| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد
چهارسال قبل اومدي با مادرت اينا خونه ما ... در زدي ... مادرم در رو باز كرد ... خواهرم هم بود ... نشستي پيششون ... مادرم گفت : پسرمن هنوز چند سالي كار داره ... يك ترم دانشگاهش مونده ... دو سال سربازي داره ... چند سال سختي داره ! تو چشاي مادرم نگاه كردي ... گفتي : من دوستش دارم ... با همه چي مي سازم
سه ماه بعد... من وكيلم ؟ گفتي : بله
دو سال بعد درسم تموم شد ... سربازي هم رفتم ... خونه گرفتيم (خانوادم خيلي كمك كردند ) ... دنبال كار گشتم ... چند بار كارم رو عوض كردم تا بلاخره يك كا ر خوب گرفتم ... مديرتوليد يك كارخانه شدم تو دوست داشتي راحت تر زندگي كني ! خونه بهتر ... ماشين ... امكانات بيشتر . بيشتر كار كردم ...بيشتر ... بيشتر خسته مي شدم ... براي همين كمتر تفريح مي كرديم ... تو راضي نبودي ... مي گفتي اينقدر كار مي كني نمي تونيم تفريح كنيم !
يك سال بعد چرا خواهرم اينا ماشينشونو عوض كردند ... ما هنوز يك ماشين قراضه هم نداريم ؟ چرا بابات اون خونشو تو ... نمي ده به ما ؟ چرا من هروقت يه چيزي مي خوام پول كم دارم ؟
يك سال بعدش خونه رو داريم عوض مي كنيم ... مي ريم خونه پدرم كه قبلا اجاره داده بود ! برات موبايل خريدم ... كادوي تولد ! مي خوام يك ماشين قسطي هم بردارم ... هرچي باشه تو كارم جا اوفتادم !
چند ماه آخر گفتي : ازدواج ما از اولش اشتباه بود ... تو اصلا به احساسات من اهميت نمي دي ! يكسال پيش هم بهت گفتم ... من براي اين زندگي خيلي تلاش كردم .... هيچكس هم نفهميد ... براي من همه چي تموم شدس ! گفتم : تو چون از خانوادت دوري احساس دلتنگي مي كني ... برو پيش مادرت اينا ... بهتر شدي برگرد ... دو ماه موندي اونجا ( مادرم مدام به من سرمي زد ) برگشتي... در زدي ... مادرم دررو باز كرد ... خواهرم پيشش بود ... تو چشاي مادرم نگاه كردي و گفتي : من از شوهرم متنفرم ... مادرم : سكوت خواهرم : چرا تو : به احساسات من اهميت نمي ده ؟ خواهرم : خيانت كرده ؟ خسيس بوده ؟ تنبل بوده ؟ بددهن بوده ؟ دروغ گفته ؟ تو : سكوت ... تو : من براي همه چي تموم شدس ! مادرم : پس برو
ازسركاربرمي گردم ... مادرم دررو باز مي كنه ... خواهرم برام چائي مي ياره ... پدرم كنارم مي شينه ... مادرم هم كنارم مي شينه ... تو چشاش نگاه مي كنم ... ميگم : تنها شدم ميگه : تنهات نمي ذاريم...
سخن روز : وقتي كبوتري شروع به معاشرت با كلاغها ميكند پرهايش سفيد ميماند، ولي قلبش سياه ميشود.... My Weblogs : http://myadytum.blogfa.com http://horselaugh.blogfa.com
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Powered By Amir Hejvani - Marshal | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
All Rights Reserved By Marshal Modern Group | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
__._,_.___
No comments:
Post a Comment