| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد
درود دوستان مارشالی بعد از ایمیلی که شنبه براتون فرستادم با عنوان "سکوت" ایمیلهای زیادی از شما دوستان دریافت کردم که در بین همه اونها این یکی برام خیلی جالب بود و تصمیم گرفتم که اون رو بدون کم و کاست برای شما هم ارسال کنم با سپاس از خانوم ز... برای ارسال این مطلب سلام آقاي پزشكي ممنون بابت داستانهاي زيبا و بسيار آموزنده اي كه ميفرستين، اين داستاني هم كه من ميفرستم يه جورايي واقعيته دختري كه دانشجوي پزشكي بود و به خاطر همسرش درس رو رها كرد و بعد هم زندگي دوامي نداشت، داستان امروز شما زيبا بود و من هم در جواب اون اين داستان رو فرستادم ، اميد كه دختر و پسراي اينچنيني بخونن و براشون درس عبرتي بشه...
همه چيز با يه نگاه شروع شد چهار سال پيش وقتي اومدم داخل مغازه بعد از كلي نگاه كردن به من ابراز علاقه كردي وقتي مطمئن شدي بهت علاقه دارم بهم وعده وعيد دادي و من چه سرخوش از اين همه حرف مست عشقي بودم كه به ظاهر بر زبانت جاري بود وقتي اومدي خواستگاري روي ابرها بودم براي تويي كه همه وجودم بودي جلوي همه ايستادم وقتي گفتي نميتونم عروسي بگيرم باز هم من جلوي همه ايستادم حرف از مهريه شد باز هم من جلوي همه ايستادم مگر مهم بود اين چيزها مهم عشق بود و باز هم عشق من عاشقت بودم حتي اگر زندگي در يك اتاق با تو شروع ميشد تو بايد ميرفتي سربازي من رفتم سر كار از سربازي برگشتي باز هم ابراز عشق ما بود من سر كار ميرفتم و تو دانشگاه 4 سال گذشت يه كار نيمه وقت داشتي و باز هم درس من با كار سرگرم بودم و بعد هم با سختي ميساختم براي تو 2 سال ديگر هم گذشت تخصص گرفتي ديگر حوصله من و بچه را نداشتي ديگر من آني نبودم كه بتواني در كنارش خوشبخت باشي مني كه سخت كار كردم به خاطر عشق و به خاطر تو مني كه درس نخوندم براي پيشرفت تو حالا ديگه در مهمانيهاي تو من جايي نداشتم با دكترهاي هم دوره ات ميگشتي ، بدون من آخر من كه سواد نداشتم و اين براي تو شرمندگي بود و هر روز تنها تر از قبل شدم چند ماه آخر گفتي : ازدواج ما از اولش اشتباه بود ... تو اصلا منو درك نميكني ! يكسال پيش هم بهت گفتم ... من براي اين زندگي خيلي تلاش كردم .... هيچكس هم نفهميد ... براي من همه چي تموم شدس ! گفتم : شايد اگر يه مدت از هم دور باشيم تصميمت عوض بشه بفهمي كه هنوز هم عشق هست برو مسافرت... فكر ما هم نباش دو ماه رفتي و چه سخت بود نبودنت خدايا ! هنوز هم دوستش دارم ؟! با اينكه ميدونم كه من براي تو وجود ندارم با اينكه ميدونم ديگه هيچ علاقه اي نيست برگشتي... در زدي ... مادرم دررو باز كرد ... پدرم دست به كمر زد تا بتواند از جايش بلند شود آخر سخت بود برايش غم و اندوه فرزند تو چشاي مادرم نگاه كردي و گفتي : من نميتونم با زنم زندگي كنم مادرم : اشك از چشمانش جاري شد پدرم : چرا ؟ تو : منو درك نميكنه، نميفهمه من چي ميگم، چي ميخوام پدرم : در زندگي كم گذاشته،از عشق؛ از محبت؛ از اينكه براي تو همه سختيهارو به جون خريد؛ كار كرد تا به تو بگويند آقاي دكتر يا آقاي مهندس تو : سكوت ... تو : براي من همه چي تموم شدس ! بچه هم براي خودش ! مهريه اش هم ميدهم پدرم : اين همه سال رنج كشيدن و سختي كشيدن را ميتواني بپردازي اين قلب شكسته را ميتواني عمل كني اين روح زخمي را ميتواني التيام بخشي تو: فقط نگاه كردي من قلبم شكست ،با بغض گفتم بدون كه هميشه دوستت خواهم داشت حتي پدر و مادرت هم از داشتن فرزندي مثل تو خجلت زده اند ولي من همچنان عاشقت هستم و به بچه مان از عشق تو و از خوبيهاي اولين سال با هم بودن ميگويم پدرم : برو... ازسركاربرمي گردم ... مادرم دررو باز مي كنه ... فرزندم را بي تابانه در آغوش ميكشم پدرم كنارم مي شينه ... مادرم هم كنارم مي شينه ... تو چشماشون نگاه مي كنم ... ميگم : تنها شدم ميگن : تنهات نمي ذاريم... بچه ام بزرگ شده و محكم دستانم را ميفشارد اما چيزي درون قلبم تير ميكشد خودم هم نميدانم چيست...
سخن روز : اگر كسي را دوست داري، به او بگو. زيرا قلبها معمولاً با كلماتي كه ناگفته ميمانند، ميشكنند جرج آلن My Weblogs : http://myadytum.blogfa.com http://horselaugh.blogfa.com
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Powered By Amir Hejvani - Marshal | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
All Rights Reserved By Marshal Modern Group | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
__._,_.___
No comments:
Post a Comment