| ||||
| ||||
| ||||
| امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد
داريوش مهرجويي كه نخستين جايزه بين المللي سينماي ايران را با فيلم گاو از جشنواره شيكاگو كسب كرده در يادداشتي كه نسخه اي از آن در اختيار كافه سينما قرار گرفته نامزدي جدايي نادر از سيمين در دو بخش اسكار را تبريك گفت. در متن اين يادداشت آمده است: به اصغر فرهادي عزيز تبريك مي گويم و اميدوارم همان طور كه طلسم جايزه نوبل شكسته شد. اين بار طلسم جايزه اسكار توسط تو شكسته شود. و همه دوستداران سينماي ايران با دسته گل به استقبالت بيايند. اصغر فرهادی در جدیدترین مصاحبه خود، درباره نامزد شدن در 2 بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی هشتاد و چهارمین دوره مراسم آکادمی اسکار سخن گفت. به گزارش خبرگزاری سینمای ایران (سینما پرس)، اصغر فرهادی؛ نویسنده فیلمنامه و کارگردان فیلم سینمایی ��جدایی نادر از سیمین��، پس از نامزد شدن در 2 بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی هشتاد و چهارمین دوره مراسم آکادمی اسکار، در مصاحبهای با پایگاه اطلاع رسانی ��هالیوود ریپورتر�� درباره این موضوع صحبت کرد. بنابر گزارش پایگاه اطلاع رسانی هالیوود ریپورتر، فرهادی در ابتدای مصاحبه خود با اشاره به این موضوع که نامزد شدن در بخش بهترین فیلمنامه برای او مهمتر از نامزد شدن در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان است، گفت: نامزدی در بخش بهترین فیلمنامه برای من به این دلیل مهم است که بیش از هر چیزی من خودم را یک نویسنده می دانم. این کارگردان موفق ایرانی در ادامه نیز گفت: زمانی که دستیارم خبر نامزد شدن ��جدایی نادر از سیمین�� در 2 بخش مراسم آکادمی اسکار را به من داد، من در حال نوشتن صحنه ای بودم که چند روزی بود فکرم را درگیر کرده بود. احتمال نامزد شدن در بخش بهترین فیلمنامه کمتر از نامزدی در بخش های دیگر بود. فرهادی در ادامه صحبت های خود نیز درباره واکنش مردم ایران پس از نامزدی 2 جایزه اسکار گفت: این نامزدی، تصویری است که مردم ایران دوست دارند آن را به نمایش بگذارند. مردم ایران دوست دارند به خاطر فرهنگشان دیده شوند. اصغر فرهادی درباره سینما نیز اظهار کرد: موضوع مهمتری هم وجود دارد و آن این است که زبان مشترک مردم سراسر جهان سینما است و با نامزد شدن ��جدایی نادر از سیمین�� در 2 بخش اسکار، ما این موضوع را بهتر درک می کنیم. اگر من برنده جایزه اسکار شوم، جایزه تنها برای من نیست، بلکه برای تمام کارگردانانی است که زبان فیلم هایشان، هر زبانی به جزء انگلیسی است. این موضوع بدین معنی است که زبان مانع سینما نیست. فرهادی درباره دیگر آثار نیز گفت: خاطره فیلم های اینگمار برگمن هنوز در ذهن من است و موضوعی که ارزش این نامزدی را برای من بیشتر می کند این است که مکس فن سایدو که با برگمن همکاری می کرد، یکی از نامزدها است. همزمان با برگزاری مراسم اعلام اسامی نامزدهای بخش های مختلف هشتاد و چهارمین دوره مراسم اهدای جوایز آکادمی اسکار در بعد از ظهر روز گذشته؛ 4 بهمن زمستان سال جاری، فیلم سینمایی ��جدایی نادر از سیمین�� به نویسندگی و کارگردانی اصغر فرهادی در 2 بخش بهترین فیلمنامه غیراقتباسی و بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان نامزد دریافت جایزه اسکار شد. فیلمهای سینمایی ��سرسخت�� (Bullhead) به کارگردانی ماسکل آر از بلژیک/ ��پاورقی�� (Footnote) به کارگردانی ژوزف سدار از رژیم صهیونیستی/ ��در تاریکی�� (In Darkness) به کارگردانی آگنیشکا هولاند از لهستان/ ��آقای لاژار�� (Monsieur Lazhar) به کارگردانس فیلیپ فالاردو از کانادا، 4 فیلم سینمایی هستند که به همراه ��جدایی نادر از سیمین�� از ایران برای دریافت جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان هشتاد و چهارمین دوره مراسم آکادمی اسکار به رقابت با یکدیگر میپردازند. همچنین ��جدایی نادر از سیمین�� برای دریافت جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی نیز با رقیبان برجسته ای مانند میشل هازاناویسیون، برای نوشتن فیلمنامه ��هنرمند�� (The Artist)/ آنی مومولو و کریستن ویگ، برای نوشتن فیلمنامه ��ساقدوشهای عروس�� (Bridesmaids)/ جی. سی کاندار، برای نوشتن فیلمنامه ��مارگین کال�� (Margin Call)/ وودی آلن،برای نوشتن فیلمنامه ��نیمه شب در پاریس�� (Midnight in Paris) به رقابت می پردازند. هشتاد و چهارمین دوره جوایز اسکار در تاریخ 26 فوریه (دوشنبه هشتم اسفند به وقت ایران) در کداک تیهتر لس آنجلس برگزار میشود. بیلی کریستال مجری این دوره از مراسم اهدای جوایز اسکار است و برایان گریزی و دون میشر نیز تهیه کنندگان تلویزیونی این مراسم سالیانه هستند. راجر ایبرت منتقد بزرگ و یکی از تاثیرگذارترین افراد معاصر برروی فرهنگ عامه در آمریکا پیش از این نماینده امسال ایران را در اسکار را حسابی پسندیده بود و ��جدایی نادر از سیمین�� را به عنوان بهترین فیلم سال 2011 انتخاب کردهبود. ��جدایی...�� جمعهی همین هفته در شیکاگو(محل سکونت ایبرت) اکران خواهد شد و متعاقب آن نقد ایبرت برروی فیلم هم در شیکاگو سانتایمز نیز منتشر میشود. بهمناسب دو نامزدی اسکار برای ��جدایی نادر از سیمین�� در رشتهی بهترین فیلم خارجی و بهترین فیلمنامهی غیر اقتباسی، ایبرت با اصغر فرهادی گفتگو کرده که بخشهای مهم آن را در ��کافهسینما�� میخوانید. در این گفتگو دربارهی موضوعات مختلفی بهبهانهی ��جدایی نادر از سیمین�� اشاره شدهاست، از ساختار فیلمنامه، جنبههای اخلاقی، فلسفی و مذهبی فیلم گرفته تا تصویری که فیلم از جامعهی امروز ایران و مردش نشان میدهد و دیدگاههای فرهادی در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی ایران مانند وضعیت جعفر پناهی. ایبرت - نکتهی فریبنده دربارهی فیلمنامهی ��جدایی نادر از سیمین�� این است که شدیدا مخاطب را درگیر میکمد اما هرگز سعی نمیکند به ما بگوید چه کسی درست فکر میکند و چه کسی غلط. یک سوال اخلاقی قدیمی وجود دارد که در یک گفتگوی آنلاین یکبار از فرهادی پرسیدم: اگر همسر و مادرت در حال غرق شدن باشند کدام را نجات میدهی؟ و فرهادی جواب داد که �� تا پای مرگ تلاش میکنم که هردوی انها را نجات دهم.�� فرهادی - انتخاب نتیجهی آزادی واقعی است و دردناک بودن انتخاب نتیجهی آزاد بودن برای انتخاب کردن است. جبر و تقدیر پشت به پشت در این مثال قدیمی وجود دارند. در این فیلم اساسا به دنبال مطرح کردن چنین سوالهایی بودم. ایبرت - بهصورت کلینگرانه ما انتظار داریم که فیلم نگاهی انتقادی به جامعهی امروزی ایران داشته باشد، اگرچه اتفاقات در دل جامعهای کاملا ایرانی روی میدهد اما من نمیتوانم دربارهی اندیشههای و عقاید موجود در آن حکم صادر کنم. بهنظرم همهی شخصیتهای فیلم آدمهای خوبی هستند که در دل خود با سوالهای غیرممکنی مواجه میشوند. نقطه نظر خود نویسنده در این باره چیست؟ فرهادی -من همیشه فکر میکنم دیدگاه کارگردان در درجهی دوم نسبت به کلیت فیلم قرار میگیرد. - من ترجیح میدهم بهجای سینمای انتقادی از اصطلاح سینمای پرسشگر استفاده کنم. من سعی میکنم جلوی مسائلی که نگرانم میکند علامت سوال قرار دهم. ایبرت - آیا وضعیت فعلی جعفر پناهی فیلمساز مشهور ایرانی، بر روی خلق چنین اثری که بهحوزهای مذهب و قانون نزدیک میشود، تاثیری گذاشته؟ فرهادی - اگر چنین تاثیری هم وجود داشته من در طول ساخت فیلم از آن اگاه نبودم. فکر نمیکنم چنین مسایلی تاثیر کوتاهمدت چشمگیری داشته باشند اما در درازمدت آثار دلسردکنندهای برروی فیلمسازان بهجا خواهند گذاشت. -شکی نیست که چنین شرایط و اتمسفری خودآگاه یا ناخودآگاه من را به سمت این شیوهی روایتی سوق دادهاست. اما الان به این نتیجه رسیدهام که چنین سبکی در تمام جوامع و فرهنگها جواب میدهد. مردم نقاط مختلف دنیا با این سبک و شیوه ارتباط برقرار میکنند چون در این شیوهی کار نگاه از بالا به پایین نسبت به آنها وجود ندارد و با آنها بهعنوان ببیندههای خنثی مانند تماشاگران فوتبال رفتار نمیشود. ایبرت - ایدهی اصلی فیلم از کجا آمده است؟ فرهادی - من یک تصویری در ذهن خود داشتم که بعدها متوجه شدم از ماجرایی شکل گرفته که زمانی برادرم برایم تعریف کردهبود: مرد میانسالی که پدر پیر و مبتلا به آلزایمر خود را تنهایی حمام میکند. این تصویر مانند دکمهای بود که من را وادار کرد برایش کت بدوزم! ...................... کافه سینما فیلم ��یکی میخواد باهات حرف بزنه�� به کارگردانی منوچهر هادی و تهیهکنندگی فرشته مهدیزاده آماده حضور در سيامين جشنواره فيلم فجر است. در این فیلم شهاب حسینی، آناهیتا نعمتی، حمیدرضا پگاه، یکتا ناصر، مرتضی کوهی، شهین تسلیمی، مجید درستی، سارا اسماعیل پور و با معرفی هانیه غلامی به ایفای نقش می پردازند. "یکی می خواد باهات حرف بزنه"با مضمون اجتماعی و درباره پیوند اعضا است. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: لیلا یک هفته فرصت دارد برای امری حیاتی از شوهر سابقاش رضایت بگیرد، اما... منوچهر هادی پیش از این ساخت فیلم سینمایی "قرنطینه" را برعهده داشته و "یکی می خواد باهات حرف بزنه" دومین فیلم بلند سینمایی وی محسوب می شود. همچنین هادی تاکنون ساخت فیلم های تلویزیونی چون "پاپوش"، "روستای مرزی"، " بلندترین شب سال"،"چشم هایش" و... را برعهده داشته است. فیلم ��خرس�� به کارگردانی و نویسندگی خسرو معصومی و تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی آماده حضور در جشنواره فیلم فجر است. ��خرس�� در شمال کشور و بخش اعظم آن در منطقه کدیر فیلمبرداری شد و اواخر اسفندماه فیلمبرداری آن به پایان رسید. فیلمنامه این فیلم را معصومی به نگارش درآورده و قسمتهایی از آن در شهرک دفاع مقدس جلوی دوربین رفت. فیلم داستان رزمندهای است که پس از سالها اسارت به شهرش برمیگردد و با اتفاقاتی روبرو میشود. در این فیلم بازیگرانی چون پرویز پرستویی، مریلا زارعی، فرهاد اصلانی، علی اوسیوند، ناصر آقایی، داود فتحعلی بیگی، مائده طهماسبی، ابوالفضل شاهکرم و اکبر معززی ایفای نقش میکنند. فیلم ��من و زیبا�� به کارگردانی فریدون حسنپور و تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی آخرین مراحل فنی را برای حضور در جشنواره سیام میگذراند. ��من و زیبا�� داستان زندگی پیرمردی است که در مواجه شدن با اطرافیانش با اتفاقات عجیب و غریبی روبرو میشود. در این فیلم پرویز پرستویی، شهاب حسینی، عمار آقایی، دریا عاشوری، صادق صفائیان، رضا ناجی، حدیث میرامینی، سیما خضرآبادی و... ایفای نقش میکنند. حسنپور تاکنون فیلمهایی چون ��پای پیاده��، ��نشانی��، ��در مه بخوان��، ��وقتی همه خواب بودند�� و... کارگردانی کرده است. سیامین دوره جشنواره فیلم فجر در سالن رسانهها از 13 بهمن 1390 آغاز میشود. از سوی دیگر این همان روز داربی بزرگ پایتخت هم هست. روزی که پرسپولیس و استقلال به مصاف یکدیگر میروند. شنیدهها حاکی از این است که قرار شده این بازی در برج میلاد و روی پرده برای نمایندههای رسانه به شکل مستقیم پخش شود. آن چه این تصمیم را قوت میبخشد؛ این نکته است که کمتر تهیه کنندهای حاضر خواهد شد فیلماش همزمان با این بازی پرطرفدار روی پرده برود. نمایش این بازی روی پرده سالن رسانهها، و بازتابها و حواشیاش، میتواند شور و هیجانی به جشنواره در مسیر حرکتاش ایجاد کند. کافه سینما امیدوار است تصمیم نهایی گرفته شود و این اتفاق جذاب، به کمک مهمترین رویداد سینمایی ایران بیاید. به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، ��امین حیایی�� بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون است که تاکنون در بیش از 50 فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است. وی از سال 70 با فیلم ��دو همسفر�� به سینما آمد و در نقشهای متفاوتی ظاهر شد. ��مهمان مامان�� (داریوش مهرجویی)، ��کما�� (آرش معیریان)، ��نقاب�� (کاظم راستگفتار)، ��ستارهها�� (فریدون جیرانی)، ��زن زیادی�� (تهمینه میلانی)، سنپترزبورگ (بهروز افخمی)، ��اخراجیها�� (مسعود دهنمکی)، ��دختر ایرونی�� (محمدحسین لطیفی)، ��زنها فرستهاند�� (شهرام شاهحسینی)، ��بیداری رویاها�� (محمدعلی باشهآهنگر) و ��پوپک و مش ماشاالله�� (فرزاد موتمن) از جمله فیلمهایی است که حیایی در آن ایفای نقش کرده است. حیایی شهرتش را مدیون تلویزیون میداند، وقتی با مجموعه ��آپارتمان�� بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و بعدها هم با سریالهایی چون ��مهر خوبان��، ��دو پنجره��، ��روزگار جوانی�� و ��همسایهها�� بیش از پیش هنر بازیگریاش را به رخ کشید. وی که چندی پیش با سریال ��قلب یخی�� میهمان شبکه نمایش خانگی بود، به تازگی برای تصویربرداری بخشهای خارج از کشور سریال ��made in iran�� به بیروت آمده است. از فرصت استفاده کردیم و در این هوای دلچسب و بارانی شهر بیروت تصمیم گرفتیم گفتوگوی کوتاهی درخصوص وضعیت و جایگاه بازیگری در کشور با این بازیگر داشته باشیم. متن کامل گفتوگو به شرح زیر است: * الان در لبنان مشغول چه کاری هستید؟ - در حال حاضر در بیروت مشغول بازی در سریال ��ساخت ایران�� (made in iran) به کارگردانی ��محمدحسین لطیفی�� هستم. موضوع این سریال طنز است و داستان از تهران شروع میشود، وقتی که جای من با یک دانشمند نانو تکنولوژی عوض میشود و برای پناهنده شدن به خارج میروم. گروهی که منتظر دانشمند بودند، من را با خودشان میبرند و فکر میکنند که من آن دانشمند هستم. این سریال در 12 قسمت برای پخش در شبکه نمایش خانگی ساخته میشود. * در این سریال با چه بازیگرانی همبازی هستید؟ - در سریال ساخت ایران، آقای ��بهنام تشکر�� نقش دانشمند را بازی میکند، خانم ��بهاره رهنما�� هم نقش همسرش را بازی میکند. آقای ��فرهاد اصلانی��، خانم ��گوهر خیراندیش�� و ... هم از دیگر بازیگران این سریال هستند که قرار است تعداد دیگری از بازیگران هم به پروژه اضافه شوند. * چندی پیش صحبتهایی درخصوص قطع همکاری شما با پروژه ��قلب یخی�� و آقای کمال طباطبایی در رسانهها منتشر شد، در این رابطه کمی توضیح میدهید؟ - این صحبتها فقط یک شایعه و حاشیهسازی بود و اصلا صحت نداشت. نه ایشان اعتراضی کرده بود، نه بنده. اتفاقا قرارداد کار هم بسته شده و صحبت کردیم. انشاءالله از فروردین سال آینده ��قلب یخی3�� را شروع کنیم، البته گویا قرار است آقای ��سامان مقدم�� کارگردانی این مجموعه را با یک گروه جدید به عهده بگیرند. * امسال در جشنواره فیلم فجر حضور دارید؟ - خودم که سر فیلمبرداری این کار هستم و فرصت حضور در جشنواره را ندارم ولی فیلمهایی که در آن بازی کردم یکی فیلم ��قلادههای طلا�� کار آقای ابوالقاسم طالبی بود که کار فوقالعادهای شده است. برای صداگذاری کار که رفته بودم، صحنههایی از فیلم را دیدم، خیلی کار شسته رفته و تمیزی شده که ریتم خوبی هم داشت. خیلی لذت بردم، چون واقعا کار متفاوتی دیدم. کار آقای ��سیدجواد هاشمی�� (آهوی پیشونی سفید) فیلم دیگری است که در آن حضور دارم، میگویند فیلم خوبی شده ولی من خودم هنوز فرصت نکردم فیلم را ببینم. وقتی در این فیلم کار میکردیم نشان میداد که کار خوبی از آب درمیآید. با سیدجواد هاشمی ��اخراجیها�� را کار کرده بودم ولی من وجوه دیگر آقای هاشمی را نمیدانستم که هم نویسنده خوبی هستند و هم کارگردانی خوبی در کار داشتند. انقدر که ایشان در این کار انرژی گذاشت، واقعا ما خجالت میکشیدیم که انقدر این مرد تلاش میکند که یک کار خوب انجام دهد. گروه خیلی خوبی داشت و من وقتی این انرژی را میدیدم، انرژی میگرفتم و دوست داشتم با تمام انرژی کار کنم. هم من هم همسرم در این فیلم بازی کردیم و سعی کردیم بازی خوبی داشته باشیم. فیلم دیگرم ��خودزنی�� به کارگردانی ��احمد کاوری�� است که در این فیلم ��امیررضا دلاوری�� نقش اصلی را دارد و من هم چند سکانس بازی دارم که خیلی راضیام از آن سکانسها، چون نقش متفاوتی بازی کردم. * از سه فیلمی که در جشنواره دارید، دو فیلم آن سیاسی است، چطور شد که در این فیلمها ظاهر شدید؟ - نمیتوان گفت سیاسی است. فیلم آقای کاوری یک کار درام است. داستان شخصی است که از زندان آزاد میشود و زن و بچهاش را از دست داده و حالا دنبال آنهاست و درگیر ماجراهایی میشود. من هم تا جایی که بتوانم به او کمک میکنم. ��آهوی پیشونی سفید�� هم که یک کار کودک است و ��قلادههای طلا�� هم در واقع من نقش یک مامور اطلاعات را دارم که به دنبال یک جاسوس هستم که وارد ایران شده و اتهام جاسوسی در وزارت ارطلاعات به من وارد شده است. من از وزارت اطلاعات بیرون میآیم و خودم به تنهایی پیگیر ماجرا میشوم که این جاسوس چه کار میکند و چه نقشههایی دارد تا بتوانم خودم دستگیرش کنم و تحویلش بدهم. ماجرا این است البته این اتفاقات در دوره انتخابات میگذرد. این جاسوس میخواهد تنشها را زیاد کند و مردم را به جان همدیگر بیاندازد، میخواهد مردم را به جان بسیج بیاندازد، چون خیلی از مردم فقط ایستادند و نگاه میکنند، این جاسوسها هستند که اغتشاشات و درگیریها را شروع میکنند، اسلحه و تیم دارند و ما با آنها درگیر میشویم. ��قلادههای طلا�� خیلی فیلم نویی شده و ساخت خیلی زیبایی دارد و احساس میکنم از فیلمهای خاص جشنواره باشد. * کمی از خبر و جشنواره فاصله بگیریم و به بحث بازیگری بپردازیم. بعضی از منتقدان و کارشناسان معتقدند در سینمای امروز ایران جایگاه یک بازیگر آنطور که باید باشد، نیست و در واقع شأن و جایگاه یک بازیگر نسبت به گذشته نزول پیدا کرده است. نظر شما در این رابطه چیست؟ - مقتضیات زمان باعث میشود هر دورهای سینمای خودش را داشته باشد، الان سینمای جوان آمده با این شکل و ابعاد و بازیگرها. مسلما اگر فکر میکنیم شأن بازیگرانمان پایین آمده، شاید شأن سینمای ما پایین آمده است. شاید مشکل اصلی خود سینماست. شاید فیلمنامههایمان ضعیف شده، شاید کارگردانهایمان ضعیف شدند، شاید تهیهکنندهها فقط دست به کارهایی میزنند که فقط برایشان پول بسازد و فکر ساخت فیلمهای هنری نیستند. شاید کار هنری دیگر گیشه ندارد. شاید مردممان اینطور میخواهند. ما پاسخگوی مردم هستیم، مردم هر سبکی که دوست داشته باشند را انتخاب میکنند و ما هم مجبوریم آن سبک را دنبال کنیم. خودمان تا حدی میتوانیم به آنها خط بدهیم. من خودم کارهای هنری انجام دادم ولی هیچ کدام فروش کارهای دیگرم را نداشته است، یعنی مردم به آن صورت از کارهای هنری من استقبال نکردند و بیشتر از کارهای طنز من خوششان آمده است. سینما در ابتدا باید به یک رشدی از لحاظ مالی برسد تا بعد از آن بتوان به دنبال سینمای هنری رفت. وقتی میبینیم مردم دنبال این هستند که به سینما بیایند و شاد شوند، مسلما ما جوابگوی این حوزه هستیم. شاید مردم آن شادی را در خانه و جامعهشان نداشته باشند و برای به دست آوردن آن به سینما میآیند. شاید تفریحی نداشته باشند که حالا بخواهند به سینما بیایند و به ابعاد ذهنی و فلسفی و هنریشان اضافه کنند. مردم برای ما مسیرها را مشخص میکنند و ما را به سمتهایی که میخواهند سوق میدهند. من آن زمان که برای اولین بار به سینما آمدم در فضای سیاسی جامعه با یک فیلم نیمه سیاسی به نام ��دو همسفر�� به سینما ورود کردم. بعد از آن فضای بزهکاری اتفاق افتاد که فیلمهای خاص خودش را میخواست. پس از آن فضای فیلمهای جنگی باب شد. این فیلمها هم پس از مدتی کنار رفت و نوبت فیلمهای عشقی رسید که تا آخرش را درآوردند و تهدیگش را هم درآوردند و انواع فیلمهای عشقی ساخته شد. پس از آن فیلم طنز جایگزین شد که ما این مسیر را ادامه دادیم. شکل ما با شکل جامعه است، فکر نکنید بازیگرهای ما شأنشان پایین آمده است، نه همه بازیگرهای ما باشخصیت و انسانهای پاکی هستند، همه قابل احترام و به فکر انجام یک کار مثبت هستند، همه دوست دارند این اتفاق برایشان بیفتد ولی جامعه، ما را به این سمت سوق میدهد. این جور فیلمها بیشتر جوابگوی مردم است و مردم این تیپ فیلمها را بیشتر دوست دارند و ما هم مجبوریم که همین سبک فیلمها را کار کنیم تا سینمایمان رونق پیدا کند تا بقیه هم بتوانند در این سینما کار کنند. خیلیها از سینما زده شدهاند و بعضی تهیهکنندهها به راحتی کنار میروند. من تهیهکنندههایی میشناسم که دوست دارند برای هنر مملکتشان کار کنند و برای کشورشان افتخار آفرین باشند و فیلمهای هنری بسازند، ولی به راحتی زمین میخورند و فیلمهایشان فروش نمیکند. شاید مردم خیلی از چیزهایی که ما با فیلمها میخواهیم به آنها بگوییم یا در کتابها میخوانند یا در رادیو تلویزیون و رسانهها میبینند. شاید دوست دارند در سینما فقط چند دیالوگ بشنوند و بخندند، یا به عشق هنرپیشه محبوبشان به سینماها بیایند. در کل ما جوابگوی نیازهای مردم هستیم. * تهیهکنندهها هم بر اساس رابطه، افرادی را به عنوان بازیگر به سینما معرفی میکنند که این موضوع میتواند در زمینه افت کیفیت بازیگری موثر باشد. - همین طور است، ولی به نظرم خودشان به جایی نمیرسند. خیلیها فکر میکنند بازیگری خیلی زود و راحت به دست میآید. اولا چیزی که خیلی زود به دست میآید، خیلی زود از دست میرود یعنی موقعیتاش را خیلی زود از دست میدهد، چون بازیگری چیزی نیست که به راحتی به دست بیاید. بازیگری یک مسیری است که ریشه دارد، ریشه آن میتواند تئاتر باشد. باید از تئاتر شروع کنی و ریشه بازیگری را در خودت پیدا کنی. باید روی بیان و فیزیک و میمیک صورتت کار شود. ما تمام این کارها را از بچگی انجام دادیم. مربی و دورههای تئاتر داشتیم، بیان با ما کار میکردند، نرمشها و ورزشهای بدنی داشتیم، حرکات فرمیک داشتیم، تمرینهای دست جمعی مثل پرتاب دیالوگ داشتیم یعنی یک دیالوگی من شروع میکردم، ادامهاش را نفر بعدی میگفت و به همین ترتیب پاسکاری میکردیم. این کارها ذهنیتمان را خلاق میکرد، بیان و روی ما را باز میکرد، برای اینکه بتوانیم حرف بزنیم. پله پله شد که به اینجا رسیدیم. همه بچههایی که در سینما رشد میکردند و به موفقیت میرسیدند، بدون زحمت نیامدند. هیچ کدام از بازیگرانی که جایگاهی برای خودشان دارند، نه با پارتی آمدند نه اینکه پولی به کسی دادند که به سینما بیایند. آن کسی که واقعا اینکاره بوده و استعداد داشته، خدا خودش وسیلهای قرار میداد و مسیری باز میکرد که این آدم به سینما بیاید و موفق شود. یک سری از طریق تلویزیون شهرت پیدا میکنند، خود من شهرتم را مدیون تلویزیون هستم، وقتی که سریالهای تلویزیونی را کار کردم، همه من را شناختند. خیلیها میگویند چرا امین حیایی دیگر سریال بازی میکند، خوب سریال یک مقطعی از زندگی من بود، مثل دوران دبیرستان و باید حالا وارد دانشگاه شوی که حرفهایتر و حساستر است. در آن دورهای که کار میکردیم فیلمها نگاتیو و میزان پخش نگاتیو محدود بود. به کارگردان یک تعداد حلقه نگاتیو میدادند و میگفتند با این تعداد میتوانی فیلمت را بسازی. برای ما یک برداشت، یک برداشت بود، حرفهایگری در سینما این بود که با یک برداشت پلان را تمام کنی که به تهیهکننده و کارگردان کمک شود تا بتواند فیلم بعدیاش را بسازد. نه اینکه نگاتیوها را حرام کنیم برای اینکه تازه بخواهیم یاد بگیریم. نه این خبرها نبود، باید کامل یک مسیر بازیگری را رد میکردی. تلویزیون برای من این ویژگی را داشت، فرصتی بود برای اینکه بتوانم خودم را پیدا کنم و تجربه کسب کنم، بتوانم در واقع به آرامش و اعتماد به نفسی برسم که در مقابل دوربین سینما با یک برداشت، دو برداشت و حداکثر سه چهار برداشت بتوانیم پلان را بگیریم ولی الان سینمای ما دیجیتال شده و مشکل نگاتیو نداریم. الان همان بازیگرهایی که جلوی دوربین تلویزیون هستند، میتوانند کار سینمایی هم انجام بدهند و اگر تعداد برداشتهایشان هم زیاد شود، مشکلی نیست. میدان کار نسبت به گذشته کمی بازتر شده و قطعا هجوم افراد به این حوزه زیاد میشود؛ چراکه خیلیها دوست دارند در این عرصه فعالیت کنند و به جایی برسند. من هم برای همهشان آرزوی موفقیت دارم ولی باید زحمت بکشند، باید تلاش کنند و فکر نکنند که بازیگری خیلی ساده است. اعتماد به نفس بازیگری نباید کاذب باشد و واقعا باید اعتماد به نفس دورنی باشد. به نظرم بازیگری یک مسیر پالایش درونی است. من در خودم این را دیدم، چون بازیگر الگو میشود، بازیگر به هر صورت وقتی رشد میکند برای جامعهاش الگو میشود و همین الگو بودن برای جامعه باعث میشود که از درون خودش را شروع کند به ساختن. اگر قرار است الگوی جوانها شوم، باید آدم سالم و درستی باشم. اخلاقم درست باشد، انسان خوشرفتاری باشم، برخوردم درست باشد، بیان خوبی داشته باشم، بتوانیم روابط عمومی خوبی داشته باشم، در کار مخصوصا باید ارتباط خوبی با عوامل داشته باشم و همه را دوست داشته باشم تا همه هم با من ارتباط خوبی داشته باشند و بستر برای کار من فراهم شود. وقتی تنش در کار باشد و به عنوان یک الگو قبولم نداشته باشند، مسلما کمکم نمیکنند و به قول معروف موج خوبی به من نمیدهند. خیلیها این اتفاق برای شان میافتد، در صورتی که خیلی هم زحمت کشیدند ولی میبینی که کار درنیامده است. شاید هنوز نتوانسته آن رابطه را در گروهش ایجاد کند که گروه هم پاسخگوی موج مثبتش باشد. * بحث دانش علمی هم در این زمینه خیلی موثر است. - صد در صد. دورهای که ما وارد سینما شدیم، فقط یک رشته نمایش در دانشگاه سراسری با یک تعداد محدود وجود داشت که خیلی مشکل بود با یک بخش تئاتر. چیز دیگری نبود، نه کلاس آموزش بازیگری وجود داشت نه کلاس سینما. از حدود 12، 13 سال قبل به این طرف بود که این کلاسها و آموزشگاهها جا افتاد که یک موقعیت است برای کسانی که میخواهند بدانند اینکاره هستند یا نه. اگر استعداد داشته باشند، قطعا از چشم اساتید نمیافتند، اساتید مثل یک کارگردان بازیگران را میبینند و انتخاب میکنند. وقتی استاد ببیند حرکت و نگاه و فیزیک و بدن فرد - که همگی ظاهر است ��� حرفی برای گفتن دارد، او را از دست نمیدهد. البته اینها چیزهای ظاهری است که برای اول کار است، بعد از آن اخلاق طرف است. وقتی ببینند یک بازیگر در کار اول اخلاقش میلنگد، دفعه بعد با او کار نمیکنند؛ پس باید طرف به همه چیز فکر کند. اول به اخلاق و روابط عمومی و بعد به تکنیکها و فنهای بازیگری. همه اینها در کار درصد دارد، باید درصدها را رعایت کرد تا بتوانیم در کار موفق شویم. ولی خوب بعضی دوستان شاید نسبت به این موضوعات آگاهی و شناخت ندارند و زمین هم میخورند که آسیبش خیلی بیشتر است. اگر میخواهند آسیب نخورند باید راه درست را بروند و بدانند که قرار است الگو باشند و الگوها هم نباید ریا کند، باید خودش و شخصیت واقعیاش را بشناسد، ماسک نرنند جلوی صورتاش و در دورن یک چیز باشد و در ظاهر چیز دیگری. باید صورت و سیرتشان یکی باشد که در واقع آن پالایش درونی در آنها انجام شود. بعد تازه میفهمد این مسیر اصلا مسیری بوده که به این پالایش روحی برسد. اگر خدا این مسیر را در زندگیاش انتخاب کرده، میخواسته او را به یک کمال روحی و تکامل برساند، وگرنه شهرت و مقاوم و ثروت که در این کار وجود دارد میگذرد؛ مردم در نهایت اخلاقیات بازیگر محبوبشان را دوست دارند. خیلیها به من میگویند آقای حیایی ممکن است شما خیلی بازیگر خوبی باشید ولی ما اخلاقت را بیشتر دوست داریم، ما با اخلاقت بیشتر حال کردیم، همانی که در فیلمها میبینیم هستی و بازی نمیکنی. اگر این نقاط نباشد، به نظرم بازیگر به هر نقطهای هم برسد ممکن است یک دفعه زیر پایش خالی شود و به زمین بخورد؛ باید جای پایش را محکم کند و اگر میخواهد به نوک قله برسد، پایههای قوی لازم است. تئو آنجلوپولوس، کارگردان مشهور یونانی، در 76 سالگی بر اثر تصادف با یک موتورسیکلت کشته شد. به گزارش کافهسینما به نقل از گاردین، مرگ این کارگردان بزرگ هنگام فیلمبرداری آخرین فیلمش، دریای دیگر، رخ داد. پلیس و کارکنان بیمارستانی که آنجلوپولوس در آن جان سپرد اعلام کردند آنجلوپولوس به شدت از ناحیه سر دچار آسیب شده بود و تلاش پزشکان هم نتوانست او را از مرگ نجات دهد و آنجلوپولوس پس از انتقال به بیمارستان درگذشت. آنجلوپولوس در حال عبور از عرض یک جاده در نزدیکی محل فیلمبرداری فیلمش بود که این حادثه برایش رخ داد. زندگی شخصی: آنجلوپولوس (با نام کامل تئودوروس آنجلوپولوس، متولد 17 آوریل 1935 در آتن) در دوران کودکیاش نبردهای خونین جنگ جهانی دوم و سپس جنگ داخلی یونان را از نزدیک تجربه کرد. اتفاقاتی که بخش مهمی از فیلمهای اولیهاش را به خود اختصاص دادهاند. او ابتدا در دانشگاه یونان در رشته حقوق مشغول به تحصیل شد. اما در میانه راه درسش را رها کرد و به فرانسه رفت تا در آنجا در رشته سینما به تحصیل بپردازد. بعد از بازگشت به یونان به عنوان روزنامهنگار و منتقد مشغول به کار شد تا این که در سال 1967، اوج حکومت دیکتاتوری در یونان، اولین فیلمش را ساخت. فیلمها: از جمله مطرحترین آثار آنجلوپولوس میتوان به این فیلمها اشاره کرد: اسکندر کبیر (1980)، سفر به سیترا (1984)، چشماندازی در مه (1988)، گام معلق لکلک (1991)، نگاه خیره اولیس (1995)، ابدیت و یک روز (1998)، دشت گریان (2004) مؤلفههای اصلی آثار: فیلمهای آنجلوپولوس غالباً ریتم بسیار کندی دارند و بسیار با طمأنینه پیش میروند. او شیفته سینمای مدرن اروپا و آثار کارگردانانی چون آندری تارکوفسکی بود و سبک کلی آثارش هم متأثر از این نوع سینما بود. آنجلوپولوس در بیشتر فیلمهای معروفش به مضامینی چون آوارگی و سرگشتگی، عشق گمشده، مرگ و تعلق به خاک و سرزمین پرداخته است. جوایز: آنجلوپولوس جوایز فراوانی را در طول دوران تقریباً جهل ساله هنریاش دریافت کرد که از جمله آنها میتوان به نخل طلای جشنواره کن برای فیلم ابدیت و یک روز (1998)، جایزه ویژه هیئت داوران کن برای فیلم نگاه خیره اولیس (1995)، هفت جایزه از جشنواره ونیز که شش تای آنها به خاطر فیلم چشماندازی در مه (1988) بود، و چهار جایزه از جشنواره فیلم برلین اشاره کرد. از میان آثار او سفر به ستیرا و چشم اندازی در مه، در ایران به نمایش عمومی درآمدهاند. او به ایران هم سفر کرده بود. با اعلام اسامی نامزدهای اسکار امسال، تحلیلها و بررسیها در مورد انتخابهای آکادمی آغاز شده است. هر ساله بررسی آماری نامزدهای اسکار از جذابیت بسیاری برخوردار است. سالی که پس از پس از ۸۳ سال فیلمی صامت نامزد بهترین فیلم شده است و پس از ۱۳ فیلمی از ایران در بین نامزدهای بخش فیلم خارجی زبان حضور دارد. این آنالیز کامل به تفکیک رشتههای اسکار را در کافه سینما بخوانید: بخش بهترین فیلم ��� امسال برای اولین بار ۹ فیلم در بخش بهترین فیلم نامزد شدهاند: آرتیست، اولاد، بسیار بلند و فوقالعاده نزدیک، خدمتکار، هوگو، نیمهشب در پاریس، مانیبال، درخت زندگی، اسب کارزار ��� هوگو با ۱۱ نامزدی پیشتاز اسکار امسال است و بعد از آن آرتیست ۱۰ نامزد قرار میگیرد. مانی بال و اسب کارزا هر کدام با ۶ نامزد، اولاد و دختری با خالکوبی اژدها با ۵ نامزد و خدمتکار و نیمه شب در پاریس با ۴ نامزد در رتبههای بعدی قرار دارند. ��� فیلمی که بیشترین تعداد نامزد را داشته در ۱۵ دوره از بیست دوره گذشته، اسکار بهترین فیلم را برده است. ��� از بین ۹ فیلم، ۲ تای آنها در بهار اکران شدند (نیمه شب در پاریس و درخت زندگی) یکی در تابستان اکران شد (خدمتکار)، چهارتا در پاییز (مانی بال، اولاد، هوگو، آرتیست) و ۲ تا در زمستان اکران شدند (اسب کارزار، خیلی بلند و بسیار نزدیک) ��� آرتیست پنجمین فیلم صامتی است که نامزد بهترین فیلم اسکار میشود. اتفاقی که بعد از ۸۳ سال میافتد، آخرین فیلمهای صامتی که نامزد بهترین فیلم اسکارشده اند: بالها (۱۹۲۷/۱۹۲۸، برنده اسکار)، راکت (۱۹۲۷/۱۹۲۸) هفتمین طبقه بهشت (۱۹۲۷/۱۹۲۸) میهن پرست (۱۹۲۸/۱۹۲۹) ��� آرتیست هفتمین فیلم سیاه و سفیدی است که از سال ۱۹۷۰ تا به حال نامزد بهترین فیلم شده است. شش فیلم دیگر عبارت بودهاند از: آخرین نمایش فیلم (۱۹۷۱)، لنی (۱۹۷۴)، مرد فیل نما (۱۹۸۰)، گاو خشمگین (۱۹۸۰)، فهرست شیندلر (۱۹۹۳، برنده اسکار)، شب به خیر و موفق باشید (۲۰۰۵) ��� هوگو چهارمین فیلم سه بعدی است که نامزد بهترین فیلم اسکار میشود. سه فیلم دیگر عبارتند از: آواتار (۲۰۰۹)، بالا (۲۰۰۹)، داستان اسباب بازی ۳ (۲۰۱۰)، و میتواند اولینی باشد که اسکار را میبرد. ��� با نامزدی اسب کارزار در بخش بهترین فیلم اسکار، کیتلین کدی و استیون اسپیلبرگ در مقام تهیه کننده رکورد بیشترین نامزد بهترین فیلم اسکار را با هفت فیلم شکستند و بالاتر از استنلی کرامر قرار گرفتند. بخش بهترین کارگردانی ��� وودی آلن برای هفتمین بار نامزد بهترین کارگردانی اسکار شده است. آخرین باری که نامزد بهترین کارگردانی شده بود به ۱۷ سال پیش بر میگردد با فیلم گلولهها بر فراز برادوی (۱۹۹۴) ��� میشل هازاناویسیوس هشتمین کارگردان فرانسوی است که در بخش بهترین کارگردانی نامزد اسکار میشود. ما بقی عبارت بودهاند از: ژان رنوار برای فیلم جنوبی (۱۹۴۵)، کلاد للوچ برای فیلم یک مردو یک زن (۱۹۶۶)، رومان پولانسکی برای فیلم محله چینیها (۱۹۷۴)، تس (۱۹۸۰) و پیانیست (۲۰۰۲، برنده اسکار)، فرانسوا تروفو برای فیلم روز برای شب (۱۹۷۴)، ادوار مولینارو برای فیلم قفس دیوانهها (۱۹۷۹)، لوئیس ماله برای فیلم شهر آتلانتیک (۱۹۸۱) و باربت شرودر برای فیلم بخت برگشته گی (۱۹۹۰) ��� مارتین اسکورسیزی برای بار هفتم نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی و در مجموع برای بار دهم نامزد اسکار میشود(با احتساب نامزدی اش برای فیلم هوگو به عنوان تهیه کننده). او میتواند برای دومین بار این اسکار را دریافت کند، البته این بار برای فیلمی خانوادگی و سه بعدی. ��� فقط سه فیلم توانستهاند اسکار بهترین فیلم راببرند در حالی که کارگردانشان نامزد اسکار نبوده است: بالها (۱۹۲۷/۱۹۲۸)، گرند هتل (۱۹۳۱/۱۹۳۲)، رانندگی برای خانم دیزی (۱۹۸۹). این نشانه خوبی برای فیلمهای خدمتکار، مانی بال، اسب کارزار و خیلی بلند و بسیار نزدیک نیست بخش بهترین بازیگری ��� شباهت انتخابهای اتحادیه بازیگران سینمای آمریکا (SAG) با اسکار در دو سال گذشته به ترتیب ۱۹ از ۲۰ و ۱۷ از ۲۰ بوده است و امسال نیز ۱۷ از ۲۰ نامزد اسکار با SAG مشابه بوده است. تفاوتهای امسال عبارت بودهاند از: برای بهترین بازیگر مرد در لیست اسکارگری الدمن (بندزن، خیاط، سرباز، جاسوس) جایگزین لئوناردو دی کاپریو (جی ادگار) شده است، در بخش بهترین بازیگر زن رونی مارا (دختری با خالکوبی اژدها) جایگزین تیلدا سوئینتن (باید درباره کوین حرف بزنیم) شده است و در بخش بازیگر مکمل مرد ماکس فنسیدو (بسیار بلند و خیلی نزدیک) جایگزین آرمی همر (جی ادگار) شده است. ��� بازیگران زیر برای اولین بار نامزد اسکار شدهاند: دمیان بشیر (یک زندگی بهتر)، ژان دوژاردین (آرتیست)،گری الدمن (بندزن خیاط سرباز جاسوس)، رونی مارا (دختری با خالکوبی اژدها)، جونا هیل (مانیبال)، برنیس بژو (آرتیست)، جسیکا چاستین (خدمتکار)، ملیسا مککارتی (ساقدوشها)، اکتاویا اسپنسر (خدمتکار) ��� جورج کلونی (اولاد) در چهار سال گذشته برای سومین بار نامزد اسکار بازیگری میشود. سال ۲۰۰۷ برای فیلم مایکل کلایتون و ۲۰۰۹ برای فیلم بالا در آسمان. او میتواند امسال برای بار اول در بخش بهترین بازیگر مرد برنده اسکار شود. (او اسکار بهترین بازیگر مکمل مرد را برای فیلم سیریانا (۲۰۰۵) دریافت کرده است) ��� مریل استریپ (بانوی آهنین) برای بار هفدهمین نامزد بازیگری در اسکار شده و رکورد بالاترین نامزدی اسکار در رشتههای بازیگری خود را ارتقا بخشید (او ۱۴ بار در بخش بهترین بازیگر و سه بار در بخش بهترین بازیگر مکمل نامزد شده است) ��� گلن کلوز (آلبرت نابس)، نامزد بهترین بازیگر زن، پس از ۲۳ سال دوباره توسط آکادمی انتخاب شده است. او پنج بار نامزد بهترین بازیگری در اسکار شده است (دو بار بازیگر اصلی و سه بار بازیگر مکمل). آخرین نامزدی او برای فیلم رابطههای خطرناک (۱۹۸۸) بوده است. ��� ماکس فنسیدو (بسیار بلند و فوقالعاده نزدیک) و کریستفر پلامر (مبتدیها)، هردو ۸۲ ساله، دومین و چهارمین فرد مسنی هستند که در بخش بهترین بازیگر مکمل نامزد میشوند. هال هلبروک در سال ۲۰۰۷ در حالی برای فیلم به سوی طبیعت وحشی نامزد اسکار شد که ۸۲ سال داشت و البته چند ماه پیرتر از نامزدهای اسکار امسال بود. ��� جسیکا چاستین و اکتاویا اسپنسر هر دو برای فیلم خدمتکار نامزد اسکار در بخش بهترین بازیگر مکمل زن شدهاند، اتفاقی که سه بار در چهارسال گذشته افتاده است: آمی آدامز و ویولا دیویس (شک، ۲۰۰۸)، ورا فرمیگا و آنا کندریک (بالا در آسمان، ۲۰۰۹)، آمی آدامس و ملیسا لئو (مشت زن، ۲۰۱۰) بخش بهترین فیلمنامه ��� وودی آلن (نیمه شب در پاریس) با نامزدی در بخش بهترین فیلم نامه رکورد خودش در تعداد نامزدی برای فیلمنامه نویسی را ارتقا بخشید. او ۱۵ بار در بخش فیلمنامه غیر اقتباسی نامزد اسکار شده است که اگر امسال این جایزه را ببرد اولین کسی است که سه بار در این بخش اسکار گرفته است. او آخرین بار، ۲۵ سال پیش برای فیلم هانا و خواهرانش این جایزه را برده است. ��� آرون سورکین (مانی بال) برای دومین سال پیاپی نامزد اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شده که اتفاقی بسیار نادر است. او سال گذشته برای فیلم شبکه اجتماعی اسکار گرفت. دیگر بخشها ��� یک جدایی دومین فیلم ایرانی است که نامزد بهترین فیلم خارجی زبان اسکار میشود. در سال ۱۹۹۹ بچههای آسمان نامزد این جایزه شده بود. جدایی میتواند اولین فیلم ایرانی باشد که این اسکار را میبرد. ��� سومین سالی است که کمپانی پیکسار در بین نامزدهای بهترین انیمیشن فیلمی ندارد. قبلا در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۵ نیز این اتفاق افتاده بود ��� تلما شونمیکر (هوگو) که نامزد بهترین تدوین شده است، میتواند امسال در صورت بردن اسکار رکورد بیشترین برنده اسکار بهترین تدوین با چهار اسکار را به نام خودش ثبت کند. ��� جان ویلیامز (ماجراهای تن تن و اسب کارزار) برای ۴۱ و ۴۲ امین نامزد بهترین موسیقی متن اسکار شده است. او با رکورد مرحوم آلفرد نیومن (با ۴۳ نامزدی) فقط یک نامزدی اسکار فاصله دارد. ��� گرگ راسل (ترنسفومرزها: تاریکی ماه) برای چهاردهمین بار برای بهترین میکس صدا نامزد اسکار شده در حالی که هنوز اینجایزه را بدست نیاورده است. ............................ منبع: هالیوود ریپورتر سه کمدی مهم امسال سینمای جهان: ساقدوشها، روسای نفرتانگیز و دیوانه، احمق، عشق امسال هم مثل سالهای گذشته، فیلمهای کمدی بازار خوبی در سینماهای آمریکا داشتند. چند تا از فیلمهای پرفروش امسال، آثار کمدی بودند. فیلمهایی که برخی از آنها با استقبال خوبی از سوی منتقدان هم روبهرو شدند. حالا به نظر میرسد کمدیها هم دارند جای خود را در فضای انتقادی سینما باز میکنند. این یادداشت به سه تا از کمدیهای مهم سال 2011 میپردازد که هر سه با استقبال مناسبی از سوی منتقدان روبهرو شدند. رؤسای نفرتانگیز (سث گوردون) (***) این کمدی بسیار مفرح، داستان سه کارمند در سه جای متفاوت را بیان میکند که هر کدام به شکلی از سوی رؤسای خود تحت فشارند. پس تصمیم میگیرند که رؤسای خود را بکشند و از شرشان خلاص شوند! ایده اولیه کارگردان در این باره که سه بازیگر کمتر شناخته شده (جیسون بیتمن البته از دو نفر دیگر شناختهشدهتر است و بازیگر خیلی خوبی هم هست) را در نقش سه کارمند و سه ستاره را در نقش رؤسا و بالادستیهای ماجرا قرار دهد، به خوبی در فیلم جواب داده است. به خصوص این که شیمی بازیگران اصلی به شکل جالبی خوب از کار در آمده است. اما نکته مهمتر این است که عوامل فیلم حد خودشان را به خوبی میدانند. ��رؤسای نفرتانگیز�� حرف خاصی نمیزند. ولی مهم این است که قرار هم نیست حرف خاصی بزند. کارگردان و فیلمنامهنویسان فیلم، حواسشان به این نکته است که با طرح داستانی که در اختیار دارند، نمیتوانند مثلاً رازهای خلقت را بازگو کنند! پس سعی کردهاند تلفیق جالبی از الگوهای اصلی فیلمهای کمدی و الگوهای آثار جنایی خلق کنند که اتفاقاً به خوبی هم با یکدیگر ترکیب شدهاند. نتیجه فیلمی است که تماشای آن دلچسب و مفرح خواهد بود. البته نه فقط در مرتبه اول! عشق احمقانه دیوانه (گلن فیکارا، جان رکوآ) (**) سازندگان این فیلم کمدی ��� رمانتیک چند تا از اساسیترین الگوهای این ژانر را برداشته و سعی کردهاند با اجرایی استاندارد از این ایدهها، فیلم را از ابتذالی که ممکن است به سادگی گریبانگیر آثار کمدی ��� رمانتیک شود، دور نگه دارند و باید اعتراف کرد که به خوبی در این کار موفق هم شدهاند. دان فوگلمن (فیلمنامهنویس فیلم که او را بیشتر با فیلمنامههای انیمیشن از جمله ��ماشینها��، ��بولت��، ��TANGLED�� و ��ماشینها 2�� به یاد میآوریم) با هوشمندی چندین رابطه مثلثی بین شخصیتهای فیلم برقرار کرده و به این شکل توانسته بین همه آنها ارتباطی منطقی در فیلمنامه برقرار کند. اتفاقات و حوادث تصادفی فیلم هم در حد معقول ژانر هستند و ستارگان نسبتاً پر تعداد فیلم هم توانستهاند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. به خصوص رایان گاسلینگ که امسال نشان داد چه توانایی حیرتانگیزی در نقشآفرینی در طبفهای مختلفی از نقشها را دارد. مشکل فیلم این است که در برخی از دقایق نمیتواند بین روابط فراوانش تعادل برقرار کند. مثلاً فوگلمن از رابطه بین کال و کیت (معلم مدرسه پسر کال) که جذابیت زیادی دارد، خیلی سریع عبور میکند و در عوض روی رابطه رابی و جسیکا در حالی تمرکز میکند که به نظر میرسد این رابطه کشش چنین پرداختی را ندارد. با این حال ریتم مناسب فیلمنامه در اکثر دقایق و بازی مثل همیشه بانمک و خوب استیو کارل در نقش محوری فیلم، یک مرد میانسال که عملاً یکی از اضلاع تمام روابط مثلثی فیلم است، باعث نجات فیلم شده است. ساقدوشها (پل فیگ) (1/2*) ایدههای محصول جدید جاد آپاتوف و یارانش تا حد زیادی یادآور فیلم موفق ��خماری�� هستند. این شباهتها تا جایی پیش رفته که حتی یک زن چاق با رفتارهای کم و بیش ابلهانه (مگان با بازی ملیسا مککارتی) به تقلید از زاک گالیفیاناکیس در ��خماری�� در میان گروه زنان فیلم ��ساقدوشها�� حضور دارد. هر چند بر خلاف رفتارهای گالیفیاناکیس که در عین بلاهت، جذاب، خندهدار و البته کاملاً تأثیرگذار در روند فیلمنامه است (موفقیت اساسی گروه فیلم ��خماری�� در کسب 80 هزار دلار از لاسوگاس، به واسطه شخصیت آلن با بازی گالیفیاناکیس رقم میخورد. ضمن این که خیلی از مشکلات اساسی گروه هم با کارهای عجیب و غریب آلن به وجود میآیند)، کاراکتر مگان در ��ساقدوشها�� نقش خاصی در پیشبرد فیلمنامه ندارد و رفتارهای او هم در بیشتر دقایق نه تنها خندهدار نیستند، بلکه عذابآور و تحمیلی به نظر میرسند. اما به غیر از این دست مسائل و همچنین این نکته که ��ساقدوشها�� فاقد آن خلاقیتهای روایی است که باعث شده بود داستان قابل پیشبینی ��خماری�� به یک داستان بسیار جذاب تبدیل شود، فیلم اخیر جاد آپاتوف و یاران از نظر فیلمنامهای هم میلنگد. قابل پیشبینی است که فیلم در انتها رفتار غریزی شخصیت اصلیاش، آنی، را به ذهن بیروح و حسابگر و پرادعای هلن ترجیح بدهد. احتمالاً همه ما هم موافق این نکته هستیم که بدون استفاده از غریزه و حس ششم و... و صرفاً با تکیه بر عقل و حسابگری کارها دچار مشکل میشود. اما همه اینها دلیل بر این نیست که فیلمنامهنویسان فیلم (آنی مومولو و کریستن ویگ که نقش اصلی فیلم را هم بازی میکند) هیچ توجیه خاصی برای تغییر و تحولات انتهای فیلم نداشته باشند. در حالی که به نظر میرسد مقدمات مراسم عروسی بدون حضور آنی به خوبی و خوشی در حال فراهم شدن است، ناگهان بدون هیچ دلیل خاصی همه چیز به هم میریزد و هلن ناگهان میفهمد که بدون آنی هیچ کاری از دست او برنمیآید و همه ناگهان از آنی عذرخواهی میکنند و ما هم لابد باید به طور ناگهانی باید قبول کنیم که حق به جانب آنی است. حتی اگر در طول فیلم خیلی این مسأله را حس نکرده باشیم! واكنش نامزدهای جوایز اسکار 2012 بعد از مطلع شدن از این خبر اعلام نامزدهاي نهايي هشتادوچهارمين دوره جوايز اسكار با واكنش جالب و متفاوت سينماگران سرشناس دنيا همراه بود. ��تام شراك��، رئيس آكادمي اسكار به همراه ��جنيفر لاورنس��، بازيگر سرشناس هاليوود سهشنبه شب فهرست نامزدهاي نهايي جوايز اسكار 2012 را درحالي اعلام كردند كه فيلم ��هيوگو�� ساخته مارتين اسكورسيزي در 11 بخش نامزد دريافت جايزه شده است. آنچه در زير ميآيد واكنش نامزدهاي جوايز اسكار پس از اطلاع از نامزدي در معروفترين جايزه سينمايي دنيا است: ** مارتين اسكورسيزي، نامزد بهترين كارگرداني (هيوگو) هنگامي كه نامزدهاي جوايز اسكار اعلام ميشد اسكورسيزي در خانهاش در نيويورك خواب بود. تلفن منزل او به ندرت در ساعت يك بامداد آزاد است، اما او براي اطلاع از اعلام نامزدهاي جوايز اسكار منتظر تماس مدير برنامههايش ماند تا مطلع شود كه فيلم ��هيوگو�� در 11 بخش نامزد شده است. وي در اينباره گفت: ��بسيار شگفتزده شدم، اما اين چيزي نيست كه بخواهي براي آن بسيار اميدوار باشي. من سعي ميكنم هيجانم را كنترل كنم. اسكورسيزي ابراز اميدواري كرد كه نامزدي جوايز اسكار فروش فيلم ��هيوگو�� را افزايش دهد. ** گراهام كينگ، نامزد بهترين فيلم (هيوگو): كينگ در اين باره گفت: من هنوز متعجب هستم كه فيلم ��هيوگو�� چگونه در جوايز بافتا نامزد 9 جايزه شد، اما در بخش بهترين فيلم كانديدا اعلام نشد، اما اكنون در جوايز اسكار نامزد بهترين فيلم شده است. شايد هيچكس متوجه اين ماجرا نشود. اين موفقيت يك كارگروهي بود كه به آن دست يافتيم. ** ويولا ديويس، نامزد بهترين بازيگر نقش اول زن (كمك): دومين جايزه نامزدي اسكار بيش از اولين باري كه نامزد شدم حرفه مرا تحت تاثير قرار خواهد داد. صادقانه ميگويم نميتوانم براي بازگشت دوباره مقابل دوربين صبر كنم. من تمام جوايزي كه گرفتهام را دوست دارم و احساس غرور ميكنم. اما قرار نيست اين جوايز را با خودم به هر طرف ببرم. معمولا اغلب فيلمهايي كه از لحاظ فني خوب ساخته شدهاند تحسين ميشوند و به فيلمهايي كه از عمق قلبمان ساخته ميشوند توجهي نميشود. ** گلن كلوز، نامزد بهترين بازيگر نقش اول زن (آلبرت نوبز): كلوز نيز در اين باره گفت: بسيار، بسيار خوشحالم. اما از اين بيشتر خوشحالم كه عوامل چهرهپردازي اين فيلم نامزد جايزه اسكار شدند. چون كار آنها دقيقا متمايز از آن چيزي است كه در ��هريپاتر�� يا ��بانوي آهنين�� شاهد هستيم. اين يك اثر مينيماليستي است. ** گري اولدمن، نامزد بهترين بازيگر نقش اول مرد (بندزن،خياط،سرباز،جاسوس): اولدمن نيز در اين باره گفت: من براي اكران اين فيلم اكنون در برلين و درحال مصاحبه با يك روزنامه آلماني هستم. همكارم با چشماني اشكبار خبر نامزدي را به من اعلام كرد. من شخصا اين را پيشبيني نميكردم؛ چراكه معتقدم در اين فيلم يك نقش معمولي را بازي كردم. * استيون اسپيلبرگ، نامزد بهترين فيلم (اسب جنگي)، (كمك): و اما اسپيلبرگ در اين باره گفت: بسيار هيجانزده هستم كه فيلمام در چند بخش نامزد جوايز شده است. البته اين براي اولينبار است كه من تجربه نامزدي همزمان در دو فيلم را در جوايز اسكار تجربه ميكنم. نامزدي يك فيلم افتخار است، اما نامزدي دو فيلم بسيار خوشحال كننده است. البته اين دستاورد متعلق به تمام همكاران من در كمپاني دريمووركز است. ** ويم وندرس، نامزد بهترين مستند بلند (پينا): وندرس نيز در اين باره گفت: نامزدي جايزه اسكار واقعا چيز عجيبي است. مخصوصا وقتي بدانيد ساخت اين فيلم به خاطر مرگ شخصيت اصلي فيلم متوقف شده بود، اما عوامل فيلم و خود من آن را تا جايي پيش برديم كه حالا باور نميكنيم چنين كاري كرديم. اما من از تجربه سال 2000 كه با فيلم ��باشگاه اجتماعي بونا ويستا�� نامزد اسكار شدم و آن را نبردم، ميدانم كه نبايد زياد به آن دل بست. ** كريس ميلر، نامزد بهترين انيميشن بلند (گربه چكمهپوش): ميلر نيز در اين باره گفت: اين بهترين اتفاقي است كه تاكنون براي من افتاده. واقعا غيرقابل باور است. من شب اعلام نامزدها از فشار استرس نتوانستم بخوابم. نامزدهاي اين بخش همگي عالي هستند و من تمامي آنها را دوست دارم. سال 2011 از لحاظ ساخت آثار انيميشن بسيار تحسينبرانگيز بود. بسيار احساس غرور ميكنم كه يكي از نامزدهاي اين بخش هستم. ** جنيفر نيلسون، نامزد بهترين انيميشن بلند (پانداي كونگفو كار2): نيلسون نيز در اين باره گفت: هنوز از شنيدن خبر نامزدي جايزه اسكار در شوك هستم. اين افتخار بسيار بزرگي است. پيامهاي تبريك براي من هنوز ادامه دارد. شايد بسياري از مردم ندانند كه ما اين فيلم را با يك تيم 400 نفره ساختيم. ** بيل پوهلند، نامزد بهترين فيلم بلند (درخت زندگي): پوهلند نيز در اين باره گفت: من درحال آماده كردن پسر هفت سالهام بودم تا به مدرسه برود كه خبر نامزدي جايزه اسكار را شنيدم. بسيار هيجانزده هستم. اين اتفاقي است كه هميشه شما اميدواريد بيفتد. علاوهبر من، چهار نفر ديگر از جمله ��براد پيت�� تهيه كننده اين فيلم بودند و هنوز مشخص نيست آكادمي اسكار از كدام از يك ما تقدير خواهد كرد. ** مايكل دي لوسا، نامزد بهترين فيلم (مانيبال): دي لوسا نيز در اين باره گفت: احساس من از نامزدي شش بخش جوايز اسكار مانند تيمي است كه در وقتهاي اضافه حريف خود را شكست ميدهد. اين يك افتخار بزرگ براي فيلم ماست و اينكه در اين سطح به ما چنين توجهي شده يك افتخار براي ما محسوب ميشود. اما افسوس كه ��بنت ميلر�� در بخش بهترين كارگرداني نتوانست نامزد جايزه اسكار شود. در حالي كه او اين موفقيت را براي ما رقم زد. هر چند امسال كارگردانان بزرگي در عرصه سينما فيلمهاي خوب ساختند. ** جان لوگان، نامزد بهترين فيلمنامه اقتباسي (هيوگو): اين فيلمنامهنويس سرشناس درحال بازنويسي فيلمنامه قسمت جديد ��جيمزباند�� بود كه همزمان از تلويزيون اعلام نامزدهاي جوايز اسكار را پيگيري ميكرد. وي با بيان اينكه ��هيوگو�� داستاني مهربانانه دارد گفت: هاليوود عاشق اين است كه اسكورسيزي كه برايش بسيار ارزش قائل هستند در دنياي سينما فعاليت كند. اعضاي آكادمي اسكار روز اول فوريه برگههاي نهايي رأيگيري براي انتخاب برندگان جوايز اسكار را دريافت خواهند كرد. طبق سنت هرساله آكادمي اسكار، مراسم ضيافت نهار با حضور نامزدهاي بخشهاي مختلف جوايز روز دوشنبه 6 فوريه برگزار خواهد شد و اعضاي آكادمي تا روز 21 فوريه فرصت خواهند داشت تا برگههاي رأي را به آكامي بازگردانند. مراسم اعطاي جوايز اسكار نيز روز 26 فوريه 2012 (ششم اسفند ماه) و همچون سالهاي گذشته در سالن تئاتر كداك لسآنجلس برگزار خواهد شد و از شبكه تلويزيوني ABC پخش ميشود. امسال ��بيلي كريستال��، مجري باسابقه آمريكايي مسووليت اجراي مراسم اعطاي جوايز را برعهده خواهد داشت. ------------- منبع : ایسنا جایزه گلدن گلوب ( Golden Globe Award) نام مجموعه جوایزی است که هرساله در ایالات متحده آمریکا توسط اتحادیه مطبوعات خارجی هالیوود به بهترین تولیدات سینمایی و تلویزیونی اهدا میگردد... هر سال جوایز و تندیسهای مختلفی در جشنوارههای جهانی به فیلمسازان و سینماگران اهدا میشود كه به لحاظ اهمیت هنری میتوان از جشنوارههای كن فرانسه با نشان نخل طلا، فستیوال برلین (خرس طلایی)، جشنواره ونیز ایتالیا (شیر طلا) و ... نام برد، اما مراسم اسكار كه به صورت جشنواره برگزار نمیشود، بیش از 5000 داور به آثار رای میدهند و تنها نامزدهای اولیه و برگزیدگاناش در روزهای مختلفی اعلام میشوند، تندیسی به نام ��اسكار�� به برگزیدگانش اعطا میكند كه علاوه بر مطرح شدن برگزیدگاناش و تضمین آینده كاری آنها، سینماگران را در ادامه پرتوان مسیر صنعت ـ هنر سینما یاری بسیار میدهد. از آنجا كه جایزه گلدن گلوب عموما بر توفیق فیلمهای منتخب در مراسم اسكار تاثیر بسیاری میگذارد كسب این جایزه در بسیاری از موارد به كسب اسكار منتهی میشود. جایزه گلدن گلوب ( Golden Globe Award) نام مجموعه جوایزی است که هرساله در ایالات متحده آمریکا توسط اتحادیه مطبوعات خارجی هالیوود به بهترین تولیدات سینمایی و تلویزیونی اهدا میگردد. این جایزه برای اولین بار در سال 1944 به فیلمهای تولیدی و محصولات تلویزیونی تعلق گرفت. مهمترین جایزه آکادمی با نام ��بهترین فیلم�� یکی از مهمترین رقابتهای فیلمسازان محسوب میشود. همچنین جایزه ��یک عمر فعالیت هنری�� یکی از مهمترین جوایز گلدن گلوب است که هرسال به یکی از بزرگان عرصه سینما و تلویزیون آمریکا داده میشود. این مراسم كه پرفروغترین مراسم سینمایی جهان به شمار میآید و توسط آكادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک آمریكا اعطا میشود به نوعی معروفترین جایزه سینمایی جهان است. جوایز اسكار كه میتوان آن را مهمترین و یكی از پربینندهترین مراسم اعطای جایزه فیلم در جهان دانست، طی هشت دهه برگزاری همواره مورد توجه علاقهمندان سینما بوده است. اولین مراسم اعطای جوایز اسكار روز 16 می 1929 در هتل ��روزولت�� هالیوود برگزار شد تا برترینهای سالهای 1927 و 1928 برای فعالیتهای چشمگیر در سینما مورد تقدیر قرار بگیرند. آكادمی اسكار از 5830 عضو تشكیل شده است كه با آرای خود، برندگان هرساله بخشهای مختلف این جایزه معتبر را انتخاب میكنند. در این میان، بازیگران با 1311 نفر، بیشترین حضور را دارند. نام رسمی مجسمه اسكار، ��نشان لیاقت آكادمی�� است كه یك تندیس طلایی بر روی یك پایه فلزی مشكیرنگ است كه 34 سانتیمتر بلندی و 3/85 كیلوگرم وزن دارد. تا پیش از برگزاری دوره هشتادم اسكار، مجموعا 2687 جایزه اسكار اعطا شده است و بیش از 290 بازیگر موفق به دریافت آن شدهاند كه 141 تن از آنان هنوز در قید حیات هستند. ------------- منبع : تابناک همه چیز درباره ی مادرم(پدرو آلمودوار) دوستانم نگاههای غمگینی دارند دوستانم کابوس گذشتههاشان را میبینند دوستانم همیشه پاسخگو هستند دوستانم برای حرفزدن اجازه میگیرند دوستانم یک خط درمیان شعر میگویند دوستانم با ترس سلام میدهند دوستانم با اکراه دست دراز میکنند دوستانم گریان به خانه باز میگردند دوستانم صبح که از خواب بلند میشوند،خستهاند دوستانم شبها کارهای زیادی دارند دوستانم لباسهای زیبا میپوشند دوستانم به زیبایی لباسهایشان را درمیآورند دوستانم عاشق تاریکیاند دوستانم از آینه متنفرند! دوستانم در نوشتن خطهای بالا تردید دارند دوستانم گاهی به عمد اسمشان را فراموش میکنند دوستانم هیچوقت جایی را امضا نمیکنند دوستانم برای خودشان امضایی هستند دوستانم چه نیازی به اسم دارند! نقد و بررسی فیلم Beginners (مبتدی ها) ژانر : کمدی، درام، عاشقانه کارگردان : Mike Mills نویسنده : Mike Mills تاریخ اکران : جون 2011 زمان فیلم : 105 دقیقه زبان : English درجه سنی :R بازیگران: متبدی فیلمی که سعی کرده شیوه روایت از نگاه اول شخص را نه برای پوشاندن ضعفهای داستان بلکه در راستای رساندن درست پیام فیلم بکار گیرد. داستانی که از زاویه دید قهرمان فیلم، الیور (با بازی Ewan McGregor) روایت میشود، نه تنها در مورد رویدادهای زمان حال اوست، بلکه تکه هایی از دو دوره زمانی دیگر را نیز شامل میشود. هرچند از لحاظ تئوریک مفهوم فلاش بک و فلاش فوروارد (گریز به گذشته و آینده) باعث ایجاد پیچیدگی و گیج شدن تماشاگر میشود؛ ولی کارگردان اثر Mike Mills با دادن از سرنخ های قابل تشخیص توانسته است این پیچیدگی را به حداقل برساند. نتیجه کار تصویری تاثیرگذار از فردی آسیب دیده و سردرگم است که معنای عشق و تعهد را به درستی در نیافته و سعی دارد با دو رابطه جدیدی که در زندگی اش برقرار میکند، این دو مفهوم را عمیقاً درک کند. اگر رویدادهای ناخوشایند مردی38 ساله به نوعی بلوغ ذهنی یک مرد تعبیر شود، این فیلم جایی است که آن را به تصویر میکشد. الیور از لحاظ فیزیکی فردی بالغ ولی در بیان و کنترل احساساتش به خصوص در مقابل زنان ناتوان است. تا اینکه دو اتفاق وی را به سوی درکی واقع بینانه تر به زندگی سوق میدهد. مرگ پدرش، هال (با بازی Christopher Plummer) بخاطر سرطان و رابطه اش با آنا (با بازی Melanie Laurent) بازیگری فرانسوی با همان رفتارها خاص و تعهد در رابطه در مورد این قشر. الیور که در جریان فیلم گویی بالغ میشود، هال را فردی جالب میبیند که رابطه پدر فرزندی خوبی با وی نداشته است. هال در سن 75 سالگی وقتی همسرش را از دست میدهد، جلوی پسرش اعتراف میکند که همجنسگراست. چیزی که تا قبل از این تنها همسرش از آن با اطلاع بوده است. هال بعد از آن به سرعت دوست پسری برای خود پیدا میکند و روحیه اش بسیار عوض میشود بطوریکه رابطه با فرزندش را بهتر میکند. مرگ هال الیور را با سوالات بی پاسخ بسیاری رها میکند. بعد از آن با آنا آشنا میشود و بلافاصله با او احساس صمیمیت و نزدیکی میکند، اما حس انزاوایی درونی باعث میشود که این رابطه نیز پیش از جدی شدن، ناتمام رها شود. فیلمنامه Mills هوشمندانه، در جریان و در بعضی مواقع تا حدی کمدی ایست. طنز خفیفی که فیلم از تبدیل شدن به یک اثر خسته کننده نجات میدهد. بجز چند لحظه غیر معمول (مانند گذاشتن زیر نویس برای صحبتهای یک سگ)، باقی داستان نسبتاً سر راست است. مبتدیها تا حدی نیز فیلمی زندگی نامه است؛ شخصیت هال همان پدر Mills است و رابطه میان الیور و هال انعکاس دهنده ارتباط میان خود فیلمساز و پدرش است. مسائل رمانتیک میان الیور و آنا هم که به اندازه رابطه قبلی سرشار از احساس است، هرچند زایده تخیل Mills است ولی تاحدی مطابق با تجربه شخصی اوست. الیور و آنا به عنوان یک زوج شخصیتهای جالبی دارند. هردو افراد آسیب پذیری هستند که از همان ابتدا به شدت به هم علاقه مند میشوند. اولین برخوردشان در یک مهمانی است که در آن الیور با شمایل زیگموند فروید در آن ظاهر میشود و آنا مانند یک انسان لال رفتار میکند. سکانسی که میتوان آن را یکی بهترین صحنه های "عشق در نگاه اول" در سالهای اخیر دانست. سکانسی رمانتیک، خلاقانه که نشان میدهد این دو چگونه بدون دیالوگ کلامی با هم آشنا میشوند و رابطه شان را آغاز میکنند. در ادامه Mills با بردن مدام تماشاگر به دوره های مختلف زندگی الیور، نحوه شناخت وی از خود و زندگی را نشان میدهد. روندی که تا بالغ شدنش در انتهای فیلم ادامه میابد. زندگی دوران کودکی و ارتباط با مادرش. صحنه هایی که برای اولین متوجه همجنسگرا بودن پدر و برقراری ارتباطی دوباره با وی. ابتلای پدر به سرطان و در نهایت رابطه اش با آنا (بدست آوردن او، از دست دادنش) و اینکه برای اولین بار متوجه اشتباهی که در زندگی اش کرده میشود، همه و همه تکیه های پازلی است که در ادامه داستان در کنار هم چیده میشوند. مبتدیها داستانیست کوچک با قلبی بزرگ. شخصیت پردازی آن فوق العاده است ولی ایده آن چندان خلاقانه و ارژینال نیست. شاید به این خاطر که محیطی که الیور در آن قرار دارد جایی معمولی در جوامع مدرن امروزی است. و شاید به همین خاطر است که به سادگی میتوان با او ارتباط برقرار کرد. برای کسانی که به درامهای مبتنی بر شخصیت علاقه دارند، فیلم جذابیت بالایی دارد. تمرکز راوی داستان در بهتر نشان دادن شخصیتهاست تا توضیح محیط اطراف. زمان اکران فیلم در امریکا وسط تابستان و در میان انبوه فیلمهای حادثه ای و دنباله های پرفروش بود. فیلمی کم سر و صدا و عمیق که مخاطب میتواند با شخصیتهای آن ارتباط بهتری برقرار کند. .................................... تهیه و ترجمه: سایت نقد فارسی
| |||
| ||||
| ||||
| ||||
| ||||
| ||||
Powered By Amir Hejvani - Marshal | ||||
All Rights Reserved By Marshal Modern Group | ||||
__._,_.___
No comments:
Post a Comment