| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد
********* فال روزانه مارشال به همراه "حکایت و داستان های جالب" - امروز 4 آبان ماه 1390(از صبح تا شب امروز به شما چه خواهد گذشت!؟)
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!! توجه : فال های مارشال، هر روز از منابع معتبر ستاره شناسی دریافت و در گروه ارسال می گردد. فروردين: خود را به دست سرنوشت سپردن زیاد کار راحتی نیست، اما اگر بتوانید همه چیز را رها کرده و با آرامش خاطر به خدا بسپارید روز خاطره انگیزی خواهید داشت. اگر مسئولیت های خیلی زیادی ندارید واقعا دلیل ندارد که خودتان را اینگونه نشان دهید و همچنین زیاد کار کردن برایتان فایده ای ندارد. قبول کردن سرنوشت تان بهتان کمک می کند از زندگی تان بیشتر لذت ببرید. اردیبهشت: شما وارد یک مرحله وقفه و سکون سازنده شده اید که حتی قادر نیستید پروژه تان را یک مرحله به جلو ببرید. اما اجازه ندهید ناامیدی روزتان را خراب کند. فقط برای مدتی کاری متفاوت انجام دهید. یک بار که به طور موثری توجه خود را به سمت موضوعات دیگر منحرف کنید، دوباره قدرت خلاقانه خود را باز خواهید یافت. وقتی که این اتفاق افتاد سعی کنید خودتان را برای این فوران انرژی آماده کنید. خرداد: امرور توانایی شما در کار کردن و همکاری کردن با دیگران مورد آزمایش قرار می گیرد و صبر و تحمل شما در این مورد کم خواهد بود. اما عصبانیت و حرص خوردن هیچ چیز را بهتر نمی کند، پس حالا بهتر است که احساسات خود را کنترل کنید. سپس در نیمه های روز وقتی که بیشتر احساس راحتی کردید برای ابراز کردن احساساتتان خود را آماده کنید. تیر: اگر شما پشت سدی از مقاومت احساسات خود را پنهان کرده اید، امروز خودتان را برای شکستن این سد آماده کنید. اگر شما بتوانید خودتان را به این جریان بسپارید، خیلی هیجان زده خواهید شد، اما اگر میزان مقاومت شما خیلی شدید باشد، هراسان خواهید شد. فراموش نکنید با دلیل تراشی کردن برای فشار آوردن بیش از اندازه به خود نمی توانید جلوی وقوع حوادث را بگیرید، شما فقط باید از مقاومت دست بردارید تا بتوانید در حین انجام کار لذت ببرید. مرداد: شما تازه بر مشکلات مالی خود غلبه کرده اید، که یک مشکل تازه پیدا می کنید. این سخن بدین معنی نیست که مشکلات مالی شما خیلی زیاد هستند، بلکه معنی اش این است شما از کاری که مدتها خودتان را با آن درگیر کرده اید، فقط به طور موقت سود می برید. شما باید سخت کار کنید تا این سود و منفعت را ثابت و دائمی کنید، پس منتظر معجزه نباشید. شهریور: شما تازگی ها در مورد یک نفر قضاوت تند و تیزی داشته اید و حالا می خواهید دیگران بدانند چیزی که شما خودتان قبول دارید چیست. اما اگر شما موجب رنجش و ناراحتی شده باشید نمی توانید به راحتی ظاهر مهربانی به خود بگیرید. وقتی که با افراد دیگر صحبت می کنید اعتراف کردن به اشتباهات و کوتاهی هایتان بهتان کمک می کند مهربان تر و دلسوزتر باشید. مهر: امروز بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که کارهای ناتمامتان را بررسی کنید، برای اینکه امشب که ماه وارد نشانه تان خواهد شد شما نیز خیلی پر مشغله خواهید بود. هم اکنون زیاد کار کردن شاید در برآورده شدن آرزوهایتان تاثیر مستقیمی نداشته باشد، اما اگر آرام تر کار کنید ابدا به هیچ نتیجه ای نخواهید رسید. صبور باشید، اگر دیر به نتیجه برسید بهتر از این است که هیچ وقت به اهدافتان نرسید. آبان: اگر امروز با افراد دیگر به مشکل برخورده اید، بهتر است که خودتان را از گروه کنار کشیده و به تنهایی کاری را انجام دهید. این سخن به این معنا نیست که شما همیشه فرد تنهایی هستید؛ بلکه بدین معنی است که شاید امروز افراد دیگر بخواهند کاری انجام دهند که زیاد مورد علاقه شما نباشد. از تعیین کردن مرزهایی برای خود هراس نداشته باشید و اجازه بدهید دیگران هم بفهمند که شما چه کارهایی را دوست دارید انجام دهید. آذر: امروز شما زیاد قدرت تجسم وخلاقیت ندارید، اما این موضوع لزوماً مانعی برای سازندگی شما ایجاد نمی کند. تهیه کردن یک فهرست از کارهایی که می خواهید انجام دهید مفید خواهد بود، اما به خاطر کارهایی که نمی توانید به اتمام برسانید خودتان را ناراحت نکنید. به جای اینکه حواس خود را بر روی کارهایی که نتوانسته اید تمام کنید متمرکز کنید، برای کارهایی که هم اکنون باید انجام دهید به خود قوت قلب بدهید. دی: شاید شما برای اینکه برنامه های بلند و جاه طلبانه افراد دیگر درست از آب در نیامده اند، دلیل های زیادی داشته باشید، اما این دلایل مانع از این نمی شود که شما خودتان را درگیر این ماجرا نسازید و برای درست شدن آنها تلاش نکنید. واقع بین بودن یک چیز است؛ منفی بافی چیزی دیگر! حتی اگر می توانید تشخیص بدهید که چه مقدار باید کار کنید تا به نتیجه برسید، سعی کنید نگرشهای منفی را به خود راه ندهید. بهمن: امروز برایتان خیلی مهم است که در روابط شخصی خود احساس امنیت و آسایش داشته باشید. اگر کسی قصد داشته باشد با شما صمیمی شود، شما باید سریع محدودیتهایی برای خودتان ایجاد کنید تا بتوانید استقلال و خود مختاری خود را حفظ کنید. اما بی تفاوتی را با ترس از صمیمیت اشتباه نگیرید. راهی پیدا کنید تا بتوانید به عشقی که وارد زندگیتان می شود جواب مثبت بدهید؛ اگر شما این فرصت عاشقانه را از دست بدهید، بعدها افسوس خواهید خورد. اسفند: امروز ظاهراً افرادی شما را تحت فشار قرار داده اند و ازتان می خواهند بیشتر از توانایی خود کار کنید، در حالیکه خودتان فکر می کنید به اندازه کافی کار کرده اید. مدت زمان زیادی طول نمی کشد که دلیل مناسبی برای تسلیم شدن پیدا می کنید و می توانید افراد دیگر را راضی و خوشحال کنید. اما حتی اگر فکر می کنید اظهارات شما آنها را نارحت می کند، ولی بهشان بگویید که چه حسی دارید.
یک داستان غم انگیز را با هم بخوانیم... از همان جلوی در میشد فهمید جمعیت زیادی در ساختمان است. راهروها این را بیشتر نشان میداد. آسانسور فقط 4 نفر ظرفیت داشت و بیشتر آدمها مجبور بودند از پلهها بالا و پایین بروند. یك داستان تكراری مرد هم آرامآرام از پلهها بالا رفت. به طبقه اول كه رسید تعجب كرد؛ هنوز جوان بود؛ جوان و كوهنورد، اما یك طبقه بیشتر بالا نیامده، نفسش به شماره افتاده بود. آنقدر این حال برایش عجیب بود كه یكی دو دقیقهای روی تنها صندلی خالی نشست. در كیفش را باز كرد و از بطری آب معدنیای كه همیشه همراه داشت، چند جرعهای نوشید. حس میكرد سرش گیج میرود اما نمیتوانست بیشتر بنشیند. فقط چند دقیقه به وقتی كه از قبل تعیین شده بود، بیشتر باقی نمانده بود. پلهها را بالا رفت؛ از طبقه دوم هم گذشت و به طبقه سوم رسید. شمارههای روی دیوار را نگاه كرد؛ كاغذی از جیبش بیرون آورد و نگاهی به آن انداخت بعد مثل اینكه بخواهد راهی را به كسی نشان دهد، با دستش به سمت چپ اشاره كرد. چند ثانیهای مكث كرد و سپس به راهروی سمت چپ پیچید. دفتر شعبه روبهرویش بود؛ اتاق كوچكی با سه میز و تعداد زیادی مراجعه كننده. هر طور بود خودش را به یكی از میزها رساند؛ نفسی تازه كرد و كاغذی را كه در دست داشت جلوی خانمی كه پشت میز نشسته بود گذاشت و گفت: ساعت ده و نیم وقت رسیدگی داریم. زن نگاهی به كاغذ انداخت؛ دفترچهای را از كشوی میزش بیرون آورد؛ ورق زد و بعد از اینكه عددهای روی صفحه آخر را نگاه كرد، سر بلند كرد و گفت: پروندهتون رو دادم داخل، منتظر باشین تا صداتون كنن. مرد نفس بلندی كه شبیه آه بود، كشید و از میان آدمهای پشت سرش از اتاق بیرون آمد. نگاهی به راهرو انداخت. دو طرف صندلیهایی گذاشته بودند و زنها و مردهایی روی آنها نشسته بودند؛ عده دیگری هم كنار دیوارها ایستاده بودند. به آنها كه نگاه كرد، متوجه شد بیشترشان مثل خودش هستند؛ ناآرام و سردرگم و بیقرار. در كیفش را دوباره باز كرد؛ چند جرعهای آب نوشید و نفس عمیقی كشید. دوباره كه چشم گرداند، همسرش را دید؛ انتهای راهرو كنار دیوار ایستاده بود. سرش پایین و چشمهایش موزاییكهای كف راهرو را نگاه میكرد؛ دستهایش در هم گره بود و دندانهایش لب پایین را میگزید. این حالت را خوب میشناخت؛ حالا میدانست رویا هم، عصبی و نگران است. نمیدانست باید چكار كند؟ پیش رویا برود یا همانجا بماند؟ در ذهنش دنبال حرفهایی میگشت كه آماده كرده بود. انگار حالا حرفها، خیلی دور بودند؛ دورتر از آنچه به خاطر بیایند. میان این جستجو و آن دودلی، یك نفر از اتاق روبهرو او و همسرش را صدا كرد. زودتر از رویا وارد اتاق شد. ایستاد تا او هم بیاید. سلامی نه چندان گرم بینشان رد و بدل شد. نشستند و همان ماجرای تكراری؛ یادش آمد وقتی این صحنه را در بعضی فیلمها میدید، هم خودش و هم رویا میخندیدند و با هم میگفتند: بازم همون ماجرای تكراری! حالا خودشان بازیگران ماجرای تكراری بودند. رویا كه از آن زندگی خسته بود، میگفت: آقای قاضی، دیگه توان ادامه دادن این زندگی رو ندارم. بعد هم كلی حرفهای دیگر گفت؛ از چیزهایی كه دوست داشته، از چیزهایی كه آنقدر ساده و دمدستی بودهاند كه اسم بردن از آنها هم شاید خندهدار به نظر برسد. از اینكه آنچه را دوست داشته بگوید یا بشنود از نگاه همسرش فقط نوعی لوسبازی بوده و او همیشه محكوم به اینكه لوس و سادهانگار است. از اینكه در نگاه همسرش زندگی فقط كار كردن و خسته آمدن به خانه و شام خوردن و خوابیدن و باز هم صبح و رفتن به محل كار بوده و جز اینها بقیهاش همان لوسبازیهای مخصوص آدمهایی مثل رویا بوده است و... زن اینها را میگفت و آهستهآهسته اشك میریخت و صحنههای تكراری همان فیلمها باز هم تكرار میشد.مرد حرف زیادی برای گفتن نداشت؛ میگفت همسرش را دوست دارد؛ بیش از آنكه او فكرش را هم بكند و زن بر حرف خودش اصرار داشت و میگفت: اگر هم منو دوست داره، من دیگه این نوع دوست داشتن رو نمیپذیرم. میخوام بقیه عمرم رو اون طور كه دوست دارم زندگی كنم... قاضی هم همان مسیر تكراری را میرفت؛ قدری نصیحت و بعد هم اینكه طرفین، حامد مالکیان - معاونت گروه http://www.facebook.com/Hamed.Malekian
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Powered By Amir Hejvani - Marshal | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
All Rights Reserved By Marshal Modern Group | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
__._,_.___
No comments:
Post a Comment