Saturday 9 April 2011

...:::Marshal-Modern:::... ~> Majalleye Adabi (44) <~



 

مارشال مدرن :: بزرگترین و جذابترین گروه اینترنتی ایران

 
 

.برای اطلاعات بیشتر با شماره 09122867270 تماس بگیرید

 
 
 

برای عضویت در بزرگترین گروه ایران اینجا کلیک کنید

 
 

آخرین اخبار از گروه مارشال مدرن :   1. انتخاب معاونت جدید گروه مارشال مدرن در انتهای ماه فروردین1390           2.آغاز تورهای یک روزه و مسافرتی گروه مارشال مدرن از 2 اردیبهشت 1390

 
 

.برای اطلاعات بیشتر با شماره 09122867270 تماس بگیرید

 

 

     
   

 

امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سلام  و

تبریک مجدد سال نو بر همه

 

 

 

لطفاً همراه ما باشید در اولین شماره از مجله ادبی در سال 1390

 

 

مجله ادبی شماره 44

 

  

بهارستان

 

 

 حلزون وحشی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خدا حافظ زمستان
هر سال به ما درس تحمل سختیها می دهی؛
و تا خورشید به زمین نزدیک شد فرار می کنی.
اگر به خود ایمان داری شب چله را در تابستان جشن بگیر

 

 

 

 

 

بر چهره ی گل نسيم نوروز خوش است

بر طرف چمن روی دلفروز خوش است

 

از دی که گذشت هر چه بگويی خوش نيست

خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است

  شعر از خيام

 

 

 

 

 

 

بوي باران، بوي سبزه، بوي خاك

 

 

 

بوي باران بوي سبزه بوي خاك
 شاخه هاي شسته باران خورده پاك
 آسمان آبي و ابر سپيد
 برگهاي سبز بيد
 عطر نرگس رقص باد
 نغمه شوق پرستو هاي شاد
 خلوت گرم كبوترهاي مست


 نرم نرمك مي‌رسد اينك بهار
 
خوش به حال روزگار


 خوش به حال چشمه ها و دشت ها
 خوش به حال دانه ها و سبزه ها
 خوش به حال غنچه هاي نيمه باز
 خوش به حال دختر ميخك كه مي خندد به ناز
 خوش به حال جام لبريز از شراب
 خوش به حال آفتاب


 اي دل من گرچه در اين روزگار
 جامه رنگين نمي پوشي به كام
 باده رنگين نمي نوشي ز جام
 نقل و سبزه در ميان سفره نيست
 جامت از ان مي كه مي بايد تهي است
 اي دريغ از تو اگر چون گل نرقصي با نسيم
 اي دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
 اي دريغ از ما اگر كامي نگيريم از بهار
 گر نكوبي شيشه غم را به سنگ
 هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ.

(*فريدون مشيري)

 

 

 

 

این شعر سخت به گوش ما، همه، آشناست. بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک؛ می بردمان تا افق های کودکی ها که پشت سر جاگذاشتیم. یا برای آن دیگری، یاد جوانی و عشق ورزی و دلدادگی اش را زنده می کند. خاطرات خانه، خانواده، پدر، مادر، برادر، دوست و... را. و خلاصه هرکس، از ظن خود با این ترانه نوستالژیک یار می شود.
اما بیش از همه - چنان که در خود شعر هم آمده- یادآور بهار است و خوشی های پررنگ نوروزی. ��سرود بهار�� سروده مرحوم ��فریدون مشیری�� است که در ادامه، خاطره سرایش این ترانه جاودانه را به قلم خود شاعر می خوانید.

***
بیست و چند سال پیش، ده- دوازده روزی به نوروز مانده، شبی تا صبح باران بارید و بامدادان، آفتابی درخشان، آخرین روزهای زمستان رفتنی و نخستین نشانه‌های فرا رسیدن فروردین را بشارت داد.
دو كبوتر سپید داشتیم كه در هوای صبح، نشاط می‌كردند و چند گلدان میخك، كه دانه‌های باران، بر برگ‌هایشان در نور آفتاب می‌درخشید.
همه چیز در حال شكفتن بود. صبح را تماشا می‌كردم، آسمان ‌آبی را، ابرهای سپید را، برگ‌های تازه از جوانه بیرون آمده بید را و بوی بهار را.
بی‌اختیار، آنچه را می‌دیدم و می‌چشیدم و حس می‌كردم، روی كاغذ آوردم:


��بوی باران، بوی سبزه، بوی خاك
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاك...��


یك بار آن را خواندم، دیدم تقریبا به شیوه طراحان - كه با چند خط طرحی می‌ریزند تا شكلی یا حالتی را بیان كنند- من هم با این چند كلمه طرحی از بهار پای در راه، در حقیقت نقاشی كرده‌ام و اگر چه حسرتم را با عبارت ��خوش به حال روزگار�� گفته‌ام اما هم این طبیعت زیبا و هم آن حسرت باید از احساس فردی و فضای خانه بیرون بیاید و در سطح وسیع‌تری بازتاب داشته باشد، ادامه دادم:


��خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها...��


شعر امروز با واقعیات ملموس زندگی سروكار دارد. طبیعت مژده فرا رسیدن نوروز و بهار را می‌دهد و باید به پیشواز نوروز رفت و در حد مقدور، مثل طبیعت نونوار شد، اما...
اما یاد میلیون‌ها نفر كه این نونواری برایشان آرزویی است و با یاد محرومیت‌ها و غم‌های دیگر و بلافاصله با یاد این راز جاودانه هستی كه باید ��با دل خونین لب خندان آورد�� و در عین تنگدستی باید ��در عیش كوشید و مستی�� و اینكه بالاخره، با همه بی‌نصیبی‌ها باید پا به پای نوروز شادی را دریافت و لحظه‌ها را رنگین كرد، نوشتم:


��ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی‌پوشم به كام...��


یك بار دیگر شعر را از ابتدا تا پایان خواندم. حرفی بیشتر از این نداشتم. می‌خواستم به همه گفته باشم در نوروز با آفتاب هم می‌توان مست شد...
این شعر، یك هفته بعد، در آستانه نوروز چاپ شد. سادگی و صمیمیت آن نظر عده‌ای را به خود جلب كرد، اظهار لطف‌هایی شد. از آن جمله، استاد ��نظام العلما�� استاد ممتاز خط، بیت آخر شعر را با خط درشت بر مقوایی كه دور آن تذهیب‌كاری شده بود، نوشتند كه نسخه‌ای از آن به من لطف كردند و گفتند نسخه‌های متعددی از آن نوشته و به دوستان یادگار داده‌اند.
چندی بعد استاد ��فرهاد فخرالدینی�� گفتند آهنگی به نام ��سرود بهار�� برای قسمت آغازی این شعر ساخته‌اند و خواستند به جای قسمت‌های بعدی - كه برای سرود طولانی است- چند سطر مربوط به نوروز، بر آن بیفزایم. این شش سطر بر آن مقدمه افزوده شد:


��به گلبانگ عید
گل سرخ شادی دمید
خوشا چهره باشكوه امید
بهاران خوش است
گل روی یاران خوش است
شكست غم روزگاران خوش است...��


این آهنگ، با این شعر با صدای خواننده خوش‌صدا ��فریدون فرهی�� و گروه كر ��رادیو ایران�� ضبط شد و بارها و بارها از رادیو پخش گردید. نوار آن موجود است.
اینك سال هاست دوستان ما كه پنجشنبه‌ها به كوه می‌آیند، این شعر و آهنگ را دسته‌جمعی می‌خوانند و خاطره خوش آن نوروز و آن صبح دلپذیر و آن حال و هوا را در من تازه و تجدید می‌كنند

 

 

 

 

بهار در ادبيات فارسي

 

 آمد بهار خرم و آمد رسول يار
مستيم و عاشقيم و خماريم و بيقرار


ادبيات آيينه تمام نماي فرهنگ وانديشه يک ملت است اين سخن بدان معناست که آنچه آدمي مي انديشد و آنچه به صورت رفتار خاص از اين انديشه از وي سر مي زند درادبيات نمايان است .از همين رو مي توان با مطالعه آثار ادبي يک سرزمين به زواياي نهان وآشکار مردمان آن پي برد و علاوه بر شناخت ديدگاه اقوام مختلف نسبت به پديده ها وموضوعات گوناگون، رسوم وآيين هاي ايشان را نيز در مناسبتها و وقايع مختلف مورد تجزيه وتحليل قرار داد.
از ديگر سو ادبيات رسانه عواطف واحساسات بشر است و چنانچه اين مقوله را به عنوان يک کليت در نظر بگيريم احساسات آدمي به طبيعت و پديده هاي مربوط به آن مي تواند به عنوان جزيي از اين کل محسوب گردد.
نياز به آوردن دليل براي اين مدعا نيست چه آن دسته از آثار ادبي که به وصف طبيعت مي پردازد در اکثر دواوين شاعران وبزرگان ادبي ما به چشم مي خورد تا آنجا که بسياري از آثار نغز بجا مانده درادب فارسي تبديل به تابلوي منحصر به فردي از طبيعت شده ونمايي زيبا ازجلوه هاي طبيعي را پيشکش مخاطب مي گرداند.
به عنوان مثال خاقاني دراين بيت آمدن صبح و پرتوافشاني خورشيد برکوهساران را اينگونه به تصوير مي کشد:


شب چاه بيژن بسته سر، مشرق گشاده زال زر
خون سياووشان نگر بر خاک و خارا ريخته


خاقاني خورشيدمشرق را به زال زر تشبيه مي کند که ناجي بيژن از چاه اراسياب که به شب تشبيه شده مي باشد وسرخي حاصل از پرتو افشاني خورشيد را به خون سياووش شبيه مي داند که برکوه صحرا پاشيده وحاصل همه اينها تابلويي شگفت است که رفتن شب و آمدن صبح را به تصوير مي کشد يا فرخي سيستاني که او نيز در به تصويرکشيدن طبيعت درشعر استادي بي بديل است در توصيف آسمان ابري مي فرمايد:


توگفتي گرد زنگاراست بر آيينه چيني
توگوي موي سنجاب است برپيروزه گون ديبا


هرمصرع از اين بيت تصويري جداگانه است که هريک آسمان ابري را به بهترين صورت به مخاطب عرضه مي دارد در اولي سخن از لايه اي از زنگ زدگي است که بر سطح آيينه نشسته است دومي حکايت از آن دارد که موي خاکستري سنجاب برحريري پيروزه رنگ افتاده است.
بهار درادب فارسي از دو جنبه قابل بررسي است نخست از جنبه تصوير سازيهاي شاعرانه که معمولا در شعر سبک خراساني به چشم مي خورد وپيشگامان شعرفارسي در اين وادي شاهکارهايي جاودان و استواري از خود به يادگار گذاشته اند زيرا به طور کلي شعر در قرون اوليه حيات خود در ادبيات کلاسيک ما رويکرد افاقي دارد و غالبا به پديده هاي جسماني و ملموس مي پردازد از اين رو توصيف بهار درشعر اين دوره تجلي شگرف دارد وهمانطور که گفته شد نقاشي ازطبيعت در اينگونه آثار زبانزد است.
رويکرد دوم که در قرون بعد با ورود تصوف وعرفان به شعر فارسي صورت گرفت رويکرد انفسي است که در سايه همين رويکرد مفهوم بهار نيز همچون بسياري از واژه ها در ذهن وزبان بزرگان ادب ما دچار تغيير وتحول شددر اينگونه آثار مفهوم بهار قرين تحول دروني وانفسي انسان است و شاعران ما آن را دستاويزي براي تحول دروني قرار داده اند.


در بهاران کي شود سرسبزسنگ؟
خاک شو تاگل برآيي رنگ رنگ
سالها توسنگ بودي دلخراش
آزمون را يک زماني خاک باش

 

 


 

مولانا در اين دو بيت مانند هميشه روش تمثيل را پيش مي گيرد و مي گويد همانطور که در بهار که فصل رويش وشکفتن است سنگ سخت و گران سبز نمي شود و رويشي در آن نيست جان تو نيز اگر مانند هميشه سخت باشد دچار دگرگوني معنوي نخواهد شد پس چون خاک نرم باش. سخت جاني را کنار گذار تا به بار بنشيني ومتحول شوي.
نظير همين مفهوم را حافظ در بيتي ناب ومشهور آورده است:


نوبهاراست در آن کوش که خوشدل باشي که بسي گل بدمد باز وتو در گل باشي

 وبسياري شواهد و نمونه هاي ديگر که در ادامه بحث به آنها خواهيم پرداخت.


گفتيم جلوه شکوه بهاران در شعر دوره خراساني است از اين رو بحث را با بررسي آثار اين دوره پي مي گيريم.
شايسته است که در سرآغاز اين سخن به سراغ پدرشعر فارسي رودکي بزرگ برويم وبهاران را در شعر به نظاره بنشينيم.


آمد بهارخرم با رنگ وبوي طيب
با صدهزار نزهت و آرايش عجيب

 

 

 

 


اين بيت سرآغاز قصيده اي است بهاري از او که در آن توصيف بهار با تشبيهات وتصويرسازي هاي شگفتي همراه است به عنوان مثال:


چرخ بزرگوار يکي لشکري بکرد
لشکرش ابر تيره وباد صبانقيب
نفاط برق روشن وتندرش طبل زن
ديدم هزار خيل ونديدم چنين مهيب


رودکي بهار را چنان سپاهي توصيف مي کند که رويدادهاي طبيعي هرکدام دراين سپاه شغلي برعهده دارند ابرهاي تيره به منزله سپاهيان وبادصبا نقيب وفرمانده اين لشکر است و برق آسمان به عنوان نفاط در اين سپاه حضور دارد که مرحوم دکتر خطيب رهبر در حاشيه اين بيت و معناي اين لغت مي نويسد:

نفاط:به فتح اول وتشديد دوم نفت انداز يا کسي که قاروره هاي مشتعل نفت را به کشتي دشمن يا سپاه خصم اندازد ... .(قاروره به معناي ظرف شيشه اي است).
بعد از روشن شدن اجزاي اين تصوير به کليت آن نظر مي کنيم. بادصبا همچون فرمانده لشکر سپاهيان را که ابرها هستند حرکت مي دهد در اين ميان برق آسمان به آتش افکني وشعله ور ساختن سپاه دشمن مشغول است ورعد نيز نواي جنگي مي نوازد.
اما تصويرسازي بديع ديگر رودکي در همين قصيده توصيف لاله است که آن را به پنجه خضاب شده ورنگين نو عروسان تشبيه مي کند.


لاله ميان کشت بخندد همي زدور
چون پنجه عروس به حنا شده خضيب

 

 

 

 

 

 

 

 

درکنار اين تابلوي زيبا نگاهي به بيت خواجه شيراز که آن نيز درتوصيف لاله است خالي از لطف نيست. خواجه لاله بهاري را مانند تنوري برافروخته مي داند و جوش وخروش گل وعرق غنچه که همان شبنم است را حاصل اين تنور برافروخته.


تنورلاله چنان برفروخت بادبهار
که غنچه غرق عرق گشت وگل بجوش آمد


اما بي انصافي است اگر درباره وصف بهار درشعرفارسي سخن بگوييم و از استاد مسلم تصوير گري در شعريعني منوچهري دامغاني يادي نکنيم تصويرگري در شعر منوچهري آن چنان است که دکترسيدمحمد دبيرسياقي نام کتاب خود را که در ان به گزارش اشعار منوچهري پرداخته تصوير وشاديها نهاده است.


منوچهري قصيده اي نغز از خود به يادگارگذاشته که هربيت آن نمايي از طبيعت است که با زبان شاعرانه به تصوير کشيده شده است که مناسب با مجال اين نوشتار به تحليل ابياتي از آن مي پردازيم.


نوبهارآمد و آورد گل و ياسمنا
باغ همچون تبت وراغ بسان عدنا

 

 

 تبت يکي از شهرهاي چين است که در زيبايي و خرمي زبانزد است.

عدن نيز درلغت به معناي اقامت دائم درجايي است که غالبا صفتي براي بهشت آورده مي شود وگاه خود اين لغت نيز به تنهايي افاده معناي بهشت را مي کند. منوچهري در آغاز اين قصيده پرشور باغ و مرغ زار را از شدت زيبايي بوستان چين و از آن بالاتر به باغهاي بهشت تشبيه مي کند.


آسمان خيمه زد از بيرم وديباي کبود
ميخ آن خيمه ستاک سمن ونسترنا


در ادب فارسي آسمان چند جا به خيمه اي افراشته تشبيه شده به عنوان مثال عطار درمقدمه منطق الطير سرايد:


آسمان چون خيمه اي برپاي کرد
بي ستون کرد و زمينش جاي کرد

 

 

 

 


اما هنرمندي منوچهري در تصويرگري اين است که مخاطب را به ديگرگونه ديدن طبيعت وامي دارد وبه او القا مي کند که آسمان گويا خيمه اي است از بافته هاي نرم و کبود رنگ وگلهاي ياسمن ونسترن ميخهاي کوبيده برزمين هستند که اين خيمه را نگه داشته اند.
بنظر مي رسد توانمندي منوچهري در تصويرگري دراين دوبيت به اوج مي رسد که بوستان را به بتخانه هاي شهرفرخارتبت تشبيه مي کند.


بوستان گويي بتخانه فرخارشده ست
مرغکان چون شمن وگلبنکان چون وثنا
برکف پاي شمن بوسه بداده و ثنش
کي وثن بوسه دهد برکف پاي شمنا


شمن و وثن به ترتيب به معناي بت پرست وبت هستند مرغان در اين دوبيت به بت پرستان تشبيه شده اند وبوته هاي کوچک گل به بت که اين بار به جاي اينکه بت پرست کف پاي بت را ببوسد بت کف پاي بت پرست را بوسه مي دهد.
همانطورکه گفته شد بررسي اشعار بهاريه منوچهري دامغاني همچنين ساير شعراي دوره خراساني محتاج زمان فراوان واز حوصله اين مجال بيرون است. مناسب است که در ادامه بحث به رويکرد انفسي شاعران دوره عراقي نسبت به بهار بپردازيم.
همانطور که گفتيم بهار درشعر دوره عراقي بيشتر مفهومي است به اين معني که اراده شاعران اين دوره از لفظ بهار لزوما وصرفا بهار طبيعت نيست چه اين بزرگان گاهي بهار را به معناي شکوفايي وتحول دروني آدمي اراده مي کنند وگاه اين بهار را اشارتي بر حيات دوباره انسان بعد از مرگ مي دانند. مولانا فرمود:


اين بهارنو زبعد برگ ريز
هست برهان بر وجود رستخيز

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


جان کلام آن است که بهار در دوره اي از ادبيات کلاسيک ما عامل وجد درون و بيداري دل قرار مي گيرد اين وجد دروني در نگاه صوفيانه گاهي انسان رابه سرمستي ورهايي زهد فرا مي خواند تا جايي که توبه شکني دربعضي شواهد صفت وملازم بهار آمده است.

 حافظ مي گويد:


به عزم توبه سحرگفتم استخاره کنم
بهارتوبه شکن مي رسدچه چاره کنم؟
خواجه همين مفهوم را در بيت ديگر چنين مي آورد:
من که عيب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از مي وقت گل ديوانه باشم گرکنم


توبه شکني بهار را مرحوم استاد شهريار در دوبيت از غزلي عاشقانه اين گونه شرح مي دهد:


نوبهار آمد وچون عهدبتان توبه شکست
فصل گل دامن ساقي نتوان داد زدست
کاسه وکوزه ايمان که نمودند درست
ديدم آن کاسه به تنگ آمد و آن کوزه شکست

 
توبه شکني در فصل بهار از آن روي توصيه مي شود که شاعران ما بهار فصل طرب وخوش باشي ولذت فرصتهاي زود گذر عمر مي دانند وچه بسا نشانه هاي بهاران در طبيعت را آيينه عبرت مي دانند.

خيام مي فرمايد:


ابرآمد وباز برسرسبزه گريست
بي باده گلرنگ نمي بايد زيست
اين سبزه که امروز تماشاگه ماست
تاسبزه خاک ما تماشاگه کيست؟


در اين رباعي دل انگيز خيام هم خوش باشي ولذت را گوشزد مي کند و هم عبرتآموزي از شکفتن گل از خاک مردگان را فرا ياد مي آورد ومي گويد همانطور که امروز سبز خاک کسي ما را نگاه مي کند روزي نيز سبزه رسته از خاک ما به نظاره کسي مي نشيند.
نکته قابل توجه ديگر آنکه در ادب فارسي گاه بهار را به سبب کوتاهي وزود گذر بودن به عمر انسان وبه خصوص دوره جواني تشبيه مي کنند واز همين روي غنيمت شمردن و لذت بردن از آن توصيه مي شود.

 حافظ مي سرايد:


خوش آمد گل وزان خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
زمان خوشدلي درياب ودرياب
که دائم درصدف گوهرنباشد
غنيمت دان ومي خور در گلستان
که گل تاهفته ديگر نباشد


آنچه به رشته تحرير درآمد مجملي بود از بررسي آثارمنظوم از بهار که در ادب کلاسيک ايران آمده است اميد است خاطر علاقه مندان را به جستجوي بيشتر در اين زمينه تشحيز کرده باشد.

 

 

بهاریه

 

 

 

  

 

 

بی دل دهلوی

بازکن پنجره را
و ببین پر زدن بلبل باغ
که شده مست زبوی خوش و جان بخش بهار
وبکش با نفسی تند و عمیق
بوی عطر گل یاس
وببین مرغک آزرده عشق
که حزین بود و نزار
با شکوفایی گلهای بهار
شده سرمست غرور
دیگر آن سوزش سرمای زمستان
نخورد بر بدن سبز درخت
یا که شلّاق خزان
نکند غنچه گل را پرپر
بازکن پنجره را
پرکن از رایحه و عطر بهار
ریه خسته ز سوز و سرما
و ببین در همه جا
فرشی از سبزه وگل پهن شده ست
تک درختی که زسرما بدنش می لرزید
جامه سبز به تن کرده
تنش گرم شده ست
پولکی را که سپید است و قشنگ
یا که زرد است و بنفش
دست خیّاط زمان
روی این جامه سبز
دانه دانه زده با زیبایی
گوییا فصل بهار
کرده بر پیکر این تازه عروس
تورخوش رنگ و سپید
از لطافت چو حریر

این بهار هم گذرا است
سال دیگر شاید
نتواند بگشاید��
بی دل ��
باز این پنجره را
 

 

 

 

 

 

 

 فریدون مشیری

باز کن پنجره ها را، که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می گیرد،
و بهار،
روی هر شاخه، کنار هر برگ،
شمع روشن کرده است.

همه ی چلچله ها برگشتند،
و طراوت را فریاد زدند.
کوچه یکپارچه آواز شده است،
و درخت گیلاس،
هدیه ی جشن اقاقی ها را،
گل به دامن کرده است.

باز کن پنجره ها را ای دوست!
هیچ یادت هست،
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست،
توی تاریکی شب های بلند،
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه ی گل های سپید،
نیمه شب، باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن زار ببین!
و محبت را در روح نسیم،
که در این کوچه ی تنگ،
با همین دست تهی،
روز میلاد اقاقی ها
جشن می گیرد.

خاک، جان یافته است.
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره ها را...
و بهاران را باور کن!

 

 

 

 

 

 

 

 

فرهاد رادمنش  & ماهرخ بیگلری ��� ايميل سندر گروه مارشال مدرن

 

Farhad.modern@Yahoo.Com

halazounevahshi@Yahoo.Com

 

حلزون وحشی

 

 

 

 

 

 

 

اختصاصي گروه مارشال مدرن

از مطالب فوق تحت هر عنوان با اجازه فرستنده يا مدير گروه امكان پذير مي باشد

 

 

 

 

 

 

 

 

   
 

 

 
 

 
 

 
 
 
 
 

 
 

 
 

Powered By Amir Hejvani - Marshal

All Rights Reserved By Marshal Modern Group

 

 



__._,_.___


~~~~~~~~~ Marshal-Group-Modern ~~~~~~~~
~~~~~~> THE BIGGEST GROUP IN IRAN <~~~~~~
~~~~~ EXCLUSIVE GROUP BY AMIR HEJVANI ~~~~~
________________________________________________________

To Join Marshal-Group-Modern Click This Url:
http://www.marshalclub.com/join
________________________________________________________

For More Information About Us:
www.marshalclub.com
________________________________________________________

http://www.marshalclub.com/join
  http://www.marshalclub.com/join
    http://www.marshalclub.com/join
      http://www.marshalclub.com/join
        http://www.marshalclub.com/join
          http://www.marshalclub.com/join
            http://www.marshalclub.com/join
              http://www.marshalclub.com/join
                http://www.marshalclub.com/join
http://www.marshalclub.com/join
  http://www.marshalclub.com/join
    http://www.marshalclub.com/join
      http://www.marshalclub.com/join
        http://www.marshalclub.com/join
          http://www.marshalclub.com/join
            http://www.marshalclub.com/join
              http://www.marshalclub.com/join
                http://www.marshalclub.com/join
http://www.marshalclub.com/join
  http://www.marshalclub.com/join
    http://www.marshalclub.com/join
      http://www.marshalclub.com/join
        http://www.marshalclub.com/join
          http://www.marshalclub.com/join
            http://www.marshalclub.com/join
              http://www.marshalclub.com/join
                http://www.marshalclub.com/join




Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

No comments:

Post a Comment