارم- نمیتوان که جلوی اکران آن را گرفت. اما خب میشود با یک سیاستگذاری همه جانبه آن را در اکران محاصره کرد. و ما واقعاً این فیلمها را محاصره کردیم. شما ببینید که ژانر اجتماعی که میزان حضورش در سینمای ایران هفت درصد بود و حتی گاهی این حضور به صفر میرسید، در سال گذشته و در اوج آمار تولید فیلمهای ایرانی، سهمش به نزدیک 60 درصد رسید. آن هم ژانری که خیلیها از آن فراری بودند و میگفتند که درد سر دارد! اما حالا میبینید که بیشتر سینمای ما را سینمای اجتماعی اشغال کرده است. تا جایی که من سال گذشته به شوخی و جدی گفتم دیگر بس است! این ژانر بیش از حد تقویت شد! ما دیگر از این ژانر حمایت خاص نخواهیم کرد و حالا دیگر باید برویم به سراغ سینمای اخلاقی خانوادگی. اینها همه یک فرآیند گام به گام است. شما که نمیتوانید چرخ سینما را یک دفعه متوقف کنید. نه ما هم چنین چیزی را نمیخواهیم! خب آمار نشان میدهد که این کاهش انجام شده است. البته شاید بگویید که تولید این فیلمها چرا قطع نشده است. پاسخ این است که ما اصلاً قصد قطع هیچ ژانری را نداریم! مگر تصمیم چکشی مدیران سینمایی در اواخر دههی 60 و اوایل دههی 70 مبنی بر حذف ژانر حادثهای از سینمای ایران -که با استناد به چند نمونهی ضعیف از این فیلمها به آن عنوان ژانر سینمای لوله بخاری داده بودند- تصمیم صحیحی بود؟ همین تصمیم، سینمای ما را با خلأ ژانر حادثهای روبرو كرد و مدتی بعد در خانهها، مردم ما و به خصوص جوانترها به سمت فیلمهای جکیچانی و هنگکنگی و درجه پنج امریکایی سوق پیدا کردند! در حالی که میشد این ژانر حادثهای را حفظ کرد. البته احیای این ژانر حادثهای در برنامههای آیندهی ما هست. سینمای کمدی هم اگر قطع شود، به خانهها منتقل شده و همین سرنوشت را پیدا می کند. پس باید آن را به نحو منطقی محدود کنیم. من همیشه گفتم که سهم سینمای کمدی در سینمای ما با توجه به ظرفیتهای این سینما، باید چیزی حدود 25 درصد باشد. البته به شرط اینکه بخشی از این ظرفیت به کمدی فاخر اختصاص داده شود. مثلاً به عنوان مثالی از سینمای کمدی فاخر -البته به صورت نسبی و در قیاس با گذشته و اگرنه در قیاس با ایدهآلهای ما هنوز خیلی فاصله هست- همین فیلم ��ورود آقایان ممنوع�� است که محتوای قابل قبولی در تحلیل فمینیست -هم از نوع امریکایی و هم از نوع انگلیسیاش- و گرایشهای جنسیتی غلط داشت و توانست در یک فضای مفرح و شاد هم محتوای خودش را منتقل کند و هم تصویر بسیار پر نشاط و موفقی از زن ایرانی نشان دهد. زنان در این فیلم درس میخوانند، مسئولیت و فعالیت دارند و حتی جامعه را میچرخانند. به خاطر همین هم هست که در خارج از کشور، هم ایرانیهای مقیم و هم رایزنان فرهنگی سفارتهای ما از اکران آن استقبال میکنند و فیلم را خوب و مفید میدانند. در مورد همین ��ورود آقایان ممنوع�� یکی دو شوخی در فیلم هست که به نظر میآید که از همان دسته شوخیهای اتاق خوابی است که... در نسخهی جشنوارهای یا در نسخهی اکران شده؟ نه در نسخهی اکران شده! حتی آقای رسایی هم در برنامهی هفت گفتند که ما به یکی دو شوخی این فیلم ایراد گرفتیم اما حذف نشد. شوخیهایی که حذف یا تعدیل آنها خیلی به فیلم لطمهای وارد نمیکرد. من حرف آقای رسایی را تکذیب میکنم. هر چیزی که شورای نمایش به عنوان یک جمع نه نفره تصمیم بگیرد، اجرایی میشود و حتی من هم نمیتوانم این تصمیمات را تغییر دهم. مطمئن باشید که پیشنهاد آقای رسایی مبنی بر حذف آن صحنه هم رأی نیاورده است. البته من هم با شما موافقم که فیلم ��ورود آقایان ممنوع�� از جنبهی محتوایی نسبت به خیلی ازکمدیهای دیگر یک جهش محسوب میشود، اما این یکی دو شوخی غیراخلاقی موجود در فیلم را میشد خیلی راحت با یک ممیزی ده بیست ثانیهای تعدیل كرد... شورای پروانهی نمایش ما همهی فیلمها را با دقت کامل بازبینی میکند و بعد از ثبت دقیقِ ثانیه و دقیقهی بعضی صحنهها، راجع به آنها صحبت میکنند. هر حذفی که رأی اکثریت را بیاورد، حذف میشود و هر حذفی که رأی نیاورد، حذف نمیشود. ممکن است راجع به این صحنهای که شما میفرمایید، تشخیص اکثریت بر این بوده که نیازی به حذف نیست. البته این موضوع فقط مربوط به فیلمهای کمدی نیست و از ابتدای سال برخی فیلمهای اجتماعی مثل فیلم خانم میلانی هم بوده که به نظر میرسید در مورد آن تسامح به خرج داده شده بود... برای ما ممیزی اخلاقی از هر ممیزی دیگری مهمتر است. یعنی در اولویت دوم نیست؟ ببینید ما به طور کلی دو تا خط قرمز جدی داریم که از آنها اصلاً کوتاه نمیآییم. یکی مسائل مربوط به اخلاق خانواده که فوقالعاده برای ما مهم است و دیگری مسائل عقیدتی که در آن مباحث ارکانی مربوط به مبانی انقلاب هم لحاظ میشود. در مورد این دو نوع خط قرمز حتی در حد یک فریم و یک کلمه هم کوتاه نمیآییم. همهی دوستان هم این حقیقت را میدانند. مثلاً در مورد یکی از همین فیلمهایی که شما در همین مصاحبه هم اسم بردید و من نمیخواهم اسم ببرم، یک بخش کامل از فیلم با تایمی حدود 20 دقیقه حذف شد و ما حتی به اندازهی یک فریم هم کوتاه نیامدیم. تا جایی که عوامل فیلم ده بار آمدند و رفتند و چانه زدند اما به آنها گفتیم که چون موضوع مربوط به اخلاق خانواده است، ما اصلاً کوتاه نمیآییم! ما به تهیه کنندهها و کارگردانان گفتیم که هر چیزی که به نزدیک مفهوم اتاق خواب برسد، ما آن را حذف میکنیم. فرقی هم نمیکند که یک دیالوگ باشد یا یک صحنهی کامل! مستقیم باشد یا غیرمستقیم! اما این مفاهیم در سینمای ما در حال رشد است آقای سجادپور! من به دیدگاه افرادی که معتقدند جدیداً اینجور مسائل در سینمای ما در حال رشد است، به شدت انتقاد دارم و فکر میکنم که این حرف منصفانهای نیست. اینها وقتی که صحبت از رشد میکنند، یعنی اینکه مثلاً در سالهای 76، 78، 82 یا 87 این موضوعات در سینمای ما کم بوده و الان زیاد شده است. خب این افراد که چنین حرفی را میزنند، کاملاً از قاعده و مقولهی انصاف به دور هستند و اطلاعاتشان هم غلط است. یعنی اصلأ با چنین فردی نمیشود گفتوگو کرد. چرا که هیچ مبانی منطقی پشت این حرف که این مضوعات در سینمای ایران رشد کرده است، نیست. خب رشد یک معنایی دارد. یعنی قبلاً کم بوده و الان زیاد شده است. من دارم با آمار، ارقام، درصد و تحلیل منتقدان به شما میگویم که این تعداد فیلمها به یک سوم گذشته رسیده است. ما داریم از سینمای اجتماعی هم صحبت میکنیم. امسال به وضوح محور سینمای اجتماعی ما موضوع روابط نامشروع بوده است. از ��یکی از ما دو نفر�� خانم میلانی در نوروز امسال گرفته تا ��سعادت آباد�� و ��پرتقال خونی�� که همین الان روی پرده هستند و... در مورد این فیلمها، نظرشورای نمایش این نبوده و اصلاحات لازم هم در صورت نیاز انجام شده است. مثلاً در مورد ��پرتقال خونی�� بازگشت کاراکتر دختر به خانواده بعد از آن اتفاقات، خیلی خیلی به تعدیل پیام فیلم کمک کرد و خب این پیشنهاد شورا و به عبارت بهتر شرط شورا برای ساخت و نمایش بود. در نظر هم بگیرید که این فیلم را آقای الوند به عنوان یک کارگردان قدیمی سینمای بدنه ساخته که معمولاً هم فیلمهای بیحاشیهای داشته است و در این سالها با کمترین مشکل به کار خود ادامه داده است. علاوه بر این، دقت کنید که ما هر چیزی را حذف کنیم، باید چیزی به جای آن در نظر بگیریم. چون با این حذف کردن ما، سفرهی مخاطب خالی نمیماند و فوراً با یک محصولی پر میشود که ما اصلاً نمیدانیم این محصول از کجا آمده و میزان تخریبش چقدر است! در بحثهای فرهنگی با نه گفتن چیزی حل نمیشود. ما هم در یک فرآیند تدریجی با شیب تند، سعی میکنیم اصلاحات را انجام دهیم. البته معتقدیم که سینما مقولهی پیچیدهای است و هرگز نمیتوان به درجه خطای صفر رسید. ولی باید به طور نسبی درجه خطا را کاهش داد. هیچ مدیریتی هم به خصوص در مورد سینما نمیتواند ادعا کند که همهی فعالیتهایش صد در صد مثبت بوده و هیچ خطایی را مرتکب نشده است، چرا که با فضای حاکم بر سینما طی سالهای اصلاحات که در دولت نهم هم تغییر چندانی در آن صورت نگرفت، واقعاً انجام امور و تغییر مسائل با وجود همهی مخالفتهای پیدا و پنهانی که از افراطیون این طرف و آن طرف اعمال شده است، کار دشواری بوده است. اما ما موفق شدیم که با لطف خدا و با کمک بخش عمدهی سینماگران سالم، آبرومند و شریف این حاشیهها را به حداقل برسانیم. البته در بخشی از صنف ما با رفتارهایی مواجه بودیم که برگرفته از پادگانهای سیاسیای بود که برخی را مأمور به مخالف خوانی کرده بودند. در نتیجه اینها، با رفتارهای افراطی خود ما را به برخوردهای چکشی ترغیب میکردند. شما هم حتماً بهتر از من میدانید که برخوردهای چکشی در مسائل فرهنگی جواب نمیدهد و ما باید با تعامل با بدنهی سالم و شریف سینما مشکلات را حل کنیم. در آخر هم من این اطمینان را دوباره به شما بدهم که ما بر روی بحث اخلاق خانواده بسیار حساسیم. من پارسال هم اعلام کردم که ما حالا دیگر وارد فرآیندی شدهایم که سینمای خانوادگی و اخلاق خانوادگی را ترویج کنیم. انشاالله حاصل این فرآیند را هم در سال آینده به تدریج خواهید دید. چرا که هر تصمیمگیری در سینما، 18 ماه بعد، نتیجهی خود را نشان میدهد. خوشبختانه بدنهی سینما هم آرام آرام توجیه شده است که منظور چیست و چه باید بکند تا به یک سینمای شریف و خانواده پسند دست پیدا کنیم. منظور من از یک سینمای خانوادگی هم این است که همهی اعضای یک خانوادهی بزرگ از نوه گرفته تا مادربزرگ و پدربزرگ بتوانند یک فیلم را ببینند، پیام مثبت آن را بگیرند و هم اینکه خدایی ناکرده به خاطر تماشای این فیلم از روی هم خجالت نکشند. ............................ رجانيوز حریف قدرش خوبه حتی اگه ضعیف باشه. (واکنش پنجم) حرف های متفاوت گلزار:این چند وقت اخیر کلا آرامش شخصی رااز دست داده ام هرکسی سعی می کند در زندگی شخصی من دخالت کندجوان های ایرانی روز به روز خوشگل تر و خوش تیپ تر می شوند محمد رضا گلزار ستاره مطرح سینمای ایران به تازگی در گفت وگویی با ماهنامه دیار هنر (ماهنامه ای که در مالزی و برای ایرانیان مقیم این کشور منتشر می شود)حرفهای متفاوت و غیر منتظره ای زده است . ،مهمترین بخشهای مصاحبه گلزار به شرح زیر است : -من در حال حاضر آرامش شخصی ندارم. دوستان بازیگر دیگر را نگاه میکنم و میبینم که معاشرتهای خودشان را دارند ودوستان خودشان را دارند اما این چند وقت اخیر کلا آرامش شخصی رااز دست دادهام. هرکسی سعی میکند در زندگی شخصی من دخالت کند. -نمی خواهم ادعای شخصی بکنم اما من برای کارهایم وقت میگذارم وقتی پوستر فیلمها شب اکران به سر در سینما میخورد من برای آن کار وقت هم میگذارم با تک تک عوامل کمک میکنیم که فیلم موفی شود. - قرار بود نقش خانم نعمتی را درفیلم شیش وبش هم خانم (مهناز) افشار بازی کنند اما خب به دلیل مشغله ایشان و کاری که با آقای سامان مقدم داشتند ما از خانم نعمتی استفاده کردیم. - فیلم ورود آقایان ممنوع فیلم خیلی خوبی بود و و رامبد جوان هم فیلمساز بسیار خوبی است من هم منکر این نمیشوم که سطح سلیقهها بسیار بالا رفته. آقای عطاران هم بازیگر بسیار خوبی است ودراین فیلم به خوبی بازی کرده است. -تا اسم من میآید، شروع میکنند به نقد مغرضانه، وارد زندگی کاری من نمیشوند. نمیگویند محمد رضا گزار زحمت کشیده که این فیلم شیش و بش به اینجا رسیده است. بروند ببینند که اگر من دراین پروژه نبودم، اصلا همچین کاری ساخته میشد؟ اصلا پایه کار گذاشته میشد؟ ببینید که چه قدر از زحمت این فیلم مربوط به کار من است. - شاید بر حسب رفاقت ودوستی کارهایی کردهام ولی در زندگیام زحمت فراوانی کشیدهام. مگر این همه آدم خوش چهره توی شهر نیست؟ نمیگویم آدم خوش چهرهای هستم من ادعایی دراین قضیه ندارم. اما اینکه میگویند گلزار به دلیل خوش چهرگی معروف شد ماشائ الله جوانان ایرانی روزبه روز هم دارند خوشگلتر وخوش تیپتر میشوند پس چرا دست یکی از اینها را نمیگیرید؟ ................................. پارس توريسم به چیزی که دل نداره دل نبند. (مرسدس) آغاز اکران جدیدترین فیلم ��ديويد فينچر�� پروژه سينمايي ��دختري با خالكوبي اژدها��، جديدترين درام �� ديويد فينچر�� از روز گذشته 20 دسامبر (29 آذر) در سينماهاي آمريكاي شمالي اكران شد. اين فيلم توسط فينچر خالق آثاري چون ��بازي��، ��هفت�� و ��مورد عجيب بنجامين باتن�� ساخته شده است و بازيگراني چون دانيل كريگ را به خدمت گرفته است. استيون بركوف، ديويد دنسيك و جولي ريچاردسون نيز از ديگر بازيگران فيلم جديد فينچر هستند. بنا بر اعلام پايگاه اطلاعرساني ديجيتال اسپاي، اين پروژه قرار است نخستين فيلم از يك اثر سهگانه باشد و توسط كمپانيهاي فيلمسازي سوني و كلمبيا پيكچرز تهيه و توليد شده است. فيلمنامهي ��دختري با خالكوبي اژدها�� توسط فينچر و استيو زيليان براساس كتابي پرفروش به نگارش در آمده است. اسكات رودين به عنوان تهيهكننده اين فيلم معرفي شده است. دانيل كريگ كه اخيرا به پروژهي كابويها و بيگانگان به كارگرداني جان فاوريو پيوسته است در فيلم ��خالكوبي اژدها�� در نقش ��ميكائيل بلومكوسيت�� ظاهر شده است. دانيل کريگ ششمين شخصيت جيمز باند در مجموعه فيلمهاي جاسوسي جيمز باند است. ��هفت�� مطرح ترين فيلم فينچر است و ماجراي غريب قاتلي زنجيرهاي با بازي ��کوين اسپيسي�� است که خود را نماينده خدا در زمين ميداند و قصد دارد گناهکاراني را که هريک تجسم يکي از گناهان کبيره نقلشده در کتاب ��کمدي الهي�� دانته هستند را بيابد و براي جزاي عملشان آنها را به شيوهاي کاملا وحشيانه بکشد. فيلم بعدي فينچر بانام ��بازي�� در سال 1997 ساخته شد. اين فيلم ماجراي بانکدار پولدار، اما تنهايي است که غيراز پول و مسائل اقتصادي به مسئله ديگري نميانديشد. اين بانکدار با بازي ��مايکل داگلاس�� اکنون در آستانه 40 سالگي قرار دارد، سني که پدرش بهيکباره بدون هيچ دليلي خودکشي کرد و اين خاطره اکنون که او را رها نميکند. برادر نيکلاس براي رهايي او از اين زندگي افسرده و بيمارگونه او را وارد يک بازي ميکند. فينچر با ساخت فيلمهاي مطرح شهرت خود را بيشتر ميكرد تا اينكه در سال 1999 فيلم ��باشگاه مشت زني�� را ساخت. اين فيلم كه تجربه متفاوتي براي تماشاگر است، ماجرايي براساس خيالپردازيهاي يک بيمار رواني است كه در آن يک مامور شرکت بيمه (ادوارد نورتون) ماجراي آشنايياش با تايلر داردن (براد پيت) و راهاندازي باشگاههاي زيرزميني مشتزني را تعريف ميکند که آبستن حوادث عجيب و مهيجي ميشود. پس از آن در سال 2002 بود كه فينچر فيلم ��اتاق وحشت�� را ساخت. ماجراي اين فيلم در يک خانه اتفاق ميافتد و به تلاشهاي يک زن براي نجات خود و فرزندش از دست دزداني که به خانه هجوم آوردهاند ميپردازد. فينچر پس از پنج سال دوري از سينما در سال 2007 تصميم به ساخت فيلم ��زودياک�� گرفت که براساس داستان واقعي درباره يك قاتل زنجيرهاي بهنام زودياک ساخته شده است. اين فيلم در گيشه فروش بسيار کمي داشت، اما ازنظر منتقدين، يکي از برترين فيلمهاي سال لقب گرفت كه البته نتوانست در جوايز اسکار موفق باشد. در سال 2009 بود كه ديويد فينچر فيلم موفق و تحسين برانگيز ��ماجراي عجيب بنجامين باتن�� را ساخت كه در هشتادويكمين دوره جوايز اسكار در 13 بخش نامزد بود و موفق به كسب سه جايزه اسكار شد. اين فيلم كه براساس داستان کوتاهي از ��اسکات فيتزجرالد�� ساخته شد، داستان بنجامين (با بازي براد پيت) است كه در اواخر قرن نوزدهم و در سن 80 سالگي به دنيا آمده و با گذشت زمان، درحالي که ديگران پيرتر ميشوند، او جوانتر ميشود. او در کهنسالي به دختري علاقهمند ميشود که در سنين کودکي بهسر ميبرد، اما در طي سالها درحالي که دختر بزرگتر ميشود، او در روندي وارونه بهسوي خردسالي پيش ميرود. اين كارگردان سرشناس در سال 2010 فيلم ��شبكه اجتماعي�� را ساخت كه سخت مورد انتقاد منتقدان سينما قرار گرفت. اين فيلم كه توسط كمپاني كلمبيا پيكچرز تهيه و توليد شده، به راهاندازي و توسعه شبكه ��فيس بوك�� در سال 2004 توسط چند دانشجوي دانشگاه هاروارد ميپردازد. ��شبكه اجتماعي�� سال گذشته در هشتادوسومين دوره مراسم اسکار برنده جايزه اسکار بهترين فيلمنامه اقتباسي، بهترين تدوين و بهترين موسيقي شد. فينچر دو بار در سالهاي 2009 و 2011 نامزد جايزه اسكار بهترين كارگرداني شد و سال گذشته با فيلم ��شبكه اجتماعي�� جايزه "ديويد لين" بافتا انگليس و گلدن گلوب آمريكا را براي بهترين كارگرداني گرفت. وي در سال 2007 با فيلم ��زودياك�� نامزد نخل طلاي كن بود. ............................. منبع : ایسنا شاعر و تاجر که با هم فرق نداره تاجر ورشکسته شاعر میشه شاعر پولدار میره تاجر میشه (حسن کچل) هشدار آنجلینا جولی به تماشاگران فیلم جدیدش در مراسم افتتاحیه آن آنجلینا جولی در مراسم افتتاح اولین تجربه کارگردانی خود به تماشاگران هشدار داد که از تماشا کردن فیلم" در سرزمین خون و عسل " خیلی ناراحت و غمگین خواهند شد. این فیلم که فجایای جنگ بوسنی را به تصویر می کشد ، داستان عشق یک سرباز صرب و یک زن بوسنیایی که در یک اردوگاه اسیرشده است را بیان می کند. بنا به گفته آنجلینا جولی تماشا کردن این فیلم که اولین تجربه کارگردانی اوست ، ممکن است برای بعضی از تماشاگران خیلی سخت و ناراحت کننده باشد . "این فیم صحنه های غم انگیز و دراماتیک بسیار زیادی دارد که باعث می شود شما شخصیتهای داستان را بیشتر درک کنید و از دیدن این فیلم لذت ببرید اما از آنجایی که این فیلم قصد دارد وحشی گری و بی رحمی را به تصویر بکشد در کل فیلم خشنی است و ما امیدواریم که بتواند روی مردم تاثیر زیادی بگذارد تا آنها بتوانند غم ها و زجرهای قربانیان این جنگ را با تمام وجود حس کنند." در طول فیلمبرداری این پروژه ، انجمن زنان قربانی جنگ بوسنی در اعتراض به موضوع این فیلم تظاهرات کردند که باعث شد مجوز فیلمبرداری این فیلم لغو شود اما آنجلینا با تلاشهای فراوان دوباره توانست مجوز فیلمبرداری این فیلم را کسب کند و به کارش ادامه دهد. ........................... منبع : آفتاب لعنت به جاده ها اگر معنیشون جداییه... (مسافران) لباس عروس فیلم ��گرگ و میش�� به حراج گذاشته شد لباس عروس شخصیت بلا سوان در جدیدترین فیلم گرگ و میش با نام "سپیده دم :قسمت اول" به فروش می رسد. "کارولینا هرا" این لباس عروس زیبا را طراحی کرد و کریستین استوارت که در این فیلم نقش بلا سوان را بازی می کند این لباس را پوشید. کارولینا هم قرار است نمونه های مشابه این لباس عروس را در بوتیک خود بفروشد. طراحی این لباسها کاملا" شبیه طراحی لباس عروس بلا سوان در فیلم گرگ و میش است اما جنس پارچه استفاده شده در این لباس عروسها متفاوت است. کارولینا در لباسهای عروسی که برای فروش گذاشته است از پارچه ساتن استفاده کرده است در حالیکه جنس پارچه لباس بلا سوان در هنگام ازدواج با ادوارد کولن ،خون آشام معروف فیلم "گرگ و میش"، ابریشم بود. بنا به گفته این طراح ، وقتی کریستین استوارت برای اولین بار این لباس عروس را پوشید خیلی احساساتی شد. او به مجله ووگ گفت: "وقتی که کریستین برای اولین بار این لباس را پوشید و در آینه خودش را دید، خیلی احساساتی و هیجانزده شد. در آن لحظه او یک بازیگر یا یک شخصیت غیر واقعی در فیلم نبود، او عروس بود و در آن لحظه واقعا" یک عروس خوشحال بود. همیشه برای من خیلی اهمیت دارد که عروس را خوشحال کنم و در این مورد هم خیلی خوشحالم که عروس را خوشحال کردم." "این لحظه هم برای کریستین و هم برای شخصیت بلا سوان در فیلم "گرگ و میش" لحظه بسیار خاصی بود." "لباس عروس برای زنها خیلی محبوب و در عین حال خیلی شخصی و خصوصی است زیرا انعکاس دهنده و نشانگر شخصیت و سبک لباس پوشیدن عروس است. لباس بلا سوان عاشقانه و دلفریب است و دقیقا" شبیه شخصیت او در این فیلم است." ............................. منبع : آفتاب چه دنیای بدی که من آخرین امید یه کسی ام. (خانه ای روی آب) گاهی به جای فیلم، بهتره سینما ببینیم... به جای عکس، نقاشی به جای نقاشی، تصویر به جای لباس، مانکن به جای مانکن، زن به جای مجسمه، کاردک به جای کاردک، دست به جای جسد، مرگ به جای مرگ، آدم به جای توپ، بازی به جای بازی، بازیگر به جای صدا، سکوت به جای سکوت...! دامن هنر در این ملک همیشه آلودست از حافظ تا من (کمال الملک) نقد و بررسی فیلم The Adventures of Tintin (ماجراهای تن تن) ژانر : انیمیشن، اکشن، ماجرایی کارگردان : Steven Spielberg تاریخ اکران : دسامبر 2011 زمان فیلم : 107 دقیقه زبان : انگلیسی درجه سنی : PG صداپیشگان و بازیگران: منتقد : جیمز براردینلی (امتیاز 3 از 4) اگر ماجراهای تن تن انیمیشنی با استفاده از تکنیک موشن کپچر * نبود و به صورت فیلم ساخته می شد، امکان داشت آن را با فیلم های ایندیانا جونز: مهاجمان مقبره ی گمشده (Raiders of the Lost Ark ) و دزدان دریایی کارائیب (Pirates of the Caribbean ) مقایسه کرد. در حالت فعلی و با وجود شخصیت های کارتونی شده بر روی پس زمینه ی عکس photorealistic، این انیمیشن بیشتر به مجموعه ی بازی های ویدئوی Uncharted شباهت دارد. در میان بازی های کنسولی، نسخه های 3،2،1 از بازی ویدئویی Uncharted از بیشترین خصوصیات سینمایی برخوردار هستند، اما در این بازی ها جلوه های تصویری و تعاملات فیزیکی در کنار مهارت فوق العاده ی داستان سرایی به کار رفته است و نتیجه ی کار به شکلی درآمده که دل کندن از آن مشکل است. اما همین بازی ویدئویی هم، اگر امکان ایفای نقش شخصیت های داستان را برای ما فراهم نکند، جذابیت خود را از دست می دهد. The Adventures of Tintin دقیقاً چنین چیزی ست، یک بازی ویدئویی سرگرم کننده و پر تحرک که نمی شود در آن نقشی به عهده داشت و صد البته که به هیچ وجه نمیتوان آن را در جایگاه سایر فیلم های صرفاً سرگرم کننده ی کارگردان آن، استیون اسپیلبرگ Steven Spielberg قرار داد. فیلم ماجراهای تن تن (The Adventures of Tintin) از روی یک مجموعه کتاب داستان مصوّر که به زبان فرانسه نوشته شده بود، ساخته شده است. در این سالهای زیادی که از خلق این مجموعه می گذرد (از سال 1929)، شهرت و محبوبیت شخصیت تن تن در اروپا بیشتر از آمریکای شمالی بوده است. گرچه این شخصیت در ایالات متحده به هیچ وجه ناشناخته و مهجور نیست، اما حضور او در ذهن و خاطرات ساکنین اینجا، از کشورهای اروپایی کمرنگ تر است و بیشتر کودکان این دوره او را نمی شناسند. استیون اسپیلبرگ و پیتر جکسون Peter Jackson که هر دو از علاقمندان پر و پا قرص این مجموعه ی داستان های مصوّر و نویسنده ی بلژیکی آنها هرژه Herg�� هستند، با یکدیگر همراه شده اند تا بر پایه ی ماجراهای تن تن، تعدادی فیلم بسازند. گفته می شود ساخت این فیلم، نشان دهنده ی کسب امتیاز ساخت مجموعه ی انیمیشنی جدیدی بر پایه ی این کتابها ست و با توجه به موفقیت جهانی این فیلم، برای ساخته شدن فیلم بعدی، به فروش بالای آن در سینماهای ایالات متحده نیازی نیست. اولین نسخه ی فیلمنامه ی The Adventures of Tintin توسط Steven Moffat نوشته شد. اما کمی بعد از طرف شبکه ی BBC TV به او پیشنهاد شد به عنوان جایگزین Russell T. Davies در تهیه و تولید مجموعه های تلویزیونی با آنها همکاری کند، وی هم این فرصت رؤیایی را از دست نداد و به ناچار از پروژه ی تن تن کناره گیری کرد. در پی این اتفاق Edgar Wright و Joe Cornish جای خالی او را پر کردند. The Adventures of Tintin اولین ساخته ی 3-D اسپیلبرگ است. فیلم چندین حس متفاوت را در بیننده ایجاد می کند. در کل باید گفت در این فیلم استفاده از این تکنیک با مهارت انجام شده، اما هیچ چیز شگفت انگیز و جالب توجهی خلق نشده که نشان بدهد The Adventures of Tintinاستحقاق صرف زحمت و هزینه ی تولید به این روش را داشته است. مقدار نور صحنه اصلاح شده است اما با این وجود هم تکنیک 3-D به گونه ای به کار نرفته که شما را محو فیلم کند. تماشای فیلم در حالت دو بعدی چیزی از داشته های آن کم نمی کند، و در حالت 3-D هم همینطور است. به چشم زدن عینک و پرداخت بهای اضافه، بیشتر برای این هستند که مشخص شود تماشاگران کدام نسخه ی فیلم را ترجیح داده اند. داستان فیلم درباره ی یک خبرنگار جوان ماجراجو به نام تن تن (با صدا پیشگی Jamie Bell) است که به همراه سگ وفادارش برفی (میلو) و کاپیتان هادوک همیشه مست (با صدا پیشگی Andy Serkis)، به جستجوی گنجینه ی گمشده ی اجداد دریانورد کاپیتان هادوک می پردازند. با این وجود تنها تن تن و کاپیتان هادوک در پی به دست آوردن این گنجینه نیستند. فردی مرموز و بسیار جدی به نام ساخارین (با صدا پیشگی Daniel Craig) هم به دنبال پیدا کردن محل غرق شدن کشتی است. او برای رسیدن به هدفش از کشتن آدم ها ابایی ندارد. یکی از سرنخ ها نزد تن تن و یکی دیگر نزد ساخارین است. پیدا کردن تکه ی سوم و نهایی معما که در تملک یکی از شیخ های با نفوذ خاورمیانه است، هدفی است که تن تن و ساخارین برای رسیدن به آن با یکدیگر رقابت می کنند. کیفیت انیمیشن موشن کپچر در این فیلم هم به خوبی تجربه های پیشین است، اما در داستان فیلم و نحوه ی ساخت آن هیچ ویژگی خاصی وجود ندارد که نشان دهد ساخته ی اسپیلبرگ است. گرچه این فیلم نسبت به ساخته ی قبلی او Indiana Jones and the Kingdom of the Crystal Skull پیشرفت به سزایی محسوب می شود، اما انتظارات ما را از کسی که به نظر من یکی از بزرگترین فیلمسازان عصر حاضر آمریکاست، برآورده نمی کند. فیلمThe Adventures of Tintin از نظر ساختار فنی و تکنیکی فیلمی درجه یک است، اما داستان و شخصیت پردازی ها ضعیف و کم مایه است. صحنه های اکشن که از ضرباهنگ سریعی برخوردارند، مانند اغلب صحنه های اکشن انیمیشنی، هیجان انگیز هستند، اما با وجود جذابیت نمایشی، در انتقال حس تنش و تعلیق به مخاطب، ضعیف عمل می کنند. فیلمنامه مملو از شوخی های زیرکانه و کنایه آمیز است، اما این کنایه ها آنچنان هم ویژه ی مخاطبان بزرگسال نوشته نشده و در همان سطحی است که در اکثر تولیدات انیمیشن ممتاز دیده می شود. فیلم Tintin ویژگی های مثبتی هم دارد که باعث می شود تماشای آن را - به خصوص به خانواده هایی که می خواهند در تعطیلات کریسمس فیلمی سرگرم کننده و بی تکلف ببینند - توصیه کنم، اما فیلم ویژگی خاصی ندارد که آن را به سطح بالاتری ارتقا دهد. انتخاب گویندگان فیلم به خوبی انجام شده است. اسامی بعضی از آن ها برای ما آشناست اما آنها موفق شده اند صدای خود را طوری تغییر بدهند که قابل شناسایی نباشد و این موضوع به ما کمک می کند شخصیت ها را باور کنیم و شنیدن صدایی آشنا حواسمان را پرت نکند. از آنجایی که شخصیت های انیمیشنی به شکلی طراحی نشده اند که شبیه گویندگان باشند، روی پرده ی سینما از نسخه ی دیجیتالی شده ی Jamie Bell یا Daniel Craig اثری نیست. البته ظاهر کاپیتان هادوک کمی شبیه به Walter Matthauجوانی می ماند که ریش درآورده باشد. Andy Serkis که معمولاً در اکثر فیلم هایی که از روش موشن کپچر استفاده می کنند حضور دارد، این بار موفق می شود در نقش یک آدمیزاد بازی کند ( به جای گالوم در The Lord of the Rings یا گوریل در فیلم King Kong). قطعاً طرفداران داستان های تن تن نسبت به سایر مخاطبان از این فیلم بیشتر لذت خواهند برد. ممکن است دوستداران حقیقی این شخصیت و ماجراهایش از Moffat، Jackson و Spielberg سپاسگزار باشند که در ساخت فیلم سینمایی از این داستان ها، این چنین از جان و دل مایه گذاشته اند. اما به نظر سایرین - به خصوص آنهایی که تفاوت "تن تن" و سگی به نام "رین تن تن" را نمی دانند - این فیلم، چیزی نیست جز یک انیمیشن ماجراجویانه با ضرباهنگی بالا که تا حدودی هم از فیلم Raiders of the Lost Ark و بازی ویدئویی Uncharted الگو گرفته و وامدار آنهاست. شاید The Adventures of Tintin خلاقانه ترین فیلم در حال اکران نباشد، اما میتوان آن را جزو سرگرم کننده ترین فیلم های آخر سال دانست. *motion capture: تکنیک حرکت و جذب / ثبت حرکت. در این تکنیک هنرپیشه ها لباس هایی به تن دارند که تمام حرکات را ضبط کرده و داده های حاصل توسط رایانه به تصاویر سه بعدی تبدیل می شوند. ................................................... تهیه و ترجمه: سایت نقد فارسی
| |||
| ||||
| ||||
| ||||
| ||||
| ||||
Powered By Amir Hejvani - Marshal | ||||
All Rights Reserved By Marshal Modern Group | ||||
__._,_.___
No comments:
Post a Comment