| ||||
| ||||
| ||||
| امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد
نخستين فيلم مصطفي شايسته در بخش مسابقه فيلم اول(نگاه نو) جشنواره فجر نمايش داده مي شود. عوامل این فیلم عبارتند از مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری، نویسنده فیلمنامه: نازنین لیقوانی، طراح صحنه و لباس: سارا سمیعی، طراح گریم: سودابه خسروی، مدیر تولید: محمد شایسته، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: رضا بختیارینیک، دستیاران کارگردان: سعید پاکستانی و مهران شهرآشوب، صدابردار: ایرج شهزادی، تدوین: نازنین مفخم، نورپرداز: کوهیار کلاری، مدیر تدارکات: محمود اتحادی، عکاس: علی نیکرفتار و تهیهکننده: مرتضی شایسته (محصول هدایتفیلم). فیلم ��برف روی کاجها�� به کارگردانی پیمان معادی و تهیهکنندگی سیدجمال ساداتیان در دو بخش مسابقه سینمای ایران و فیلم اولیهای سیامین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. ��برف روی کاجها�� اواخر بهمنماه سال گذشته مقابل دوربین محمود کلاری کلید خورد و در این فیلم مهناز افشار، ویشکا آسایش، صابر ابر، حسین پاکدل، حسن معجونی، آناهیتا افشار، الهام کردا و شیرین یزدان بخش به ایفای نقش میپردازند. فیلم قصهای زنانه دارد و درباره زنی است که مواجهه با اتفاقی بزرگ در زندگیاش در دو راهه تصمیم قرار میگیرد... ��یک روز دیگر�� چهارمین ساخته حسن فتحی است که تابستان امسال تماما در کشور فرانسه ساخته شده و با اتمام مراحل فنی و انتخاب در بخش مسابقه جشنواره فجر آخرین مراحل آماده سازی را طی میکند تا اولین نمایشش در جشنواره فیلم فجر رقم بخورد. هدیه تهرانی تنها بازیگر ایرانی یک روز دیگر است که در کنار بازیگران خارجی چون ژقمی بنستر، ناتالی مات دافنی هاسکورد ، لوئیس هین، اریک استن آکر، یانگ تام، میگوئل روییز، پاول باندی و الیاس صلاح مقابل دوربین رفته است. دیگر عوامل فیلم عبارتند از: فیلمنامه: حسن فتحی- تهیه کننده: جلال شمسیان- مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری- تدوین: هایده صفی یاری- موسیقی: فردین خلعتبری- طراح صحنه و لباس: فرهاد ویلکیجی- طراح چهرهپردازی: استفانیه اوریلارد- صدابرداری: استفان بوچر-صداگذاری: ایرج شهزادی- مدیر تولید: سحر صباغ سرشت -عکس: بوریس ویلنسکی در خلاصه داستان این فیلم آمده است: پولی ناخواسته گم میشود و در یک صبح تا شب در شهر پاریس به دست آدمهایی میرسد که ازنژاد و ملیتهای و مذاهب گوناگوند که مسیر جابه جایی پول خط قصه فیلم را تشکیل میدهد. 1) پانزده سال قبل، زمانی که علی دایی، خداداد عزیزی و کریم باقری بعد از درخشش در جام ملتهای آسیا در سال 1996 راهی لیگ آلمان شدند، فوتبال ایران (و آسیا) هنوز برای جهانیان خیلی جدی نبود. آخرین حضور ایران در جام جهانی به 18 سال قبل برمیگشت و سالها بود که تیمهای ایرانی نتوانسته بودند حضوری جدی در هیچ عرصه بینالمللی داشته باشند. از بین این سه نفر، اوضاع دایی از بقیه بهتر بود. او بعد از درخشش در آرمینیا بیلهفلد راهی بایرن مونیخ شد. حضور در یکی از بهترین باشگاههای فوتبال جهان فرصتی بود که کمتر نصیب یک بازیکن آسیایی شده بود و برای اولین بار بود که یک فوتبالیست ایرانی به چنین جایگاهی دست مییافت. دایی بعدها به هرتابرلین پیوست و در ترکیب این تیم به تیمهای بزرگی چون چلسی و آ.ث. میلان گل زدو باعث اعتبار فوتبال ایران در جهان شد. اعتباری که در کنار اتفاقاتی چون حضور ایران در جام جهانی 1998 بیشتر هم شد. اینجا بود که اهالی فوتبال در همه جای جهان نام فوتبال ایران را جدی گرفتند و نتیجه این اتفاق، ترانسفر پیاپی بازیکنان ایرانی به باشگاههای اروپایی بود. اتفاقی که سیر آن بعد از ناکامی اکثر این بازیکنان کندتر شد. بعدها دو بازیکن ایرانی دیگر به بایرن مونیخ پیوستند و جواد نکونام هم به تیم بزرگی چون رئال مادرید گل زد. اما اعتبار علی دایی بیش از هر چیز به واسطه ��اولین�� بودنش هنوز حفظ شده است. 2) اتفاقی که بعد از موفقیتهای پیاپی ��جدایی نادر از سیمین�� برای سینمای ایران افتاده است، بیشباهت به ماجرای بالا نیست. بعد از موفقیت فیلم ��طعم گیلاس�� (عباس کیارستمی) در جشنواره کن و دریافت نخل طلا، نگاه جشنوارههای اروپایی به سینمای ایران تغییر کرد و روند موفقیتهای آثار ایرانی در این جشنوارهها تند تر شد. حالا ��جدایی نادر از سیمین�� همین نقش را (منتها در حوزه تأثیرگذاری متفاوتی) انجام داده است. برای اولین بار یک محصول سینمای ایران در سطح جهانی به خوبی دیده شده و مهمتر این که استقبال فوقالعادهای از آن شده است. حالا دامنه نفوذ سینمای ایران فقط جشنوارههای هنری اروپایی نیست. بلکه ��صنعت سینمای جهان�� طور دیگری به سینمای ایران نگاه میکند. بنابراین سینمای ایران در بزنگاه تاریخی مهمی قرار گرفته است. فرصت مغتنمی فراهم شده که بتوانیم محصولات خود را به شکل مناسب و گستردهای به جهان عرضه کنیم. سینمای ایران حالا فرصت حضور بسیار جدی در بازار جهانی سینما را به دست آورده است. همانطور که پانزده سال قبل، موفقیت علی دایی در فوتبال آلمان به ترانسفر خیلی از بازیکنان ایران به اروپا کمک کرد. همیشه قدم اول، سختترین گام است و اصغر فرهادی با ��جدایی نادر از سیمین�� این قدم را برای سینمای ایران برداشت. 3) اما این تازه شروع کار است. در چنین شرایطی، تنها عاملی که میتواند باعث شود تا این مسیر به درستی ادامه پیدا کند، همگام شدن با سینمای جهان است. یک بخش کار که جنبه فنی و تکنیکی است که به جرئت میتوان گفت سینمای ایران در این زمینه فاصله چندانی با استانداردهای جهانی ندارد. اما روی مهمتر سکه، این است که ما بتوانیم همسو با ��نگاه�� جهانی حرکت کنیم. این معضل مهم سینمای ایران است. هیچ تضمینی وجود ندارد که وجود یک نگاه مدرن و پیشرفته پشت یک فیلم، باعث ایجاد یک فیلم خوب شود. پس اگر قرار است از فرصت به دست آمده به خوبی استفاده کنیم، باید مدام با سینمای روز جهان در ارتباط باشیم. همه این حرفها همزمان شده با ایام جشنواره فجر. دورهای که قرار است چندین فیلم مطرح سینمای روز جهان در آن به نمایش درآیند. اتفاقی که در صورت استمرار، مدیریت صحیح و عدم انحراف از مسیر مناسب به یک راه مهم برای همان چیزی تبدیل شود که صحبتش را کرده بودیم. یعنی حفظ مستمر ارتباط با سینمای جهان و تأثیرپذیری (و نه تقلید) از آن. تصور کنید این فرصت برایمان فراهم شده که بتوانیم فیلمی مثل ��هوگو�� (مارتین اسکورسیزی) را در کشور خودمان به صورت سهبعدی و روی پرده بزرگ تماشا کنیم. فیلمی که جیمز کامرون آن را بهترین فیلم سهبعدی دانسته که تاکنون تماشا کرده و اکثر طرفداران فیلم که آن را به صورت سهبعدی روی پرده سینما تماشا کردهاند، اعتقاد دارند اگر ��هوگو�� را به صورت سهبعدی نبینیم، عملاً فیلم را از دست دادهایم. پس مشخص است با فیلمی طرفیم که با نگاه سهبعدی ساخته شده است. یعنی سهبعدی بودن بخشی از فرم فیلم است. بنابراین با انتخاب چنین فیلمهایی و استمرار تماشای آنها، به تدریج تفکر سهبعدی در میان افراد فعال در سینمای ایران ریشه میدواند و همین اتفاق میتواند نتایج خوب آینده را در پی داشته باشد. این فقط یک مثال بود. میتوان جنبههای دیگر این قضیه را هم بررسی کرد. مثلاً این که با تماشای انواع و اقسام فیلمهای مهم روز دنیا که با سبکها و مضامین مختلف ساخته شدهاند، شاید خیلی از ما به این نتیجه برسیم که سینما خیلی گستردهتر از این است که همیشه یک دوربین را در وسط یک روستا بکاریم و فیلم بسازیم! میتوانیم بفهمیم که چه بسا زندگی روزمره بهترین ایدهها را برای پرداخت در اختیار ما قرار دهد. میتوانیم بفهمیم که دور از مردم بودن برای یک فیلمساز افتخار نیست و... بنابراین امید ما این است که حرکتی که خوشبختانه در سینمای ایران شروع شده، به شکل مناسبی مدیریت شود و ادامه پیدا کند که در این صورت سود آن به همه ما خواهد رسید. آن وقت است که دیگر برای تکرار یک نامزدی در اسکار، نیازی نیست که 13 سال انتظار بکشیم! تهران امروز فاطمه معتمد آریا، بازیگر سینمای ایران دوشنبه شب در پاریس جایزه جهانی و معتبر هانری لانگ لوا فرانسه را دریافت کرد. به گزارش مهر، فاطمه معتمدآریا بازیگر نامدار سینمای ایران برای مجموعه فعالیت های سینمایی توانست این جایزه را دریافت کند. در بیانیه اعلام اهدای جایزه به فاطمه معتمدآریا آمده است: این جایزه به پاس تلاشهای فاطمه معتمدآریا در راستای ارتقای حرفه سینما، تعهد و حفظ حرمت هنر و تلاشهای فرهنگی به این بازیگر سینمای ایران تقدیم میشود. معتمدآریا پس از دریافت جایزه اش گفت: همه ما امشب دلیلی مشترک برای با هم بودن داریم. بی آنکه بیندیشیم به چه زبانی حرف می زنیم و در کدام کشور زندگی می کنیم و از کجای جهان به اینجا آمده ایم. وی افزود: ما صلح، آرامش و زیبایی را بین خودمان تقسیم می کنیم و سهم خودمان را هم بر میداریم. معتمدآریا گفت: سینما به ما عشق ورزیدن را آموخته، محبت کردن را و تقسیم این عشق را. برای اینکه یادمان نرود ما انسان ها یکدیگر را دوست داریم با هر زبان و با هر رنگ و هر مذهبی که داریم و ما به این دوستی مفتخریم. از اعتراض تماشگران برای باز پس گیری پول بلیط خود تا تجلیل گاردین و هالیوود ریپورتر:واکنش های متفاوت به فیلم "شیرین" کیارستمی "شیرین"، تازه ترین اثر "عباس کیارستمی" (تولید قبل از کپی برابر اصل و اکران بعد از کپی برابر اصل!) در حالی اکران سراسری خود را در کشور آغاز کرده که نگاه مخاطبان جهانی و منتقدان سینمایی جهان نسبت به این اثر بسیار متفاوت بوده است و دیوید بوردول آن را بیشتر یک رخداد صوتی می داند تا یک فیلم. فیلم شیرین که روایتی از واکنش های 113 بازیگر زن سینما در برابر تماشای نسخه سینمایی داستان خسرو و شیرین در سالنی فرضی را روایت می کند. شیرین یک تجریه محض در سینماست که می تواند در عرصه تجربه گرایی یک فرصت تازه شمرده شود اما طبیعی است که مخاطب چه خاص و چه عام نتواند ارتباط سریعی را با آن برقرار کند. جنجال های شیرین با اکران آن در جشنوراه فیلم ونیز آغاز شد. جایی که تماشاگرانش پس از مشاهده فیلم معترضانه به آن تاختند و حتی خواستار بازپس گیری پول بلیط خود شدند. البته که این واکنش نه می تواند ارزش یک اثر سینمایی را نفی کند ویا حتی به آن ارزش بیشتری را بدهد اما به هر حال نخستین برخورد با مخاطب چندان دلپذیر بود. واکنش های متفاوت شیرین یک فرصت برای نمایش احساسات انسان هاست که از قضا همه هم بازیگرند. اما واکنش های بین المللی همه در تایید این تجربه گرایی نبودند. ��اندرو پولور�� منتقد روزنامه گاردین معتقد است: واقعاً ناراحت کننده است که در سالن سینما بنشینی و واکنش عدهای دیگر از تماشاگران سینما را روی پرده تماشا کنی. اما در مقابل یکی از منتقدان هالیوود ریپورتر یعنی دبورا یانگ معتقد است که شیرین یک چرخش جالب توجه دیگر در کارنامه فیلمسازی کیارستمی است. یک نظر صائب دیوید بوردول، منتقد سینمای اما تحلیل جالبی را درباره برخورد تماشاگران یا این فیلم ارائه می کند: ماهیت اجرایی که زنان میبینند و برایش اشک میریزند، چیست؟ آیا یک نمایشنامه است؟ افکتهای صوتی سنگین، موسیقی پرالتهاب، و شیوه ضبط صدای بازیگران تداعی گر اجرای یک نمایشنامه نیستند. و سرچشمه صدای قطرات آبی که هر از گاهی از بلندگوی سمت راست به گوش میرسد، چیست؟ ماهیت تصویری داستان زدوده شده، ولی حضور داستان در باند صوتی به همان اندازه ملموس است که حضور صورت زنان در تصویر فیلم. چیزی که این زنان به تماشایش نشسته اند، نه سینما است و نه تئاتر، بلکه تلفیقی است از تجربه شدت یافته یک رخداد صوتی-تصویری. از سوی دیگر ژان میشل فرودون؛ سردبیر مجله معتبر کایه دو سینما، فیلم شیرین ساخته کیارستمی را به عنوان فیلم برگزیده در نظرسنجی نشریه انگلیسی سایت اند ساوند معرفی کرده است. یا مثلاً در روزنامه گاردین پس از نمایش فیلم شیرین در جشنواره ونیز، درباره کیارستمی نوشته شد؛ واقعیت این است که کیارستمیطی سالهای حضور در سینما به تدریج از سینما فاصله گرفته و در تجربههای تازه اش بیشتر به یک "هنرمند اینستالیشن" شبیه بوده تا یک فیلمساز. همه این ها در کنار هم می تواند نگاه های متفاوت به این اثر کیارستمی را نمایش دهد. فیلمی که خود کیارستمی درباره اش گفته است: این فیلم لحظاتی از خصوصی ترین احساسات بازیگران زن سینمای ایران است. در سینمای امروز ایران بد نیست زنی مانند شیرین هم داشته باشیم. -------------- منبع : مهر کیومرث پور احمد: موضع حاتمی کیا نسبت به فیلم فرهادی نشانه ی حسادت است کارگردان فیلم ��اتوبوس شب�� در گفت وگویی پیرامون فیلم اصغر فرهادی، موضع انتقادی ابراهیم حاتمی کیا به فیلم ��جدایی نادر از سیمین �� را نشانه حسادت می داند. کیمرث پوراحمد کارگردان فیلم ��اتوبوس شب�� در گفت وگویی پیرامون فیلم اصغر فرهادی، موضع انتقادی ابراهیم حاتمی کیا به فیلم ��جدایی نادر از سیمین �� را نشانه حسادت می داند. وی در پاسخ به سئوالی مبنی بر ارزیابی اش از موضع ابراهیم حاتمی کیا درباره ��جدایی نادر از سیمین�� می گوید: ��حاتمی کیا زمانی فیلمساز محبوب من بود ولی الان برای من نه تنها محبوب نیست بلکه نامحبوب هم هست. به غیر از حاتمی کیا، شنیدم که مسعود فراستی هم افاضاتی فرموده اند. حرف این ها واقعاً چه اهمیتی دارد؟ فیلمی با این وسعت در جهان دیده شده و جهان را تحت تاثیر قرار داده است، بگذار دو نفر هم هر چه می خواهند بگویند. یکی نیست بگوید آقای حاتمی کیا! جنابعالی که خودت رفتی آلمان و فیلم ساختی و خود من را منقلب کردی و آن موقع بهت دست مریزاد گفتم. اگر فیلمت جهانی نشد به اصغر فرهادی چه مربوط است؟�� پوراحمد در پاسخ به این سئوال که �� یعنی موضع حاتمی کیا را ناشی از حسادت می دانید؟�� می گوید: ��چیزی توی این مایه ها! وگرنه اصغر فرهادی، کی در صف ��سفارت خرس نشان�� ایستاده است؟ فرهادی کدام فیلمش را برای فستیوال های جهانی ساخته است. فرهادی فیلم هایش را برای ایران ساخته است. ��جدایی نادر از سیمین�� در جشنواره فجر هم بیشترین جایزه را گرفت. اکرانش در ایران هم بسیار موفق بود و با استقبال مردم مواجه شد. اصغر فرهادی آدمی نبوده که فیلم ساخته باشد تا به فلان جشنواره برود. او فیلمی درباره دغدغه های شخصی خودش ساخته است. من این حرف را درباره آن یکی آقا می گویم که فکر می کند اگر دو برنده جایزه اسکار را وارد فیلمش کند، فیلمش اسکاری می شود. چقدر این رویکرد کوته بینانه است. شما باید دغدغه و زخم و خلاقیت داشته باشی تا فیلمت جهانی و اسکاری شود.�� * در صف سفارت خرس نشینان/ضمیری که مصدر خود را پیدا کرد این موضع کیومرث پوراحمد علیه حاتمی کیا از آنجا ناشی می شود که وی در نامه ای به رضا میرکریمی در پی اکران فیلم یه حبه قند آورده بود: ��یا لطیف خیر ببینی آقا سیدرضای میرکریمی. کام ات شیرین. اگر این حَبّه قندت نبود، یادمان می رفت کجایی هستیم و با کامِ تلخ در صفِ سفارتِ خرس نشان ایستاده بودیم تا از سرزمین همیشه آفتاب مان به جبرِ همکار تلخ مزاج، همه مهر دروغ بر پیشانی، متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری بگیریم. خیر ببینی برادر. تو با حَبّه قندی کام دودگرفته مان را شُستی و به یادمان آوردی که ایرانی هستیم. نامی داریم و نشانی. ادبی داریم و آدابی، که به وقت شادمانی بدانیم چه باید کنیم و به وقت عزا چه باید باشیم. سیّد عزیز، متوقع نباش که با این حَبّه قندت قادر به شیرین کردن کامِ جفامسلکان باشی. این تلخی به بلندای نسلِ این نهضت همچنان ادامه دار است، ولی بدان، این بارانِ سیاهِ جفایِ غریبه هایِ دوست نما، پایانی دارد. تو حوصله کن و مباد که شکایت به غریبه بری. تو شاگردِ مکتبِ فردوسی و حافظی که نه کوچیدند و نه شوقِ ترکِ سرزمین به فرزندانشان دادند. این عصر وارونگی پایانی دارد برادر!�� برادرت ابراهیم حاتمی کیا * میرکریمی: در نامه حاتمی کیا توهینی نبود/ از توهین به حاتمی کیا دلم شکست در پی این نامه شیفتگان فیلم اصغر فرهادی و سایت های ضدانقلاب هجمه ای را علیه ابراهیم حاتمی کیا شروع کردند که رضا میرکریمی که نامه خطاب به او نوشته شده بود برای دفاع از حاتمی کیا وارد میدان شد. کارگردان فیلم ��یه حبه قند�� در بخشی از جلسه پرسش و پاسخ این فیلم که ۴ آبان ماه در فرهنگسرای رسانه برگزار شد،گفت:�� ابراهیم لطف داشته و از فیلم من تعریف کرده است. خوشحالم که او ��یه حبه قند�� را دوست داشته است چون زمانی که من تنها یک علاقه مند سینما بودم، او با فیلم هایش به من انگیزه می داد و من هرگز به توانایی و قدرت حاتمی کیا شک نکردم.�� میرکریمی خاطرنشان کرد: �� وقتی انتقاد داریم به اینکه در حوزه های دیگری به جز فرهنگ در بیان نظرات سختگیری می شود، خیلی برایم عجیب است که چرا خودمان در حوزه فرهنگ نیز کم طاقت شده ایم. وی ادامه داد: هر کسی ادبیات مخصوص به خودش را دارد. ممکن است فیلمی را دوست داشته باشد و یا از آن بدش بیاید. فکر نمی کنم آقای فرهادی نیز چنین واکنش هایی را به نامه ابراهیم حاتمی کیا درباره فیلمش بپسندد و از آن خوشحال بشود.�� کارگردان ��یه حبه قند�� با تاکید بر اینکه باید نقد پذیر باشیم، ادامه داد:�� من در متنی که آقای حاتمی کیا منتشر کرده بود توهینی نمی بینم و سخنان ایشان را به مثابه نقد دیدم. ما باید کمی نقد پذیر باشیم به نظرم این نقد پذیری را فرنگی ها خیلی بهتر درک کرده اند چرا که وقتی کسی فیلمی می سازد باید خودش را برای هر نقدی آماده کند.�� وی خاطرنشان کرد: ��خیلی جالب است که در فرنگ، فیلم سازان فیلم های یکدیگر را کاملا بالا می برند و یا کاملا می کوبند و هیچ واکنش بدی نیز نسبت به آن ها صورت نمی گیرد.�� رضا میر کریمی در بخش دیگری از این نشست مطرح کرد: ��فیلم آقای فرهادی فیلم خوبی است که خدا را شکر جوایز بسیاری را گرفت اما در این میان یک نفر هم به صراحت می گوید که این فیلم را دوست ندارد. واقعا از اینکه این گونه با حاتمی کیا و نامه اش رفتار شد دلم شکست.�� کارگردان ��یه حبه قند�� با بیان آنکه هر کس می تواند نظر خودش را درباره مسائل و فیلم های مختلف داشته باشد گفت: ��من واقعا از اینکه به حاتمی کیا حسود گفتند، دلم شکست و یا کاریکاتوری را که درباره او کشیده شد و به زعم من بسیار زننده بود اصلا دوست نداشتم.�� * حاتمی کیا: اگر مماشات می کردم، آیندگان این بزدلی را بر من نمی بخشیدند البته حاتمی کیا نیز بعد از مدتی در گفت وگویی درباره نامه ای که نوشت چنین گفت: ��این فریادی بود و اگر مماشات می کردم، آیندگان این بزدلی را بر من نمی بخشیدند. برای من ایران و ایرانی نامی نیست که صرفا در شناسنامه ام ثبت شده باشد. هشت سال از عمر جوانی ام را به بهای جانم هزینه دادم و به عنوان یک سرباز بر خودم حقی قائلم که از آن دفاع کنم. حتی اگر همه دوستدارانم از من برنجند. وارونگی همین بس که متهم به حسادت شدم. من تاجر نیستم که به ضرر و زیان جیب و آبرویم فکر کنم. بی پرده بگویم که این خرس و پلنگ و شیر و حتی سیمرغ استعداد گوساله سامری شدن را دارد و کجاست آن مفسر شجاع همچون مرتضی آوینی که با بیانی حکمیمانه این وارونگی های معنا را توضیح دهد. چرا تا این حد دیکتاتور مطلق نگر می شویم. البته خوشحالم که هیچ حاشیه امن و هاله قدسی اطرافم نیست و همگان می توانند نقد و لعن و تقدیرم کنند. ولی با همه این ها من هم انسانم. عزیزان، من اشاره به فیلمی کردم که از جشنواره فجر دولت آقای احمدی نژاد تا خانه سینما و شهرداری و جشنواره های اروپایی و آمریکایی و آفریقایی و آسیایی جایزه ها گرفته و همچنان می گیرد. پس چرا تا این حد کم تحمل از شنیدن یک صدای دیگر؟�� --------------- منبع : فارس واکنش فرج الله سلحشور به جایزه ی گلدن گلاب اصغر فرهادی: اگر کسی دزد خوبی باشد جایزه ی بهترین دزد را هم می گیرد! کارگردان سريال حضرت يوسف گفت: جایزه گرفتن جدایی نادر از سیمین را برای ایران افتخار نمی دانم و معتقدم فرهادی یک فیلم متضاد با اعتقادات مردم وفرهنگ ایرانی ساخته است. به گزارش اوج نیوز، فرج الله سلحشور درباره جايزه گرفتن فيلم جدايي نادر از سيمين در گلدن گلوب اظهار داشت: جدایی نادر از سیمین یک فیلم در ضدیت اعتقادات مردم وتوهین به فرهنگ وخانواده در ایران است و برای همین نمیتوان گفت این فیلم برای ایران وما افتخار آورده است. وی ادامه داد: مثلا اگر کسی دزد خوبی باشد وبانکی را بزند وبعد به او جایزه بهترین دزد را بدهند ویا اگر دکتری متخصص تولید قرص های روانگردان باشد وجایزه بگیرد آیا واقعا باید به آنها افتخار کرد؟ جدایی نادر از سیمین هم چنین نقشی را در گلدن کلوب ایفا کرد وبرای ما پیرو رهبری ها کسب این جایزه هیچ افتخاری ندارد. سلحشور در پاسخ به این موضوع که این فیلم را خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به این جشنواره ها فرستاده اند پاسخ داد: مسئولان وزارت ارشاد به ایران وفرهنگ ایران خیانت کردند وبه نظر من رسانه ملی کار درستی انجام داد که این موضوع را پوشش خبری نداد.فراموش نكنيم كه رهبري می گویند كه به جایزه هایی که در خارج به ما داده می شود دلخوش نباشید ، اما اگر معیار ما مردم ، هنرمندان ویکسری جریان ساز هستند که موضوع فرق می کند و در اینصورت باید 26دی ماه را هر سال جشن بگیریم. وی افزود: جدایی نادر از سیمین به همراه تایید کنندگان آن برای ارسالش به اسکار به کشور واسلام خیانت کرده اند و به نظر من وتمام ولایتمداران جایزه گلدن کلوب جدایی نادراز سیمین هیچ افتخاری برای کشور وملت ما نیست بلکه یک خیانت بزرگ در حق ملت است. همچنين مدیر کل اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت: حمایت های ما سبب کسب جایزه توسط جدایی نادر از سیمین در گلدن گلوب شد. به گزارش اوج نیوز، علیرضا سجادپور درباره حواشي به وجود آمده پس از جايزه جدايي نادر از سيمين در گلدن گلوب اظهار داشت: واقعا منظور مطبوعات وخبرنگاران را از سانسور خبری افتخار آفرینی جدایی نادر از سیمین نمی دانم . وظیفه ما حمایت از این فیلم بود که انجام دادیم چون مطمئن باشید اگر حمایت های معاونت سینمایی نبود فرهادی وفیلمش این همه جایزه خارجی ودر حال حاضر گلدن کلوب را کسب نمی کردند. وی درباره منعکس نشدن خبر در رسانه ملی گفت: نظری در این باره ندارم چون همیشه جایزه هایی که در جشنواره های خارجی داده می شود جنبه و بوی سیاسی بودن در آن استشمام واحساس می شود و مردم هم به این جوایز اعتماد ندارند. شما باید بروید واز مردم بپرسید که چرا در رسانه ملی این پیروزی بازتاب چندانی نداشته است .هرچند ما بر این باور نیستیم چون تیتر یک اكثر روزنامه های امروز عکس فرهادی با جایزه اش بوده است اما مطمئن باشید ما هر کاري که لازم بوده است برای جدایی نادر از سیمین انجام داده ايم. سجادپور درباره ارسال نشدن پیام تبریک مسئولان مخصوصا معاونت سینمایی و وزارت ارشاد براي فرهادي گفت: بازهم تاکید می کنیم اگر ما این فیلم را به اسکار معرفی نمی کردیم شاید این همه جایزه نمی برد در کل ما راه را برای فرهادی وفیلمش برای کسب افتخار هموار کردیم ومنظور برخي را از حمایت نمی فهمم. سجادپور در پاسخ به این سئوال که برخي توقع داشتند پیام تبریکی مانند افتخارات علمی وورزشی توسط وزارت ارشاد ویا رئیس جمهور به سینما داده شود گفت: ما باید واقع بین باشیم طرفدارانی که ورزش و حوزه های دیگر دارند سینما ندارد وبه نظر دلیل اصلی بازتاب کم رسانه ای آن این است ولی خود مردم بدلیل سیاسی بودن جوایز خارجی اعتماد چندانی به این جایزه ها ندارند و باید دلیل کم بودن بازتاب را از خود مردم سئوال کنید. مبلغ هنگفت فروش قهوه ی تلخ دقیقا" چقدر است؟؟ خشایارالوند نویسنده ��قهوه تلخ�� با انتقاد از اینکه تهیه کننده دستمزدهای عوامل این مجموعه را پرداخت نمی کند در اظهار نظر جالبی در آمد حاصل از فروش این مجموعه را 42 میلیارد تومان عنوان کرده است. بخش هایی از گفته های الوند را به نقل از ��همشهری جوان�� می خوانید: تاکنون 42 میلیارد تومان از فروش ��قهوه تلخ�� به دست آمده تاکنون 42 میلیارد تومان از فروش قهوه تلخ به دست آمده در حالیکه بودجه فرهنگی کشور در سال 90 حدودا 50 میلیارد تومان بوده. خب این رقم 42 میلیارد تومان میزان فروش کل است همه اش که گیر تهیه کننده نمی آید، هزینه های کار خیلی بالا بود. کار باید یک ساله تمام می شد ولی تا اینجایش دو سال و نیم طول کشیده. دستمزدهای سنگین،گروه بزرگ، دکورعظیم،کلا کار گرانی بود.از 2500 تومان برای هر فصل 700 تومان را خود مغازه دار برمی دارد،500 تومانش برای چاپ و تکثیر خود سی دی است و یک رقمی هم احتمالا کسانی که در پخش و تهیه و توزیع کار هستند برمی دارند.اصلا اگر 500 تومان هم از هر سی دی گیر تهیه کننده بیاید رقم بالایی خواهد بود ولی من نمی دانم چرا دستمزدها را ندادند در حالیکه ��قهوه تلخ�� سودآور بود. خیلیها چشم دیدن موفقیت آدمها را ندارند وقتی کاری طولانی می شود خیلی ها چشم دیدن موفقیت طولانی مدت آدم ها را ندارند. همه چرتکه دستشان می گیرند که این دو برادر {برادران آقاگلیان} چقدر در حال سودند اینها باعث می شود نقد های غیر منصفانه منتشر کنند یا کلا کار را بزنند. تهیه کننده جواب تلفن خود ما را هم نمیدهد ما یک فصل از زمان حال را کار کردیم و به ارشاد دادیم آنها هم ایراداتی گرفتند و اصلاح کردیم و بعدش دیگر بیرون نیامد!جالب است که تهیه کننده جواب تلفن خود ما را هم نمی دهد؛حتی وقتی زنگ می زنیم برای اطلاع خودمان بپرسیم که چه شد و چه نشد! جوایز را هم ندادند یک سری جوایز نقدی وجود داشت که مبلغش هم زیاد نبود مثلا 10-20 هزار تومان. پرداخت این جایزه به عهده یکی از پخش کننده ها بود. یک شرکت پخش مستقل از گروه، قبول کرده بود که جوایز را به مردم پرداخت کند ولی این شرکت با تهیه کننده حرفش می شود و قرار داد به هم می خورد و جوایز را نمی دهد. -------------- منبع : همشهری جوان ( نقل ازشبکه ایران) حمید مدرسی�� تهیهکننده فیلم در گفتوگو با خبرنگار سینمایی فارس گفت: فیلمبرداری بخش مربوط به فینال فیلم که قسمت سختی از کار است، از روز گذشته در منطقه نیاوران آغاز شده است و تمام مراحل فنی فیلم همزمان در حال انجام است. در حال حاضر حدود 80 دقیقه از فیلم مونتاژ شده و صداگذاری آن انجام شده است. پیشبینی ما برای فیلمبرداری این بخش تا روز جمعه است، البته اگر با بروز اتفاقات پیشبینی نشده کار دچار مشکل نشود. وی درباره ارایه طولانی شدن تولید فیلم، گفت: این فیلم با سناریو سنگینی که داشت به اندازه ساخت سه فیلم سینمایی به لحاظ تولید وقت نیاز داشت. از سوی دیگر ما با آب و هوا و شرایط بد جوی مواجه شدیم که حدود پنج روز کار بالاجبار و تنها برای برف و کولاک تعطیل شد. وی در ادامه افزود: کار عروسکی در نگاه افراد ممکن است کار سختی به چشم نیاید اما هر عروسکی که حرکت کرده و صحبت میکند، یک تیم درگیر آن هستند و اگر صداپیشه کار مریض شود و نتواند به جای عروسک صحبت کند چگونه میتوان کار را ادامه داد. این در حالی است که این مشکلات برای فیلمهای رئال وجود ندارد. متاسفانه عوامل زیادی از جمله آب و هوا و بیماری افرادی باعث شد تا تولید فیلم طولانیتر شود. مدرسی در ادامه گفت: از سوی دیگر آقای طهماسب بعد از سالها نسخه جدیدی از کلاه قرمزی را به تصویر میکشد و حساسیتهای بیشتری نسبت به کار دارد که کاملاً صحیح و منطقی است و باید کار در خور توجه ایشان باشد. وی درباره رساندن فیلم به جشنواره فیلم فجر و بلیت فروشی برای این فیلم گفت: ما از ابتدا به دفتر جشنواره گفتیم که احتمال دارد 50 درصد فیلم برسد و دوستان از وضعیت تولید آگاه بودند، گروه تلاش شبانهروزی میکند که فیلم را برای روزهای پایانی جشنواره احتمالاً 20 یا 21 بهمن برسانند. ما خودمان از این وضعیت که مخاطب با بلیت فیلم ��کلاه قرمزی و بچه ننه�� فیلم دیگری را ببیند ناراحت هستیم و به احترام مخاطب و جشنواره فیلم فجر تمام تلاش خود را معطوف رساندن فیلم کردیم تا حداقل بتوانیم یک یا دوسانس نمایش در جشنواره داشته باشیم. وی در خاتمه افزود: ما تلاش میکنیم تا نسخهای را برای جشنواره فیلم فجر آماده کنیم البته آقای طهماسب حساسیتهای خود را دارند و همیشه ایشان پس از تدوین فیلم را مرور میکنند و صحنهها را زیاد و کم میکنند به همین دلیل هنوز نمیتوانیم نظر قطعی درباره فیلم بدهیم اما تلاش گروه این است که فیلم را به جشنواره حتی برای نمایش چند سانس محدود آماده کند. مدرسی درباره محتوای فیلم، گفت: فیلم در ژانر کودک و نوجوان و برای خانوادهها تدارک دیده شده است، فیلمی سالم و آموزنده که توانایی جذب مخاطب را خواهد داشت و امیدواریم با این فیلم بتوانیم نظر مخاطب را جلب کرده و مخاطب را با سینما آشتی دهیم و روزهای پررونق سینمای ایران را شاهد باشیم. به گزارش فارس، تدوین فیلم به صورت همزمان توسط میثم مولایی در حال انجام است و صداگذاری توسط حسین ابوالصدق صورت میگیرد تا فیلم برای حضور در جشنواره فیلم فجر آماده نمایش شود. موسیقی فیلم که شامل پنج کلیپ است توسط محمدرضا علیقلی ساخته و آماده شده است. این فیلم حاصل تلاش دو ساله نویسنده و کارگردان است و با نیازسنجی مخاطب همچنین بررسی خواستهای گروه سنی کودک و نوجوان دو شخصیت مهم دیگر به شخصیتهای داستان اضافه شده است. تلاش گروه سازنده بر این است تا فیلم نظر قشر کودک و نوجوان که در حال حاضر نسبت به دو دهه گذشته بیشتر شده است را بتواند جلب نماید و با زمان پخش مناسب در سال 91 بیش از ده میلیون نفر را به سوی سینما بکشاند. سومین قسمت از فیلم کلاهقرمزی داستان شیطنتهای پسرعمهزاست که کلاهقرمزی و آقای مجری را به دردسر میاندازد و ماجرای جدیدی پیش میآید که منجر به ورود مهمان ناخواندهای میشود. در این فیلم حمید جبلی، ایرج طهماسب، خسرو احمدی، مهدی باطبی، عیسی یوسفیپور، بهادر مالکی، بنفشه صمدی، پوپک مظفری، داود دلقندی، سورن مناچکیان، پویان طباطبایی، محمد بهرانی، قاسم قباخلو، بهرام بهنوید و ��� به ایفای نقش میپردازند. تعدادی از عواملی که در ساخت فیلم همکاری دارند، عبارتند از: کارگردان: ایرج طهماسب/ نویسندگان: حمید جبلی، ایرج طهماسب/ مدیر فیلمبرداری: ابراهیم غفوری/ موسیقی متن و ترانهها: محمدرضا علیقلی/ مدیر تولید: علی قائممقامی/ تدوین: میثم مولایی/ ساخت و طراحی عروسکها: مرضیه محبوب/ عروسکگردانها: دنیا فنیزاده، مرضیه محبوب، امیر سلطان احمدی، بنفشه صمدی، محمد لقمانیان/ صدای عروسکها: حمید جبلی، محمدرضا هدایتی، بنفشه صمدی، بهادر مالکی، محمد بهرانی/ صدابردار صحنه: بابک اخوان/ طراحی گریم: مهرداد میرکیانی/ صداگذاری و میکس: حسین ابوالصدق/ ترانهسرا: ایرج طهماسب/ خواننده: حمید جبلی، محمدرضا هدایتی/ عکس: علی نیکرفتار/ طراح لباس: ژاله آنت/ برنامهریز و دستیار اول کارگردان: رضا بختیاری نیک/ دستیار دوم کارگردان: مهران شهرآشوب/ منشی صحنه: نفیسه ذاکری/ مدیر صحنه: میثم روزبهانی/طراح صحنه: میثم کزازی/ دستیار صحنه: سعیده آریان/ دکور عروسکی: بهادر مالکی/ دکوراتور: میلاد کزازی/ دستیار دکور: احمد لطفعلی زاده/ دستیار لباس: دنیا راد/ دستیاران ساخت عروسک: پریسا نعمتی مقدم، فروزنده بینش/ دستیار اول فیلمبردار: سعید براتی/ دستیار تدوین: سیاوش افشار/ دستیاران صدابرداری: جواد جهانگیری، مهدی ابراهیم زاده/ گروه فیلمبرداری: آنگینه ایسائیان، حمیدرضا رضایی، هادی رمضانی/ دستیاران گریم: مهبد محمدیان، لیلا پرهیزگار/ مستند پشت صحنه: نوید ایرانبهار/ دستیار تولید: بهروز صدخسروی/ پشتیبانی تولید: محمدرضا آریان/ مدیر تدارکات: بهرام بهنوید/ دستیار تدارکات: حسین روزبهانی، برزو تقینژاد، رضا اکبری/ خدمات: بهزاد ابوالفتحی/ مدیر مالی: مهدی نیرومند/ واحد اداری: فرامرز حاج هادی نقاش، معصومه محمدخانی/ حمل و نقل: مصطفی احمدوند، قاسم قباخلو، محمد روستایی، حمید آذرمی، مهرداد رضایی. بنابراین گزارش، سال 81 فیلم سینمایی ��کلاه قرمزی و سروناز�� دومین قسمت از کلاه قرمزی به نمایش درآمد و پس از گذشت سالها تهیهکننده قصد دارد ��کلاه قرمزی و بچه ننه�� را به نمایش درآورد که میتوان پیشبینی کرد یکی از فیلمهای پرفروش و مخاطب پسند سال آینده خواهد بود. ��شام ایرانی�� بیژنگ بیرنگ به شدت به برنامه ماهواره ای ��بفرمایید شام�� شباهت دارد. نریشن گویی بیژن بیرنگ، فضاهایی که مهمانان منوی غذا را می بینند و می خوانند، آیتم میانی هر بخش از برنامه که آرم برنامه را در بر دارد، روند بخش بندی برنامه، نحوه فیلم برداری، نظر مهمانان در مورد منزل میزبان و حتی مدل صحبت کردن میهمانان از یکدیگر و به طور کلی تمام بخشهای موجود در برنامه بدون کم و کاستی به شدت به برنامه ��بفرمایید شام�� شبکه ماهواره ای ��من و تو�� شباهت دارد! این تقلید واژه به واژه را میتوان افت کیفیت کاری بیرنگ دانست؛ گویا بیرنگ با از دست دادن همکار همیشگی اش، زنده یاد مسعود رسام خلاقیت را هم از کف داده. این برای کسی که با ابتکارهای دهه هفتادی اش در ذهنها است، نوعی پسرفت و باز گشت به عقب می باشد. این همه تقلید برای هنرمندی که خود سالها مبتکر برنامه های جالب و دیدنی تلویزیونی بوده است برای چیست و از کجا می آید؟ گویا بیرنگ به برنامه ��بفرمایید شام�� شبکه ماهواره ای �� من و تو �� علاقه زیادی داشته که این چنین بی محابا به تقلید روی آورده است. ��شام ایرانی�� تنها یک تفاوت با نمونه ماهواره ای آن دارد و آن هم حضور هنرمندان سینما به عنوان میهمان می باشد. در اینجا هنرمندان ایرانی میزبان و مهمان هستند که این خود عاملی شده در بداهه گویی ها و بازی این هنرمندان در برابر دوربین که برنامه را تا حدودی را برای مخاطب جذاب کرده است به خصوص انتخاب رامبد جوان با شیطنتهای خاص خودش! از راست: اشکان خطیبی، سروش صحت، رامبد جوان و مهدی پاکدل مهمانان بیژن بیرنگ در سری اول ��شام ایرانی�� در ��شام ایرانی�� هر سه مهمان با هم به منزل میزبان میروند نه تک تک. نحوه امتیاز دادن هم متفاوت کار شده است. برای این بخش سه قلک طراحی شده است که هر مهمان با در دست داشتن یک قلک و 10 اسکناس 10 هزار تومانی (که بیان گر همان امتیاز 10 است و هر یک امتیاز با یک اسکناس 10 هزار تومانی برابر است) به امتیازدهی میپردازد. احتمالا در شب آخر با شکستن قلکها و جمع پولها (امتیازها) جایزه میزبان اهدا می شود. نکته جالب در این برنامه این است که بیرنگ مخاطبان را با افشای شغل دوم هنرمندان غافلگیر می کند. درقسمت اول این مجموعه که علاوه بر رامبد جوان، مهدی پاکدل، سروش صحت و اشکان خطیبی در آن حاضرند، بیرنگ فاش میسازد اشکان خطیبی، رستورانی با نام نعناع را مدیریت می کند. تیتراژ شروع و موسیقی علی بیرنگ جالب کار شده است. آهنگساز، ترانه سرا و خواننده تیتراژ پایانی این مجموعه برنامه شهرام شکوهی است. موسیقی تقریبا تمی اسپانیولی دارد که ای کاش با توجه به متن ترانه و اشاره ترانه سرا به سفره ایرانی ، موسیقی با تم اصیل ایرانی و سازهای سنتی متعلق به فرهنگ موسیقی ایران زمین انتخاب و کار می شد. شبکه ایران سايت گلددربی كه به سایت مرجع پیش بینی رویدادهای هنری در دنیا معروف است پيش بينیهای خود در مورد جوایز اسکار 2012 را اعلام کرد. این نتایج بر اساس آراء کارشناسان، دبیران سایت و مخاطبان به دست آمده و معمولا اشتراکات فراوانی با نتایج نهایی اسکار دارد. در این پیشبینیها فیلم فرانسوی آرتیست به عنوان شانس اول اسکار بهترین فیلم معرفی شده و جدایی نادر از سیمین نیز در قسمت بهترین فیلمنامه اورژینال در رتبه چهارم قرار گرفته است. کافه سینما نتایج پیشبینیهای سایت گلددربی و ��درصد شانس برنده شدن�� فیلمهای مختلف را در اختیار شما قرار میدهد. تنها چند روز به اعلام کاندیدهای اسکار مانده است. بهترین فیلم: آرتیست 43٪ فرزندان 16٪ کمک 9٪ هوگو 7٪ نیمه شب در پاریس 5٪ اسب جنگی 5٪ مانیبال 4٪ دختری با خالکوبی اژدها 3٪ ساقدوشها 2٪ درخت زندگی 2٪ و... بهترین فیلمنامه اورژینال: نیمه شب در پاریس 50٪ آرتیست 28٪ ساقدوشها 9٪ یک جدایی 3٪ 50/50 3٪ و... بهترین کارگردان: میشل هازاناویسیوس 50٪ الکساندر پین 18٪ مارتین اسکورسیزی 17٪ وودی آلن 4٪ استیون اسپیلبرگ 4٪ و... بهترین فیلمنامه اقتباسی: فرزندان 47٪ مانیبال 29٪ کمک 13٪ هوگو 5٪ تعمیرکار، خیاط، سرباز، جاسوس 9٪ و... بهترین بازیگر مرد: جرج کلونی برای فرزندان 51٪ ژان دوژاردین برای آرتیست 20٪ برد پیت برای مانیبال 17٪ مایکل فاسبیندر برای شرم 4٪ لئوناردو دی کاپریو برای جی.ادگار 4٪ و... بهترین بازیگر زن: وایولا دیویس برای کمک 40٪ مریل استریپ برای بانوی آهنین 37٪ میشل ویلیامز برای هفته من با مرلین 12٪ گلن گلوز برای آلبرت نوبز 5٪ تیلدا سوئینتون برای باید درباره کوین صحبت کنیم 4٪ و... بهترین انیمیشن: رنگو 50٪ ماجراهای تن تن 32٪ گربه چکمه پوش 8٪ آرتور کریستمس 4٪ ریو 2٪ و... کافه سینما این گفتگو با فیلمساز برجسته سینمای یونان را، سالها قبل انجام دادم. وقتی او با نگاه خیره اولیس، محبوب جشنوارههای سراسر جهان بود. این همان گفتگوست که برای اولین بار در دنیای تصویر منتشر شده، و حالا متاسفانه به بهانه مرگاش با مقدمه همان سالها؛ یک بار دیگر در کافه سینما میخوانیدش: تئو آنجلوپولوس متولد 1936 آتن و تحصيل كرده حقوق و مدرسه فرانسوي سينما، كارش را به عنوان منتقد فيلم براي يك روزنامه آغاز كرد. فعاليتاش را به عنوان سينماگر از سال 1965 شروع كرد و تا امروز فيلمهاي مهمي چون سفر به سيترا، آلكساندر كبير، پرورشدهنده زنبور عسل، چشماندازي در مه و گام معلق لكلك را به تاريخ سينما عرضه كرده است. آنجلوپولوس را ميتوان يكي از آخرين بازماندههاي نسل فيلمِ هنريسازِ اروپا دانست كه همچنان در ساخته آخرش نگاه اوليس، نگاه خاص خود به جهان را حفظ كرده و البته به پختگي كامل در سبكاش هم رسيده است. نگاه اوليس سفري است آرام و طولاني در دل اروپا از يونان تا بوسني و نظارهگر تاريخ و مسايل انسانها. او را در جشنواره گوتبورگ ملاقات كردم، به آراميِ فيلمهايش بود، با نگاهي نافذ و آرامشي فيلسوفوار. حكايت مصاحبه من و او خيلي جالب بود. او به فرانسه تسلط داشت و مترجماش فقط سوئدي و فرانسه ميدانست! اما قبل از خواندن مصاحبه دوست دارم بخشي از شعرگونهاي كه در كاتالوگ فيلم نقل شده را برايتان بازگو كنم: وقتي باز گردم، با لباسهاي مرد ديگري خواهم بود، و با نام ديگري. بازگشتم غيرمنتظره است. اگر نگاهم كني باور نخواهي كرد كه منم. و من به تو نشانههايي عرضه ميكنم، و آنگاه باورم ميكني. به تو درباره درخت ليمويي كه در باغ داشتيد خواهم گفت. و پنجرهاي كه اجازه ميداد مهتاب به درون خانه بيايد و نشانههايي از عشق. به تو درباره آن سفر طولاني درون شب خواهم گفت، و همهي شبهايي كه خواهند آمد. ... همهي ماجراي انسان داستاني كه آن را پاياني نيست. علي معلم: يونان مادر تمدن غرب شناخته ميشود. آقاي آنجلوپولوس، موقعيت فعلي يونان را چگونه ميبينيد؟ تئو آنجلوپولوس: يونان تمدني ريشهدار و بسيار غني و قوي دارد. پس بالطبع من هم نميتوانم خودم را استثنا از اين قاعده بدانم. اما از طرفي تفكيك كردن ديدگاهم با فرهنگ يونان برايم بسيار مشكل است و تاثيرش را در فيلمهايم ميبينيد. = در فيلمهايتان هميشه نشانهاي از اساطير و تاريخ يونان مشاهده ميشود. آيا حضور چنين نشانههايي از كشور زادگاه را براي كارگردانها ضروري ميدانيد؟ + وطن براي هر فيلمسازي حكم پدر را دارد، من هم فرزند چنين پدري هستم، پس طبيعي است كه متاثر از تربيت، آداب و رسوم و گذشتهاش باشم. به هيچ وجه امكان ناديده گرفتن اين ويژگيها نيست. چه در فيلمهاي گذشتهام و چه در فيلمهايي كه بعدها خواهم ساخت، تاثير اين پرورش كاملاً قابل مشاهده است. = محصولات آمريكايي پردهي سينماهاي تقريباً تمام كشورها را به اشغال خود درآورده است. به نظر ميرسد كه فيلمهاي اروپايي از مخاطبين كمتري برخوردار باشند. نظر شما در مورد قابليت مقابله فرهنگ اروپايي با سلطهي فرهنگي آمريكا چيست؟ + مسئله چنان بغرنج و پيچيده است كه هنوز راهگشايشي برايش پيدا نشده است. بسياري از همكاران اروپاييام مثل آنتونيوني دست به تلاشهاي فردي زدهاند، اما به موفقيتهاي گهگاهي رسيدهاند. به همين خاطر، هر چند وقت يك بار در شهرهاي مختلف جمع ميشويم و هر يك از تجربياتمان ميگوييم، همه نيز اميدواريم بتوانيم به نتيجهاي روشن و صريح دست يابيم، اما همان طور كه گفتم وضعيت موجود چنان پيچيده است كه با دست يافتن به يك نقطهي مشترك فاصلهاي بعيد داريم. ولي به هر حال بايد تلاش كنيم. حفظ ارزشها و هويتمان بيش از هر چيز ديگر ارزش دارد. خود من به شخصه، تلاشم دستيابي به يك هويت فرهنگي مشخص ولي متمايز است. فرهنگ يونان را به كمك گرفتهام. ولي تا چه حد موفق شدهام، هنوز نميدانم. اما به تلاشم ادامه خواهم داد. = نظرتان در مورد سينماي معاصر آمريكا چيست؟ + تكليفم با اين سينما روشن نيست.آن پيچيدگي كه پيش از اين به آن اشاره كردم، همين نكته است. نميتوان سينماي آمريكا را منكر شد، از طرفي هم نميتوان به سلطهاش تن درداد. پس يافتن راهحلي مياني كاري بسيار دشوار است. به نظرم چنين ميآيد كه دولت و ملت آمريكا و سينماي اين كشور ميخواهند بار ديگر يك امپراتوري از نوع روم باستان را احيا كنند. با اين هدف به شدت مخالفم. آمريكاييها خيلي خودخواه هستند. آنها فقط به روش زندگي آمريكايي، شيوه فيلم ساختن آمريكايي و به شيوه آمريكايي انديشيدن معتقد هستند. از طرفي كارگردانهاي آمريكايي به دو دسته تقسيم ميشوند: درون سيستميها و بيرونيها. تكليف با درون سيستميها روشن است و ميدانيم چه چيزي را دنبال ميكنند. ولي در ميان بيرونيها، شايد همهشان، كارگردانهايي هستند كه افكارشان را بيان ميكنند و به همين خاطر سيستم نميتواند پذيرايشان باشد و بهترينهاي سينماي آمريكا همين افراد هستند. = ريتم فيلمهاي شما بسيار كند است. به نظر ميرسد زمان متوقف شده است. + موافقم. ولي اگر با آمريكا بخواهيم مقايسه كنيم. بايد گفت تاريخ آمريكا سرشار از ماجراجوييهايي است كه ريتم تندي داشته. به همين خاطر وجه ديگري را برگزيدم، كه آرامش و كندي است. از طرفي، كشورهاي شرقي را در نظر بگيريد، مانند ژاپن، هنرهايي مثل فيلم و تئاتر ريتم كندتري دارند. چنين فرهنگي را ترجيح ميدهم. = چه همفكري بين شما و تونينوگوئهرا وجود دارد؟ + نميدانم. فقط ميدانم حرف يكديگر را ميفهميم. گوئهرا را تاركوفسكي به من معرفي كرد. بعد از آن ما با هم همكار شديم. اتفاقهايي هست كه برايش توضيح روشني نميتوان داد. اين آشنايي و دوستي هم شبيه همين اتفاقات بود. شيوهي همكاريمان با تونينو به اين صورت است كه من صحبت ميكنم و او گوش ميدهد. من براي او مثل يك پدر هستم. به او توصيه ميكنم كي بخوابد، كي كار كند و كي قهوه بخورد! = شما 30 سال سابقه فيلمسازي داريد. سالهاي 1960 را ترجيح ميدهيد يا 1990 را؟ + چندان با هدف نميتوانم بيان كنم. اما حدود سالهاي 1960 كه به پاريس رفتم، آنتونيوني در اوج بود. پيدايش موج نويِ فرانسه بود، سينما نوويِ آمريكاي لاتين و برگمان. چند سال بعد بهار پراگ روي داد، كه سينماگران چك را شناختم، همچنين آندرهي وايدا را. آن زمان جوان بودم و اين رويدادها را جذب كردم، درست مانند اسفنجي كه آب را به درون خود فرو ميبرد. صبح تا شام را در سينما تك پاريس ميگذراندم. پس تكليف روشن است: سالهاي 1960 را ترجيح ميدهم. = با سينماي ايران آشنايي داريد؟ + معتقدم جالبترين سينماي جهان است. نه فقط به دليل حضور آقاي كيارستمي، بلكه كشور شما سينماگراني دارد كه فيلمهايشان بسيار جالب است. در يونان هم كاملاً با سينماي شما آشنا هستند، به خصوص با كارهاي كيارستمي. من در ميان سينماگران شما آثار او را بيشتر ميپسندم. یونان در حالی که یکی از غم انگیزترین فصل های تاریخ خود را می گذرانَد، بزرگ ترین فیلمسازش را از دست داد. تئو آنجلوپولوس سه شنبه شب سر صحنۀ فیلم برداری فیلم تازه اش بر اثر تصادف با یک موتورسیکلت درگذشت. آنجلوپولوس متولد ۲۷ آوریل سال ۱۹۳۵ در آتن است. او در مدرسۀ سینمایی ��ایدک�� فرانسه در رشتۀ سینما تحصیل کرده بود. و جایزۀ بهترین فیلمنامۀ جشنوارۀ کن برای ��سفر به سیترا�� (۱۹۸۴)، شیر نقره ای بهترین کارگردانی جشنوارۀ ونیز برای ��چشم اندازی در مه�� (۱۹۸۸)، جایزۀ بزرگ هیئت داوران کن به خاطر ��نگاه خیرۀ اولیس�� (۱۹۹۵)، و نخل طلای کن را برای فیلم ��ابدیت و یک روز�� (۱۹۹۸) به دست آورده بود. مضمون مورد علاقۀ آنجلوپولوس تاریخ تراژیک یونان و اروپا در عصر معاصر بود. این فیلمساز صاحب سبک موفق شد به سینمای یونان ابعادی فراملیتی ببخشد و آن را به جهان معرفی کند. آنجلوپولوس فعالیت فیلمسازی خود را در ابتدای دهۀ ۱۹۷۰ آغاز کرد. در این دهه به دنبال موفقیت موج نوی سینمای فرانسه، سینمایی تازه در جهان ظهور کرده بود. درخشش فیلمهای آنجلوپولوس در دل سالن های تاریک سینما و در فضای تیره و تلخ و ملال آور یونان اتفاقی خوشایند بود. این کارگردان با بیانی نمادین و با ترکیب حیرت انگیز گذشته و حال و تخیل و واقعیت قادر به ثبت وقایع اجتماعی و سیاسی آن دوران یونان شد. ریتم آرام، پلان سکانس ها، و حرکات موزون آدم ها در قاب های خیره کننده، المان های اصلی سینمای آنجلوپولوس بود. حماسه ای نو تئو آنجلوپولوس فرزند سرزمینی ست که خالق باشکوه ترین تراژدی هاست. این سرزمین در قرن بیستم در نتیجۀ جنگهای داخلی و دیکتاتوری سرهنگ ها بسیار لطمه دید. آنجلوپولوس در این دوران موفق به خلق حماسه ای نو شد؛ حماسه ای که در آن شاعرانگی و احساس و زیبایی در خون و تلاطم تاریخ معاصر غوطه ورند. ��بازسازی�� (۱۹۷۰) اولین فیلم بلند آنجلوپولوس است که در ژانر پلیسی و با درون مایۀ پررنگ سیاسی ساخته شده؛ موضوع این فیلم دربارۀ قتل یک مهاجر یونانی به دست همسرش است. جستجو برای یافتن قاتل منجر به افشای حقایقی دردناک می شود. در قلب آثار بعدی آنجلوپولوس می توان نشانه های تاریخ معاصر و فضای ملتهب سیاسی یونان را دید. فیلم های ��روزهای ۳۶�� (۱۹۷۲)، ��بازیگران سیار�� (۱۹۷۵) (یکی از نقاط اوج کارنامۀ فیلمساز)، و ��شکارچیان�� (۱۹۷۷) محتوای صریح سیاسی دارند. سفر قطعا عنصر کلیدی سینمای تئو آنجلوپولوس، ��سفر�� است. بیشتر شخصیت های آنجلوپولوس راهی یک سفر می شوند؛ سفر در زمان و سفر در مکان، سفر فیزیکی و سفر ذهنی. در ��پرورش دهندۀ زنبور عسل / ۱۹۸۶�� یک معلم در جست و جوی گل هایی که بهترین عسل را فرآوری می کنند، به سفر می رود. در ��چشم اندازی در مه / ۱۹۸۶�� دو کودک برای یافتن پدرشان سفری را در جاده ای مه آلود به سمت آلمان آغاز می کنند. در ��گام معلق لک لک / ۱۹۹۱�� یک خبرنگار به شهری مرزی سفر کرده و دربارۀ سیاستمداری که سالها پیش ناپدید شده، تحقیق می کند. در ��نگاه خیرۀ اولیس / ۱۹۹۵�� یک کارگردان مهاجر یونانی برای یافتن حلقه های گمشدۀ فیلم اولین فیلمساز یونانی مسیری طولانی را از بالکان جنگ زده تا سارایوو می پیماید. در ��ابدیت و یک روز / ۱۹۹۸�� نویسنده ای که در آستانۀ مرگ قرار دارد، پس از آشنایی و همراهی با پسرک آلبانیایی به گذشته اش سفر می کند... جستجوها و سفرهای همۀ این آدم ها با بیان شاعرانۀ کارگردان رنگ و حس و حالی ناب می گیرد. علاوه بر این، آنجلوپولوس تماشاگر را هم به سفر کردن وا می دارد. فیلم های او برای تماشاگر فرصتی فراهم می کند تا با ذهن و روح اش سفر کند. نگاه شاعرانه غنای بصری آثار آنجلوپولوس و استفادۀ به جای او از نمادها، شاعرانگی سینمای او را دو چندان می کند. آنجلوپولوس از قهرمان پروری دوری می کند و دیالوگ های آدم هایش را به شکلی مینی مالیستی به حداقل می رساند. نگاه شاعرانۀ فیلمساز با حرکات کند دوربین، پیوند گذشته و حال، هم زیستی تخیل و واقعیت، و ارتباط میان اساطیر و تئاتر و تاریخ و سیاست و ... جان می گیرد. دریایی دیگر تئو آنجلوپولوس در یک دهۀ اخیر کمتر فیلم ساخت؛ و آن دقت و وسواس و شور و اشتیاق همیشگی اش را هم نداشت. در لحظه ای که مرگ به سراغ او آمد، در حال ساختن فیلمی به نام ��دریایی دیگر�� دربارۀ بحران های یونان و اروپا بود؛ که بی تردید می توانست دوباره شگفت زده مان کند. لئوناردو دی کاپریو و عدم تمایل برای تبلیغ نسخه ی جدید فیلم تایتانیک لئوناردو دی کاپریو دوست ندارد در کارهای تبلیغاتی نسخه سه بعدی فیلم " تایتانیک" مشارکت کند. مسئولان تبلیغاتی این فیلم سه بعدی که در واقع نسخه بازسازی شده فیلم تایتانیک ۱۹۹۷ است ، از این ستاره جذاب هالیوود درخواست کردند که در کارهای تبلیغاتی این نسخه جدید با آنها همکاری کند اما لئوناردو دی کاپریو که در این فیلم بزرگ جیمز کامرون نقش مقابل کیت وینسلت را بازی کرده است ، چندان مشتاق نیست این پیشنهاد را بپذیرد. یکی از نزدیکان لئوناردو دی کاپریو گفت:"لئو از آن دسته آدمهایی است که دوست ندارد کارهای گذشته را دوباره تکرار کند." " او همیشه به بازی در فیلم تایتانیک افتخار می کند اما این فیلم حدود ۱۵ سال پیش ساخته شده است." او دوست ندارد به گذشته برگردد و همه کارهایی که در گذشته برای تبلیغ این فیلم انجام داده است را دوباره تکرارکند ، از نظر او این فیلم آنقدر مشهور است که نیازی به تبلیغ ندارد ." ------------- منبع : آفتاب زندگی چارلی چاپلین بر روی صحنه ی برادوی يك تئاتر موزيكال دربارهي ��چارلي چاپلين�� در برادوي به روي صحنه ميرود. زندگي ��چارلي چاپلين��، اسطورهي سينماي صامت در قالب نمايشي موزيكال به نام ��چاپلين شدن�� امسال و سال آيندهي ميلادي در برادوي اجرا ميشود. تهيهكنندگي اين اثر نمايشي را ��باب�� و ��منيدي ريچ�� به همراه كلر�� كودول�� برعهده خواهند داشت. ��كريستوفر كرتيس�� ترانههاي اين نمايش موزيكال را به نگارش درميآورد. به گزارش ورايتي، ��ورن كارلايل�� نمايش ��چاپلين شدن�� را كارگرداني خواهد كرد كه بازيگران آن هنوز مشخص نشدهاند. ��چارلي چاپلين�� به راستي از خلاقترين و تأثيرگذارترين شخصيتهاي عصر فيلمهاي صامت بود كه همزمان با بازيگري در فيلمهايش، كارگرداني و تهيهكنندگي نيز ميكرد و ساخت موسيقي آنها را برعهده داشت. وي 65 سال از عمر 88 سالهاش را وقف سينما و دنياي سرگرمي كرد كه شروع آن از سالن ��ويکتوريا��ي انگلستان به عنوان پسربچهاي پنج ساله آغاز شد و تا سن 88 سالگي ادامه يافت. تكنيكهاي خاص فيلمسازي چارلي چاپلين تا زمان حيات او براي همه ناشناخته باقي ماند و هرگز درباره آنها صحبتي نميكرد. در سال 1983 و شش سال بعد از مرگ چاپلين بود كه يك مستند انگليسي با نام ��چاپلين ناشناخته�� به بررسي دقيق سكانسها و هنر فيلمسازي چاپلين پرداخت. سلامت جسماني چاپلين پس از پايان ساخت فيلم ��كونتسي از هنگكنگ�� و بهطور شديدتر پس از دريافت جايزهي اسكار در سال 1972 رو به وخامت گذاشت. از سال 1977 بود كه او بر روي ويلچر نشست و سرانجام روز 25 دسامبر 1977 در سن 88 سالگي درگذشت. -------------- منبع : ایسنا مجله تایم در یکی از شماره های سال گذشته خود 100 فیلم برتر تاریخ جهان را انتخاب و منتشر کرد به ترتیب حروف الفبا Aguirre: the Wrath of God (1972) The Apu Trilogy (1955, 1956, 1959) The Awful Truth (1937) Baby Face (1933) Bande �� part (1964) Barry Lyndon (1975) Berlin Alexanderplatz (1980) Blade Runner (1982) Bonnie and Clyde (1967) Brazil (1985) Bride of Frankenstein (1935) Camille (1936) Casablanca (1942) Charade (1963) Children of Paradise (1945) Chinatown (1974) Chungking Express (1994) Citizen Kane (1941) City Lights (1931) City of God (2002) Closely Watched Trains (1966) The Crime of Monsieur Lange (1936) The Crowd (1928) Day for Night (1973) The Decalogue (1989) Detour (1945) The Discreet Charm of the Bourgeoisie (1972) Dodsworth (1936) Double Indemnity (1944) Dr. Strangelove: or How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb (1964) Drunken Master II (1994) E.T. The Extra-Terrestrial (1982) 8 1/2 (1963) The 400 Blows (1959) Farewell My Concubine (1993) Finding Nemo (2003) The Fly (1986) The Godfather, Parts I and II (1972, 1974) The Good, The Bad and The Ugly (1966) Goodfellas (1990) A Hard Day���s Night (1964) His Girl Friday (1940) Ikiru (1952) In a Lonely Place (1950) Invasion of the Body Snatchers (1956) It���s a Gift (1934) It���s a Wonderful Life (1946) Kandahar (2001) Kind Hearts and Coronets (1949) King Kong (1933) The Lady Eve (1941) The Last Command (1928) Lawrence of Arabia (1962) L��olo (1992) The Lord of the Rings (2001-03) The Man With a Camera (1929) The Manchurian Candidate (1962) Meet Me in St. Louis (1944) Metropolis (1927) Miller���s Crossing (1990) Mon oncle d���Am��rique (1980) Mouchette (1967) Nayakan (1987) Ninotchka (1939) Notorious (1946) Olympia, Parts 1 and 2 (1938) On the Waterfront (1954) Once Upon a Time in the West (1968) Out of the Past (1947) Persona (1966) Pinocchio (1940) Psycho (1960) Pulp Fiction (1994) The Purple Rose of Cairo (1985) Pyaasa (1957) Raging Bull (1980) Schindler���s List (1993) The Searchers (1956) Sherlock, Jr. (1924) The Shop Around the Corner (1940) Singin��� in the Rain (1952) The Singing Detective (1986) Smiles of a Summer Night (1955) Some Like It Hot (1959) Star Wars (1977) A Streetcar Named Desire (1951) Sunrise (1927) Sweet Smell of Success (1957) Swing Time (1936) Talk to Her (2002) Taxi Driver (1976) Tokyo Story (1953) A Touch of Zen (1971) Ugetsu (1953) Ulysses��� Gaze (1995) Umberto D (1952) Unforgiven (1992) White Heat (1949) Wings of Desire (1987) Yojimbo (1961 ----------------------- منبع : دنیای فیلم رقابت لیندسی لوهان و مگان فاکس برای بازی در نقش الیزابت تیلور شایعات حاکی از این است که لیندسی لوهان نقش بازیگر متوفی الیزابت تیلور را در فیلم Liz and Dick بازی خواهد کرد. اما گفته شده او تنها کسی نیست که برای بازی در این نقش در نظر گرفته شده است. یکی از این بازیگران مگان فاکس هست که او نیز برای بازی در فیلم پیشنهاد شده است. پس قرار است یک فیلم جدید در مورد الیزابت تیلور یکی از بزرگ ترین چهره های سینما در تمام دوران ساخته شود. در شروع کار ناراحت کننده است که بدانیم کسی که برای بازی در این نقش در نظر گرفته شده کسی نیست جز مگان فاکس و لیندسی لوهان. این دو برای بازی در این نقش بزرگ شدیدا با هم رقابت میکنند. این فیلم که Liz and Dick نام دارد برای شبکه تلویزیونی Lifetime ساخته میشود. نمیدانم الیزابت تیلور چگونه این شبکه را رنجانده است، اما ظاهرا آنها با انتخاب مگان فاکس و لیندسی لوهان به دنبال نوعی انتقام جویی هستند. الیزابت تیلور خودش یک بار گفته بود: هیچ کس نمیتواند نقش الیزابت تیلور را بازی کند به جز خود الیزابت تیلور. ما باید حرف او را باور کنیم خصوصا با بازیگرانی نظیر مگان فاکس و لیندسی لوهان که میدانیم استعداد بازی در این نقش را ندارند. لاری تامپسون تهیه کننه فیلم میگوید: من مستقیما با لیندسی لوهان صحبت کرده ام و با بازیگران دیگر نظیر مگان فاکس نیز صحبت هایی داشته ام. این یک انتخاب کاملا جدی است. الیزابت تیلور- لیندسی لوهان هرچند آنها استعداد و توانایی هایب الیزابت تیلور را ندارند اما در عکسها می بینیم که مگان فاکس شباهت بیشتری به او دارد. ------------- منیع : سیمرغ
| |||
| ||||
| ||||
| ||||
| ||||
| ||||
Powered By Amir Hejvani - Marshal | ||||
All Rights Reserved By Marshal Modern Group | ||||
__._,_.___
No comments:
Post a Comment