Tuesday 17 January 2012

...:::Marshal-Modern:::... ~> Soto0one Marshal (140) <~



 

مارشال مدرن :: بزرگترین و جذابترین گروه اینترنتی ایران

 
 

 
 
 

برای عضویت در بزرگترین گروه ایران اینجا کلیک کنید

 
 

 
 

 

 

.برای اطلاعات بیشتر با شماره 09122867270 تماس بگیرید

     
   

 

 

امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد

  

 

 
First Name
:
Farhad
 
Last Name
:
Rad Manesh
 
Position
:
Group Moderator
 
Email Address
:
 
Yahoo ID
:
Farhad.modern
 
Facebook Link
:
 
Marshal Club ID
:
Farhad
 
 
 
 
 
 
سلام به مارشالی های گل و دوست داشتنی
 
با شماره 140 از ستون مارشالی با شما هستم قبل از اینکه بخوام چیزی بگم به عنوان یک ایرانی دریافت جایزه بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب رو برای فیلم جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی رو به تمام ایرانی های عزیز تبریک می گم امیدوارم امسال اسکار رو هم این فیلم بگیره ، یادمه اونموقع که مدیریت مجله سینمایی در اختیار من بود اوج رقابت این فیلم با فیلم اخراجی ها 3 بود و نقدهای زیادی داشتیم و نظرات مختلفی هم در ستون مارشالی ها داشتیم با این حال فکر می کنم دنیا در مقابل این فیلم باید سر تعظیم فرود بیاره قطعاً پردیس گرامی در مجله سینمای این هفته مطالبی رو برای ما در این زمینه خواهند داشت بیشتر از این وقت شما رو نمی گیرم تا انتها با من باشید.
 
 
با تشکر
فرهاد رادمنش - معاون گروه مارشال مدرن


 
ارسالي از مديريت گروه - امير حجواني

Amirmodern62@Att.Net

 

سلام و درود به همه مارشاليهاي گل من از طريق ستون گروه ميخوام 2 تبريك بگم ...

اولين تبريكم بخاطر افتخاري كه كارگردان دوست داشتني اصغر فرهادي براي انتخاب فيلم جدايي نادر از سيمين بعنوان برترين فيلم خارجي براي كشورمون به ارمغان آورد هست ... اميدوارم افتخار آفريني استاد فرهادي همچنان در عرصه بين المللي ادامه دار باشه ...

دومين تبريكم هم براي برادر عزيز و بزرگترم " محمد حجواني " هست كه امروز رسما 30 ساله شد و ميخواستم از اين طريق تولدش رو به خودش كه خيلي از ما دوره (ملبورن استراليا) تبريك بگم و از سال 86 كه رفت اين چهارمين سالي هست كه نديدمش ولي خوشحالم كه با اين سن در حال گرفتن مدرك دكتراي خود هست و آرزوي موفقيت بسيار زياد ميكنم براي برادر عزيزم ...

دوستاني كه در فيس بوك هستند ميتونند از طريق لينك زير براي محمد برادرم پيامهاي خود رو ارسال كنند تا در اون كشور خيلي دور كمي شاد و بقول معروف سورپرايزش كنيد :

www.facebook.com/iranianeagle

با تشكر از توجه شما ...
 

 
ارسالی از:محسن
 
عاشق شدن چيز ساده ايست . . .
مهم عاشق ماندن است
بي انتها.. بي زوال.. تا ابد.. بي منت....!
من گریزانم از این خسته ترین شکل حیات
و از این غربت تلخ
که به اجبار به پایم بستند
می گریزم از شب
می گریزم از عشق
و تو ای پاک ترین خاطره ها
همه جا در پی تو می گردم
 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام محسن گرامی بسیار زیبا اما ایکاش اسم شاعر رو هم می گفتید
 
 
ارسالی از:سونیا
 
سلاااااااااام ب همه بروبچ گل مارشاااااااااااااااال
خدا قوت !خسته نباشین!
خداییش که گروهتون یا بهتر بگم گروهمون خییییییییییییییییییلی خییییییییییییییییییییلی تاپ و نامبروان و تکه تو ایران!
دست گل همتون درد نکنه ک اینقد زحمت میکشین!
من اولین باره واسه ستون مارشال مطلب میفرستم امیدوارم خوشتون بیاد

 
تقدیم به امیر خان و فرهاد خان و بقیه اعضای گروه

 

>>کی گفته طراحی و نشر جمله معروف" دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست"، یک توطئه بی شرمانه استکباری نیست؟!
>>احتمالا این جمله را جوانی ساخته که می خواسته محبوب نوزده ساله را به ازدواج با خودش ترغیب کند، یا زن بابایی که می خواسته متلکی به دختر شوهرش بیندازد، چون اگر واقعا از روی دلسوزی می خواسته برای او بگرید، آیا سزاوارتر نبود به جای انداختن متلک، خود دختر را بیندازد به کسی؟!
>>>>>بی تردید، هرجمله را کسی می سازد که ازگفتن آن نفعی می برد، بنابراین ما هم ورژن خودمان را ارائه می دهیم تا با به کارگیری آن توسط دوستان، کم کم آن را جایگزین جمله توطئه آمیز فوق گردانیم.
>>>>>ممکن است شما با هرکدام از این جملات به شدت مخالف باشید، اما گفتم که، هرجمله را کسی می سازد که ازگفتن آن نفعی می برد، شما هم بروید ورژن خودتان را بسازید!
>>>>>
>>>>>
>>>>>دختر که رسید به بیست ، هنوز وقت ازدواجش نیست!
>>>>>دختر که رسید به بیست و یک، کم کم دور و برش بپلک!
>>>>>دختر که رسید به بیست و دو ، دیگه دنبالش بدو!
>>>>>دختر که رسید به بیست و سه، منتظر مهندسه!
>>>>>دختر که رسید به بیست و چار، دست مامانت رو بگیر و بیار!
>>>>>دختر که رسید به بیست و پنج، درست شده شبیه گنج!
>>>>>دختر که رسید به بیست و شش، بیشتر بهش داری کشش!
>>>>>دختر که رسید به بیست و هفت، یه وقت دیدی از کفت رفت!
>>>>>دختر که رسید به بیست و هشت، نباید دنبال کسه دیگه ای گشت
>>>>>دختر که رسید به بیست و نه، هنوز نگرفتیش بی عرضه تو ..؟!!
>>>>>دختر که رسید به سی، شاید بهش برسی!
>>>>>دختر که رسید به سی و یک، خر نمی شه با پول و چک!
>>>>>دختر که رسید به سی و دو، به این راحتی ها نمی شه همسر تو!
>>>>>دختر که رسید به سی وسه، دیگه دستت بهش نمی رسه!
>>>>>دختر كه رسيد به سي و چهار،ديگه واسش شوهر نيار
>>>>>چون اگر می خواست،‌ تا الان ازدواج کرده بود

 
از طرف س - ط
 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام سونیا گرامی ممنون از لطفی که به ما و گروه داشتی مطلب زیبایی هم فرستادی
 
 
ارسالی از:ساسان

از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.
دوستدارتو : بابالنگ دراز

 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام ساسان خان یه مدت کمتر ایمیل ارسال می کردی اتفاقی افتاده داداش ستون بدون شما انگار نقص داره منتظر مطالب بیشتری ازتون هستم
 
 
ارسالی از: عطیه اکبر زاده
 
با سلام خدمت شما عزیزان
چندی قبل مطلبی نوشتم که جاری عزیزم تو کما بود . متأسفانه اون از بین ما رفت و ما رو در حالت بهت و ناباوری گذاشت . فاطمه عزیزم بعد از 4 روز موندن در وضعیت کما ، چشمهاشو واسه همیشه بست . دوستان عزیزم حالاکه فاطمه عزیزم از بینمون رفته تنها کاری که میتونم واسش انجام بدم اینه که از شما عزیزان که این مطلب رو می خونین بخوام واسه شادی روحش فاتحه ای بخونین و از خدا بخواین روحشو در آرامش و رحمت خودش قرار بده ، اون پاک بود و پاک از دنیا رفت .با تشکر از همه شما دوستان مارشالی 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام خانم اکبر زاده گرامی از دست دادن جاری گرامیتون رو تسلیت می گم امیدوارم غم آخرتون باشه
 
ارسالی از:ندا اشرفی
 
 
> بهنام: اعتراف می کنم بچه که بودم می
> خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش
> می کردم تا کارتون تموم نشه و بعد می
> آمدم گریه می کردم به مادرم می گفتم کار
> تو بود روشن کردی کارتون تموم شد!
>
> شمیم: اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم
> می گفت: املاها رو خودتون بنویسید که من
> با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش
> می ده... از اون روز کار من شده بود گشتن
> سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک
> از مامان بابام: امروز کی اومد؟ کی رفت؟
> به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به
> دریچه کولر شک داشتم!
>
> مهرشاد: یک روز ایستاده بودم منتظر
> تاکسی هی می گفتم میدون ونک! بعد از 2-3
> بار دیدم بهم بد نگاه می کنن! دور و برم
> رو که نگاه کردم فهمیدم ایستاده ام توی
> میدان ونک می گم ونک!
>
> لادن: اعتراف می کنم وقتی بچه بودم
> کارتون فوتبالیستها رو نشون می داد، من
> هم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای توی
> کارتون بودم، می رفتم لباسمو عوض می
> کردم، یه لباس خشگل و شیک می پوشیدم، تا
> وقتی توی دوربین نگاه می کنند، منو
> ببینند و عاشقم بشن!
>
> ستاره: اعتراف می کنم یه بار اتو کشیدن
> موهام یک ساعت طول کشید، چون موهام بلند
> بود، بعد از کلی کیف کردن و احساس
> رضایت، نگاه کردم دیدم اتوی مو خاموشه!
>
> نگار: کلاس اول دبستان بودم سر درس "ص"
> وقتی داشتم مشقاشو می نوشتم به ذهنم
> رسید ما تو زبان عامیانه می گیم "بارون"
> اما کتابیش می شه "باران"، پس صابون هم
> لابد صابان هست اصلش! از این نبوغ خودم
> کیف کردم، همه مشقامو نوشتم صابان!
> فرداش معلممون به شدت نبوغمو برد زیر
> سوال!
>
> علی: اعتراف می کنم بار اول که یه بز از
> نزدیک دیدم بچه بودم، از ترس بهش سلام
> کردم بعد فرار کردم.
>
>
> شیوا: اعتراف می کنم بچه که بودم یه بار
> با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام،
> تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و
> پرنده ها می چرخه یا نه! تازه هی چند بار
> پشت سر هم این کار رو کردم، چون هر چی می
> زدم اتفاقی نمی افتاد!
>
> نگین: اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه
> چهارساله مون رو با باباش تو خیابون
> دیدم گفتم سلام نوید چه طوری؟
> دیدم بچه تحویلم نگرفت باباهه خندید.
> اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا
> چه قدر بزرگ شده!
> مامان گفت نوید کیه؟
> گفتم: پسر آقای...
> گفت اون اسمش پارساست، اسم باباش نویده!
>
> بهزاد: اعتراف می کنم کلاس اول دبستان
> بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به
> غریبه آدرس خونه تون رو بدید، روز اول
> به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از
> یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و
> تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم
> نیامد تازه شاهکارم برای خانواده معلوم
> شد!
>
> اعتراف می کنم چند ماه پیش تو شرکت بودم
> سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش
> گفت: امیـــــــر جووون... بلند گفتم
> جانم؟ گفت خیلی می خوامـــت... گفتم منم
> همین طور... گفت پیش ما نمیای؟ گفتم چرا،
> حتماً... از پشت میزم بلند شدم برم توی
> اتاقش. به در اتاقش که رسیدم دیدم داره
> تلفنی با دوستش حرف می زنه و من از شدت
> ضایعگی دیوار رو گاز گرفتم...
>
> مونا: چند روز پیش دختر خالم گوشی
> موبایلش رو خونه ما جا گذاشته بود... بهش
> اس ام اس زدم: گوشیتو جا گذاشتی!
>
> چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار می
> کشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم
> حول شدم سیگار رو روی گوشیم خاموش کردم
> و بدتر از اون این که بلافاصله گوشی رو
> پرت کردم توی باغچه و سیگار خاموش موند
> تو دستم!
>
> بتی: اعتراف می کنم یکی از معضلات دوران
> بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل
> شخصیت های کارتونی که اشک هاشون به دو
> طرف پرت می شد گریه کنم! کلی تلاش می
> کردم موقع گریه کردن مثل اونا باشم.
> مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا
> چشامو تنگ کنم! ولی باز هم جواب نمی داد
>
>
> .
>
>
چاق باشيد
 
 
 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام دوست عزیز اعتراف های جالی بود بعضی هاشو هم خودمون تجربه کردیم لول
 
ارسالی از:سمیه مجیدی
 
سلام به فرهاد عزیز و امیر خان گل
میدونید که این روزا حال من که درگیر امتحاناتمم زیاد خوب نیست  :-((((((
شنیدم 14 & 28 بهمن تور دارید !!!!!! راستی تولد من 12 بهمنه ، تبریک یادتون نره ها :-))
 این دفعه اگه سعادت داشته باشم حتماٌ منم باهاتون میام

 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام سمیه خانم عجب روز مبارکی متولد شدید پیشاپیش تولد شما رو تبریک می گن راجب تورها هم شنیدن کی بود مانند دیدن بابت امتحانات هم زیاد جدی نگیر بالاخره پاس می شه

 

پاسخ مديريت گروه - امير حجواني : سلام و درود به سميه عزيز حالا كو تا 12 بهمن كلا دوست داري از حالا همه پيشواز بريم ؟! لول ولي درست ميگي براي 14 و 28 بهمن تور داريم چه توراي توپي هم داريم ... فرهاد بازم فكر كنم تعجب كرده كه تو از كجا فهميدي الان جريان تور رو ...؟! لول

 
 
ارسالی از:زهرا
 
پروردگارا
به من آرامش ده تا بذیرم آنچه را نمیتوانم تغییر دهم. دلیری ده، تا تغییر دهم آنچه را میتوانم تغییر دهم
بینش ده، تا تفاوت این دو را بدانم.
مرافهم ده تا متوقع نباشم ، دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستای خوبم و دست اندرکاران گروه مارشال ، خب آقای رادمنش مسئولیت سنگینی روی دوش من گذاشتن و اینکه من کوچکتر از اونی هستم که بخوام نظری بدم ، قبل از هر چیز من این جمع بندی رو براساس اون آدمایی که عقلانی برای زندگیشون تصمیم میگیرن انجام دادم نه بر پایه احساس امیدوارم تونسته باشم یه جمع بندی تقریبا مفید انجام داده باشم.
اولین موضوعی که همه اتفاق نظر داشتن شناخت خودمون و روحیات و اخلاقهای خوب خودمون، اینکه خودمون چه توقعی از زندگی داریم ، چجوری میخوایم باشیم به عنوان یه همسر، یه همراه و یه همدم ، پس اولین گام با توجه به نظر همه شناخت خودمونه و اینکه خودمون چقدر برای خودمون ارزش قائلیم و چقدر خودمونو دوست داریم، اونقدری هست که در اولین گام برای آسایش و آرامش خودمون همه جوره مایه بزاریم؟
دومین موضوع اینه که موقعی به فکر ازدواج باشیم ، چه پسر و چه دختر که بفهمیم ازدواج یه ضرورته، یعنی چی؟ یعنی موقعی ازدواج کنیم که واقعا احتیاج داشته باشیم به ازدواج از همه نظر ، ما وقتی که واقعا گرسنه باشیم اگر بریم سراغ غذا خوردن سیر میشیم و حس خوبی داریم از غذایی که میخوریم، ولی وقتی از سر عادت غذا بخوریم یا بخوایم پرخوری کنیم خیلی زود دل درد میگیریم و شاید از اون غذا هم حتی متنفر بشیم ، ولی وقتی به این درک رسیده باشیم که الان باید ازدواج کنیم حالا تو هر سنی (یکی بیست سالگی به این درک میرسه یکی چهل سالگی) و بر اساس اون درک انتخاب کنیم نه صد در صد ولی حداقل 70درصد از زندگی راضی هستیم (البته نظر شخصیه من صد در صده ولی خب شاید از نظر بعضی دوستان غلو باشه)
سومین موضوع که به نظر من خیلی هم مهمه اینه که توکلمون به خدا باشه، یعنی با توکل به خدا جلو بریم نگیم زندگی خرج داره، یا هزار تا بهونه الکی دیگه، نظری که خانم بالندری هم داشتن البته نمیگم که با جیب خالی آقایون برن خواستگاری و بگن خب خدا بزرگه یا خانوما هم جواب مثبت بدن بگن خدا بزرگه، در بزرگی خدا و این که خدا همیشه هوای مارو داره شکی نیست ولی به هر حال خدا گفته از تو حرکت از من برکت، یعنی اگه به اون دو تا موضوع اول رسیدی که باید ازدواج کنی خب حالا مثلا دو ماهه رفتی سرکار خب میری خواستگاری و صادقانه بگی که من دو ماهه رفتم خواستگاری و اینم ولی میدونم که در این نقطه نمیمونم و بالاتر میرم(قابل توجه آقا پسرا هیچ دختری از دروغ خوشش نمیاد که بخواین بگین من کارم فلانه یا فلان ماشینو دارم و از این حرفا و اینم بگم اگه کسی شمارو به خاطر پول بخواد صادقانه میگم کم پیش میاد که بعدا که بفهمه با شما بمونه مگر اینکه عاشقتون شده باشه یا حالا مسایل دیگه ولی اگر میخواین بر پایه پول اونم به دروغ ازدواج کنید مطمئن باشید اون دختر خانوم شما رو ول میکنه و میره)، یا دختر خانوم مثلا میبینه که آقا پسر خرج مثلا مادرشو یا خواهرشو میده ، اولین چیزی که میگه اینه که وای یعنی اینا میخوان همیشه با ما باشن، میخواد همیشه اینارو ساپورت کنه به این نگاه نمیکنه که یه همچین پسری میتونه مرد زندگی باشه، میتونه همونطور که برای خانوادش پشتیبانه برای اونم همسر و همراه باشه ، (البته بازم در پرانتز باید جوانب دیگه رو هم سنجید که این موضوع باعث وابستگی بیش از اندازه نباشه که دیگه خودمون با تشخیص بدیم) پس باید توکلمونو به خدا بیشتر کنیم و از اون بخوایم که مصلحت رو پیش رومون قرار بده.
چهارمین موضوع صداقته ، صادق باشیم و هر چی که لازمه شخصی که به عنوان همسر انتخاب میکنیم بدونه بهش بگیم و طرفمون رو به عنوان امین بدونیم.
پنجمین موضوع اینه که بتونیم به یه شناخت برسیم اونم به دور از احساسات (این تجربه خودمه و اونم این که تو دوران آشنایی سعی کنیم با عقل تصمیم بگیریم و فاصله رو رعایت کنیم منظورم اینه که حرفهایی که ردو بدل میشه به دور از احساسات باشه تا احساسمون بر عقلمون غلبه نکنه که بخوایم از روی احساس تصمیم بگیریم، من نزدیک بود که دیگه متاهل بشم ولی خب عقلم و اطرافیانم نذاشتن) به این نتیجه ام برسیم که کسی رو که انخاب کردیم آیا واقعا تو این مدت هر صحبتی که کردیم یا هر سوالی که پرسیدیم کاملا تونسته جوابی در خور همون سوال به ما بگه یا اینکه همه چیزو به هم ربط داده طوری که ما حرف اونو نمیفهمیم و اون طرف هم همینطور
ششمین موضوع اینه که با کسی که بهش اعتماد داریم مشورت کنیم، حتما از بزرگترها راهنمایی بخوایم و واقع بینانه باهاشون صحبت کنیم نه اینکه یه سری موضوعات رو بگیم و یه سری از موضوعات رو نگیم تا اونا بتونن درست راهنماییمون کنن ولی تصمیم آخر با خودمونه که باید پای حرفمون بایستیم.
هفتمین موضوع اینه که کسی رو انتخاب کنیم که هم کفو خودمون باشه ، چه از نظر ظاهری، چه از نظر اخلاقی، چه از نظر رفتار،خانواده، مذهب، موقعیت اجتماعی، مالی ، و اگر کسی رو انتخاب کردیم که از این نظرا با ما همخونی نداشت سعی کنیم خودمونو وفق بدیم البته به صراحت میگم که کم پیش میاد که بتونیم خودمونو وفق بدیم و خودمون هم باید تبعاتش رو به جون بخریم.
هشتمین موضوع اینه که به این فکر کنیم که من براساس یه سری معیار شخصی رو انتخاب کردم و میدونم که حتما تفاوتهایی با من داره و خودمو آماده کنم که این تفاوتها رو بپذیرم و همسرم رو همینجوری بپذیرم چون هر چقدر هم دو نفر به شناخت خوبی رسیده باشن باز هم یه سری تفاوتها دارن ، پس بدون هیچ پیش داوری نسبت به رفتارهای طرف مقابل باید انتخاب کنیم و تفاوتها رو بپذیریم.
نهمین موضوع مهریه ست که من با نظر فرهاد خان در مورد این که دختر و پسر خودشون یه مقداری رو باید تعیین کنن موافقم در خانواده هایی که این اجازه رو میدن یعنی تقریبا سنتی رو به مدرن هستن، ولی اونایی که خانواده هاشون براشون مهمه که خودشون تعیین کنن اگر میشه مجاب کرد که مهریه بالا ضامن خوشبختی نیست این کارو بکنن اگر هم نه که اجازه بدن خانواده ها تصمیمی بگیرن که خب مفصل صحبت شده.
بعد از ازدواج، صبرمون رو زیاد کنیم در برابر مشکلات به این فکر کنیم که اگر مشکلی برامون پیش اومد دوست داریم همسرمون چکار کنه تا چه حد در کنارمون باشه، قبل از اینکه هر کاری بخوایم انجام بدیم که طرفمون رو ناراحت میکنه خودمونو جای اون طرف بزاریم، هر کاری برای شادی همسرمون انجام بدیم حالا به هر طریقی که میتونیم، متاسفانه بعضی آقایون فکر میکنن هدیه های آنچنانی باعث خوشحالیه خانوما میشه ولی در اصل اینطوری نیست یه ابراز علاقه ولی نه لفظی ابراز علاقه ای که خانوم بفهمه این ابراز علاقه واقعیه نه فقط برای رفع تکلیف مطمئن باشید که از هر کادویی بهتره، این که طرفمون واقعا بفهمه که ما دوستش داریم البته خیلی از آقایون هم هستن که ابراز احساسات از طرف همسرشون براشون مهمه، هر کاری که انجام میدیم بدون چشمداشت باشه یعنی زندگیمون براساس یه زندگیه بده و بستونی نباشه که متاسفانه زیاد هم شده اگه فلان کارو انجام بدی منم فلان چیزو که میخوای میخرم یا برعکس ، اگر واقعا موقعی همسرمون درگیری کاری داره درکش کنیم حالا یکی میخواد تنها باشه بزاریم که تنها باشه ولی یکی هم دوست داره که به حرفاش گوش بدیم خب این کارو انجام بدیم، البته اینم بگم این کارو وقتی یه خانوم انجام میده که شما آقایون رک و راست بگین من الان فکرم درگیره کاریه میخوام تنها باشم مطمئن باش که بهت میگم چی شده، نه اینکه وقتی ازتون میپرسن بگین هیچی نشده، همیشه سعی کنیم خوبیهای طرف مقابلمونو ببینیم البته نه اینکه اصلا بدیها رو نبینیم طوری که بدیها زندگیمونو خراب کنه ولی سعی کنیم بدیهای طرفمون طوری که ناراحت نشه بهش بگیم البته قبلش بدیهای خودمونو اصلاح کنیم یعنی تو هر کاری اول خودمونو درست کنیم بعد طرف مقابل به هر حال در زندگی مشترکه همه تا یه حدی اصحکاک پیدا میکنن یعنی باید یه سری رفتار هرو کنار بزارن و در کل همسرون رو با شخص دیگه ای مقایسه نکنیم، سعی کنیم خانواده هارو تو مسائل بین خودمون بیش از اندازه دخالت ندیم چون خانواده ها بر اساس حس دلسوزی برای بچه خودشون باعث خراب شدن زندگی میشن، برای هم زمان بزاریم، یه وقتی رو به خودمون و همسرمون اختصاص بدیم، و موضوع آخر از نظر من اینه که اگه از طرفمون ناراحت هستیم یا هر خواسته ای از طرفمون داریم چه نسبت به خودش که چجوری باشه و چه نسبت به زندگی ،اول از همه به خودش بگیم، حالا یا رو در رو برای اونا که قدرت کلامیه خوبی دارن این بهترین راهه اونایی هم که نمیتونن یه نامه بنویسن، و به همسرشون بدن البته نه حق به جانب ، ناراحتیاشونو بنویسن ولی نه طوری که خودشونو بیگناه نشون بدن، وقتی که دعوا پیش میاد نزارن کسی بفهمه به هر حال از قدیم گفتن زن و شوهر دعوا کنند ،... باور کنند. موقع دعوا سعی کنن باز هم محترمانه با هم صحبت کنن شخصیت همدیگه رو زیر سوال نبرن خانوما هم همیشه نخوان که بعد از دعوا و شاید قهر آقایون پیش قدم بشن برای آشتی البته هر دوطرف واقع بین باشن و اونی که بیشتر گناهکاره پیشقدم بشه برای آشتی ولی خوبه که بعضی وقتا هم (هر ده سال یه بار) خانوما پیشقدم بشن.سعی کنن طوری رفتار کنن که طرفشون نخواد خیانت کنه هر چند این بازم به شخصیت خود آدما برمیگرده که اگه کسی اهل خیانت باشه یا مودبانه تنوع طلب باشه براش فرقی نمیکنه که همسرش براش کم میذاره تو زندگی یا نه ، فرقی هم نمیکنه خانوم باشه یا آقا، و این موضوع به زندگی های نرمال و بر پایه اصولی که ما اتفاق نظر داشتیم در موردش ربطی نداره
اینا جمع بندی ای بود که من با توجه به صحبتای همه بهش رسیدم، دیگه مغزم تا دو روز کار نمیکنه و با توجه به اینکه امتحانا شروع شده حتما اولین امتحانو میافتم:( sad:( sad ، حالا جدای از شوخی فرهاد جان امیدوارم تا حدی تونسته باشم جواب بدم البته این بحث قبلا هم گفته شده که بحث ریشه ایه ولی با نظرتون موافقم که در حد ستون خوب بود، الان امیر خان میگه زهرا تو هم کم حرف نمیزنیا ، (البته شاید نظر بقیه هم باشه)#:-S whew! امیدوارم تونسته باشم جواب در خوری داده باشم و امیدوارم همه ما عاقلانه  انتخاب کنیم برای داشتن یک زندگی خوب و عاشقانه، امیدوارم همه تمام تلاشمونو بکنیم برای داشتن زندگی ای پر از عشق و آرامش.
در پناه حق ، پاینده و پایدار باشید
 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام زهرا خانم ممنون بابت اینکه این موضوع رو یه جورایی بستید از معدود بحث هایی بود که دوستان خیلی خوب مشارکت داشتن و امیدوارم تونسته باشیم کمی مفید باشیم دوستان اگه بحث های دیگه ای در نظر دارن بگن بازم ممنون زهرا خانم
 
 
ارسالی از:لیلا
 
از منزل کفر تا به دین یک نفس است
وز عالم شک تا به یقین یک نفس است
این یک نفس عزیز را خوش می دار
چون حاصل عمرما همین یک نفس است
(خیام)
 
سلام . دوستان عزیزم  امیدوارم هر جا که هستید خوب و خوش و سلامت باشید .مدتی بود که پیامی برای ستون نمی فرستادم و واقعا جای خودمو خالی دیدم در میان این دوستان خوب :D big grinبرای امیر عزیزم آرزوهای خوب دارم و مشتاق دیدارشون هستم
از فرهاد عزیز هم تشکر میکنم به خاطر زحماتش و دوست دارم زودتر شیرینی عروسیشو بخوریم .مارو بیخبر نذار عزیز.
خوشحالم که با شما هستم .دوستتون دارم زیاااااااااااااااااااد.
لیلا
 
 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام لیلا خانم واقعا جای شما خالی بود در ستون مارشالی بابت شیرینی هم به چشم ما دست به شیرینی دادنمون خوبه مگه نه دکتر گریزوف؟

پاسخ مديريت گروه - امير حجواني : سلام و درود به ليلا خانم گل از لطفتون ممنونم بله فرهاد جان شما كه خوراكته ...

 
 
 ارسالی از:نسرین
 
سلام به همه دوستان خوب مارشالی
مرسی نادیا جان خیلی خوشحال شدم وقتی پیامت رو دیدم خیلی قشنگ بود و این سادگی مطلب بود که دلنشین ترش کرده بود واقعا ممنونم ازت که به یادم بودی...
یه شعر از خودم رو تقدیم میکنم به نادیای عزیزم، امیرآقای گل و فرهاد نازنین به رسم تشکر. امیدوارم که دوست داشته باشید.
باز در عمق وجودم عطش دیدن توست
باز تکرار غزل های من از بابت توست
باز شب آمد و آورد تو را در یادم
خوش بیاورد تو را! حال که دل منزل توست
تار اندیشه تو کرده مرا بنده خود
حسّ آشفتگیم از سر نادیدن توست
زار و بیمار غم از دوری توگشته دلم
مرحمش،ای گل نورسته، مسیحا دم توست
کوکبی کرده شب تیره من نور فشان
آن غریب اختر بی باک نمایانگر توست
گرچه از مسکن بی رنگ و ریایت دورم
لیک شیدا دل من همره و همسایه توست
تا که خود شانه به شانه بشوم همسفرت
دل من در تب و تاب سفری با دل توست...
در ضمن امیر جان تولد آقا محمد عزیز(البته اگر اسمشون درست به خاطرم مونده باشه) برادر گلتون ،در 27 دیماه رو هم به خودشون هم به شما تبریک میگم و امیدوارم هرکجا که هستن سالم و خوشبخت و موفق باشن و همیشه زندگی به کامشون باشه "
 
قبلا و قلبا مرسی
خیلی دوستتون دارم
 
نسرین دوست شما
 

 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام نسرین خانم چون تولد محمد بود پارتی بازی کردم و پیام دوم شما رو هم ارسال کردم از شعری که برامون ارسال کردید و لطفی که به ما داشتید سپاسگزارم
 
 
ارسالی از:مژده طهماسبی
 

سلام سلام سلام

همیشه سلامتی و شادی رو برای همه مارشالیهای عزیزم از خداوند میخواهم.
 
ممنون از مدیریت مارشال و فرهاد عزیز که تولد منو تبریک گفتن.. بچه ها همیشه به من لطف دارند.
من هم تولد خانوم نیلوفر چنگیزی که یکی از بهترین دوستان خوبم هستند رو تبریک میگم.. من و نیلوفر در یک روز متولد شدیم .. البته با اختلاف چند سال . همچنین تولد دوست عزیم شبنم عراقی نژاد رو هم تبریک میگم.. میدونم عضو گروه نیست ولی دوست داشتم بهش تبریک بگم .. من و شبنم در یک سال و یک ماه و اختلاف یک روز با هم به دنیا اومدیم...
 
میخواستم راجع به گلایه مریم خانوم گل بگم که مریم عزیز.. من صنعت خاصی رو زیر سوال نبردم و نگفتم که صنایعی که دارای مجوز و استاندارد و مهر بهداشت هستند داری چنین مشخصاتی هست.. من این مطلب رو از جایی برداشتم. و در اونجا هم قید شده که سوسیس و کالباسهایی که به صورت زیرزمینی و بدون هیچگونه مهر و مجوز بهداشتی با قیمت پایین به دست بعضی از ساندویچی ها میرسونند دارای چنین مشخصاتی هستند..من نه اسم شرکتی رو بردم نه توهین به جایی کردم...
شما هم اگه اطلاعاتی خوب و مفید دارید عنوان کنید تا ما هم بیشتر بدانید... باز هم ممنون که مطلب منو مطالعه کردید.. موفق باشی عزیزم.
(امیر جان ، شما هم که طرف شکم رو میگیرید... پس کی طرف من رو میگیره... اینجوریه دیگه .. لووول )
-------
 
امروز میخوام راجع به لکه ها چند مورد بنویسم.
 
برای پاکسازی لکه ها همیشه راههای متنوعی وجود دارد. تنها کافی است دفترچه ای تهیه کنید و شیوه های پاکسازی انواع لکه ها را روی لباس ها در این دفترچه بنویسید . دراین صورت در مدت کوتاهی دایره المعارفی از شیوه های زدودن لک در خانه خواهید داشت.
 
خون
برای پاک کردن لکه خون از روی لباس یا پارچه کافی است آن را برای مدت 20 دقیقه درون آب و 5 قاشق غذاخوری نمک خیس کنید و سپس آن را با مواد شوینده بشویید.
 
جوهر
لکه جوهری که روی فرش یا موکت باقی مانده را با کمک ماست پرچرب از بین ببرید . یک قاشق ماست روی لکه بریزید و اجازه دهید یک دقیقه روی آن باقی بماند بعد با کمک قاشق ماست و لکه را از روی فرش جمع کنید.
 
مداد شمعی
اگر در خانه کودکی دارید که از مداد شمعی استفاده میکند و روی دیوارها و یا مبلمان را با مداد شمعی نقاشی کرده بهترین کار استفاده از مقدار کمی سس مایونز برای پاک کردن مداد شمعی از روی سطح دیوار و مبلمان چوبی است.
 
رژ لب
برای از بین رفتن لکه رژ لب از روی لباس کافی است مقدار اندکی خمیر دندان تک رنگ روی لکه بزنید و فورا آن را با آب گرم بشویید.
 
شیر
برای از بین بردن لکه ایجاد شده از شیر روی لباس محلولی از آب و آمونیاک تهیه کنید و برای مدت 10 دقیقه لباس را در این محلول خیس کنید و سپس بشویید.
 
همیشه تمیز و سلامت و سالم و سرحال باشید
دوستتون دارم
 
 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام مژده گرامی  ممنون که یادآوری کردید منم تولد نیلوفر چنگیزی عزیز رو تبریک می گم همچنین تولد شما که پیشاپیش به استقبالش رفتیم بابت اطلاعاتتونم که همیشه ارسال می کنید ممنونم.

پاسخ مديريت گروه - امير حجواني : سلام و درود به مژده عزيز بازم تولدت رو تبريك ميگم و اميدوارم هميشه و سالهاي سال در كنار مارشال باشين و تولدتون رو جشن بگيريم ...

 
 
ارسالی از:محمد
 
سلام
خسته نباشید
شاید برای جواب به این موضوع یه کم دیر شده باشه
پس آقا فرهاد برای تجربه خودت میگم
چیزی به نام معیار در این دنیا وجود نداره
چون هیچی مطلق و ثابت نیست و همه چیز روزانه در حال تغییر
و اینکه بگم آمار نشون داده نود و پنج درصد آقایون معمولا بعد از ازدواج پشیمون میشن
اما خانوما نه
و همون خانم بالندری هم قول میدم پای درد و دل آقاشون که بشینی آخرش میگه که پشیمونه
نخواستم تو دلتون رو خالی کنم
موفق باشید
 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام محمد گرامی ممنون از نظری که ارسال کردید قابل احترام هست ما هم نظراتمون رو دادیم
 
 
ارسالی از:فریبا صمیمی
 
زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد

مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت

روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت:
...
حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان

بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی،

من زر و زیور می خواهم! مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید:

برو هر جا دلت می خواهد! زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده!

غروب به خانه آمد . مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟

چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد . زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟

مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید! زن باز هم
 
متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟ مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت:

تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم،

مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم!
 
پاسخ فرهاد رادمنش : سلام فریبا خانم جالب و آموزنده بود
 
با تشکر از تمام دوستانی که در این شماره برای ما ایمیل ارسال کردند
شما هر پیامی از جمله تبریک تولد دوستان خود ، یافتن گمشده ، پیامهای تبریک و تسلیت بابت مناسبتهای عمومی و یا خصوصی ، انواع کمکهای خیریه و ... رو میتوانید در این ستون مطرح کنید
برای بخش صندلی داغ حتماً در قسمت عنوان صندلی داغ را درج نمایید
منتظر ایمیل های بعدی شما دوستان (اما خواهشا با فونت فارسی) هستم.
دوستانی هم که تمایل دارند ایمیل شخصی آنها در این ستون نمایش داده شود حتما در پایان پیام خود قید نمایند
از ارسال پیامهای سیاسی ، ضد دینی ، غیر اخلاقی ، تبلیغاتی و فورواردی سایر گروه ها هم اکیدا خودداری نمایید چون در این ستون ارسال نخواهد شد
 

پيامهاي زيباي خود را به آدرس زير ارسال كنيد :

 

 

 

 

 

 

 

   
 

 
 

 

 
 

 
 

 
 
 

.برای اطلاعات بیشتر با شماره 09122867270 تماس بگیرید

 
 

 

 
 

 
 

 
 

Powered By Amir Hejvani - Marshal

All Rights Reserved By Marshal Modern Group

 


__._,_.___


~~~~~~~~~ Marshal-Group-Modern ~~~~~~~~~
~~~~~~> THE BIGGEST GROUP IN IRAN <~~~~~~
~~~~~ EXCLUSIVE GROUP BY AMIR HEJVANI ~~~~~
________________________________________________________

To Join Marshal-Group-Modern Click This Url:
http://www.marshalclub.org/join
________________________________________________________

http://www.marshalclub.org/join
  http://www.marshalclub.org/join
    http://www.marshalclub.org/join
      http://www.marshalclub.org/join
        http://www.marshalclub.org/join
          http://www.marshalclub.org/join
            http://www.marshalclub.org/join
              http://www.marshalclub.org/join
                http://www.marshalclub.org/join
http://www.marshalclub.org/join
  http://www.marshalclub.org/join
    http://www.marshalclub.org/join
      http://www.marshalclub.org/join
        http://www.marshalclub.org/join
          http://www.marshalclub.org/join
            http://www.marshalclub.org/join
              http://www.marshalclub.org/join
                http://www.marshalclub.org/join
http://www.marshalclub.org/join
  http://www.marshalclub.org/join
    http://www.marshalclub.org/join
      http://www.marshalclub.org/join
        http://www.marshalclub.org/join
          http://www.marshalclub.org/join
            http://www.marshalclub.org/join
              http://www.marshalclub.org/join
                http://www.marshalclub.org/join




Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

No comments:

Post a Comment