Sunday 10 April 2011

...:::Marshal-Modern:::... ~> Majalleye Sargarmi (12) <~



 

مارشال مدرن :: بزرگترین و جذابترین گروه اینترنتی ایران

 
 

.برای اطلاعات بیشتر با شماره 09122867270 تماس بگیرید

 
 
 

برای عضویت در بزرگترین گروه ایران اینجا کلیک کنید

 
 

آخرین اخبار از گروه مارشال مدرن :   1. انتخاب معاونت جدید گروه مارشال مدرن در انتهای ماه فروردین1390           2.آغاز تورهای یک روزه و مسافرتی گروه مارشال مدرن از 2 اردیبهشت 1390

 
 

.برای اطلاعات بیشتر با شماره 09122867270 تماس بگیرید

 

 

     
   

 

امنیت فنی گروه مارشال مدرن بر عهده تیم ایرانویچ میباشد

 

 

 

 

 

سلام ... سلام ... سلام و

سیصد هزار و خورده ای سلام به همه مارشالی های گل

چطورید ؟ قدر دلم تنگ شده بود براتون

تعطیلات عیدو چیکار کردید ؟

اگر مسافرت رفتین  با ماشین   هواپیما   کشتی

اگر تو خونه بودین دید و باز دید عید و عکس خانوادگی انداختین

         اگر تو سر و کله هم زدین

اگر عروسی رفتین و بزن و بکوب

اگر سر کار بودین

اگر پول می شموردین

اگر به دامان طبیعت رفتین

اگر 29 اسفند خوابیدین و 13 بدر بیدار شدین و بی خیالی طی کردین

هیکل میکلو که با زیاد خوردن خراب نکردین

به هر حال تو هر شرایطی و هر جایی که بودین امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

به من که خیلی خوش گذشت در کرمانشاه زیبا  جای همتون خالی

 

و امیدوارم سال خوب و هفته خوب و روز خوبیو شروع کرده باشید

با ما باشید در

مجله fun.modern 12

 

داستان کوتاه

 

 

حكايت خورشيد و باد

 

روزي خورشيد و باد با هم در حال گفتگو بودند و هر كدام نسبت به ديگري ابراز برتري ميكرد، باد به خورشيد مي گفت كه من از تو قويتر هستم، خورشيد هم ادعا ميكرد كه او قدرتمندتر است. گفتند بياييم امتحان كنيم، خب حالا چه طوري؟

ديدند مردي در حال عبور بود كه كتي به تن داشت. باد گفت كه من ميتوانم كت آن مرد را از تنش در بياورم، خورشيد گفت پس شروع كن. باد وزيد و وزيد، با تمام قدرتي كه داشت به زير كت اين مرد مي كوبيد، در اين هنگام مرد كه ديد نزديك است كتش را از دست بدهد، دكمه هاي آنرا بست و با دو دستش هم آنرا محكم چسبيد.

باد هر چه كرد نتوانست كت مرد را از تنش بيرون بياورد و با خستگي تمام رو به خورشيد كرد و گفت: عجب آدم سرسختي بود، هر چه تلاش كردم موفق نشدم، مطمئن هستم كه تو هم نمي تواني.

خورشيد گفت تلاشم را مي كنم و شروع كرد به تابيدن، پرتوهاي پر مهرش را بر سر مرد باريد و او را گرم كرد. مرد كه تا چند لحظه قبل با تمام قدرت سعي در حفظ كت خود داشت ديد كه ناگهان هوا تغيير كرده و با تعجب به خورشيد نگريست، ديد از آن باد خبري نيست، احساس آرامش و امنيت كرد.

با تابش مدام و پر مهر خورشيد او نيز گرم شد و ديد كه ديگر نيازي به اينكه كت را به تن داشته باشد نيست بلكه به تن داشتن آن باعث آزار و اذيت او مي شود. به آرامي كت را از تن بدر آورد و به روي دستانش قرار داد.

باد سر به زير انداخت و فهميد كه خورشيد پر عشق و محبت كه بي منت به ديگران پرتوهاي خويش را مي بخشد بسيار از او كه مي خواست به زور كاري را به انجام برساند قويتر است.

 

 

چیستان

 

 

در شكل زير براي رسيدن از A به D چند راه وجود دارد؟ ( البته به شرطي كه از يك نقطه دو بار عبور نكنيد.)

 

 

 

آیا می دانستید؟

 

 

آیا میدانید: قله دماوند بیست و سومین قله بلند جهان است

آیا میدانید: پنجاه درصد از مردان و ده درصد از زنان جهان سیگاری هستند

آیا میدانید: یک چهارم استخوان های بدن، در پای او قرار دارد!

آیا میدانید: بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب میباشد.

آیا میدانید: شتر مرغ در۳ دقیقه ۹۵ لیتر آب می خورد
 

 

 

 

 

معما


 

کوئیز زیر از چهار سؤال تشکیل شده که به شما خواهد گفت آیا برای این که یک مدیر حرفه‌ای باشید، شایستگی لازم را دارید یا نه؟
سؤال‌ها مشکل نیستند. در مورد هر سؤال اول سعی کنید خودتان پاسخ بدهید و بعد پاسخ را بخوانید تا ببینید درست جواب داده‌اید یا خیر.

 

1.از شما خواسته شده یک زرافه را در یخچال قرار دهید. چطور این کار را انجام می‌دهید؟

 

پاسخ: درب یخچال را باز می‌کنیم. زرافه را داخل یخچال می‌گذاریم و سپس درب آن را می‌بندیم. هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا شما از آن دسته افرادی هستید که تمایل دارند مسائل ساده را خیلی پیچیده ببینند یا خیر!

 

2.حال از شما خواسته شده یک فیل را در یخچال قرار دهید. چه می‌کنید؟

پاسخ: آیا پاسخ شما این است که درب یخچال را باز می‌کنیم و فیل را در یخچال می‌گذاریم و درب آن را می‌بندیم؟

 

نه! این درست نیست!

پاسخ صحیح این است که درب یخچال را باز می‌کنیم. زرافه را از یخچال خارج می‌کنیم. فیل را در یخچال می‌گذاریم و درب آن را می‌بندیم. این سؤال برای این است که مشخص شود آیا شما به نتایج کار های قبلی خود و تأثیر آن برتصمیم گیری‌های بعدی‌تان فکر می‌کنید یا خیر.


 

3.شیرشاه یک کنفرانس برای حیوانات جنگل ترتیب داده است که به جز یک حیوان، همگی حیوانات در آن حضور دارند. آن یک حیوان غایب کیست؟


 

پاسخ: یادتان رفته که فیل الان در یخچال است؟ پس حیوان غایب این جلسه باید فیل باشد! هدف از این سؤال این است که حافظه شما در به خاطر سپردن اطلاعات سنجیده شود.
اگر تا این جا به سؤالات پاسخ درست نداده‌اید نگران نباشید، هنوز یک سؤال دیگر مانده است.

 

4.باید از یک رودخانه عبور کنید که محل سکونت کروکودیل هاست. شما قایق ندارید. چه می‌کنید؟

 

پاسخ: خیلی ساده است! به داخل رودخانه پریده و با شنا کردن از آن عبور می کنید.
کروکودیل‌ها؟ آنها الان در جلسه‌ای هستند که شیرشاه ترتیب داده! هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا از اشتباه‌های قبلی خود درس می‌گیرید که دوباره آن ها را تکرار نکنید یا خیر

 

 

شعر


 

شعری در وصف خدا

اثری از : زنده یاد قیصر امین پور



پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دكمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خطاست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، كورت می كند
تا شدی نزدیك، دورت می كند

كج گشودی دست، سنگت می كند
كج نهادی پای، لنگت می كند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

...

تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر

در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا كجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یك لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است...

...

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك وبی ریا

می توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :
"پیش از اینها فكر می كردم خدا ..."

 

 

 

طنزینه

 

هفت سين اينترنتي

 

بازيگران:
يك عدد پسر
يك عدد دختر
عده اي براي خالي نبودن عريضه (سياهي لشگر)

سمنو (پرده اول)


يك عدد پسر پاي اينترنت نشسته چت ميكند و بي خيال با همه حرف مي زند. (همه در اينجا همان سياهي لشگر هاي اين نمايش هستند) ناگهان دختري وارد چت روم ميشود و پسر كمي دلش يك جوري مي شود.با دختر حرف ميزند.ازasl و اسم و محل زندگي شروع ميكند...
-asl plz?
-من رويا از تهران و سنم هم نميگم...مگه نميدوني نبايد از يك خانم سنش را پرسيد...!
و كم كم اين دختر با بقيه برايش متفاوت ميشود و قضيه كمي احساسي مي شود.(از اين به بعد آهنگ تايتانيك پس زمينه نمايش است.)
-چه غذايي را دوست داري؟
- بيف استر..
-وا..مگه همچين غذايي هم هست!
-همون بيف استراناگف است!!ولي مي دوني ما بس كه خورديم با اسم كوچيك صدايش ميكنيم!!
از شكلكهاي مسنجري كه برايش مي فرستد حالي به حالي مي شود و بافنت هاي دختر احساسش فرق مي كند!! كار به جاهاي باريكتر ميكشد و تلفن رد و بدل ميكنند. پاي تلفن با شنيدن صداي هم حسابي دلباخته هم ميشوند .
صدايي شبيه صداي بوق تريلي مي گويد : چقدر صداي تو قشنگه!!
و صدايي شبيه صداي مرغ ميگويد : صداي تو كه بهتره!!
و دهان جفتشان مثل سمنو شيرين ميشود!!

سيب (پرده دوم)


قرار ملاقات مي گذارند. هم ديگر را مي بينند.هفته اي يك بار گردشي در جاهاي خوش آب و هوا ي تهران و پاركهايي مثل پارك جمشيديه ميروند.
پسر هنوز خودش را براي دختر ميگيرد و دختر اداي آدمهاي كاملا عاشق را در مي آورد.': تو چه خوب باشي و چه بد من همين جوري دوستت دارم.'
يكي از نظراتي كه پسر مي دهد اين است كه :' من اگر جاي شهردار بودم حتما اين پارك را تنها براي دختر ها و پسرها مي ساختم و اصلا اجازه نمي دادم كسي تنها وارد شود!!.'و دختر هم حرفهاي پسر را تاييد مي كند!!
پسر تمام سعي اش را ميكند كه مثل آرنولد يا تام كروز خودش را نشان بدهد .مثلا در يك صحنه كاملا ساختگي جلوي ماشين ميپرد كه مثلا دختر خانم خدايي نكرده زير ماشين نرود!! و دختر هم مثل جنيفر لوپز رفتار ميكند!!و گاهي خودش را با سوفيا لورن عوضي ميگيرد!!
و بعد از اين قضايا به اين نتيجه مي رسند كه نمي توانند اين همه دوري را تحمل كنند و بايد با هم ازدواج كنند (البته بعد از چند د?عه بيرون رفتن نميدانم....) و قضيه به خواستگاري و مراسم سنتي مي كشد.
و خلاصه دختر و پسر به عقد هم در مي آيندو همه چيز به خوبي و خوشي.....'
_ هاي نويسنده پنج پرده ديگر مانده..
_ ا...فكر كردم فيلم هندي است...ببخشيد....پس ادامه ميدهيم.

سماق (پرده سوم)


كم كم كمي كارشان حالت رسمي پيدا مي كند. مدام با هم بيرون مي روند و از تمام پاركهاي تهران و حومه !!خاطره مي سازند. اسم اين مرحله را گذاشتيم سماق چون مثل سماق روي كباب خوشمزه است..!!
حرفهاي عشقي وش و رفتارهاي رمانتيكانه از مراحل لاينفك اين مرحله است.
و مدام سعي مي كنند به هم ثابت كنند كه 'تو هموني هستي كه من مي خواستم.'

سكه (پرده چهارم)


پسر كمي به فكر فرو ميرود .او بايد شغلي دست و پا كند و شايد هم براي همسرش (همان دختر ) هم كاري بجويد چون ' زندگي كه شوخي بردار نيست ننه جون!!''
از اين به بعد نامش سكه است.چون پسر بدو كار بدو....كجا به هم برسند خدا عالم است...
دختر كمي از وضعيت نا به سامان اقتصادي ناراضي است و زبان به غر غر ميگشايد و پسر هم كلافه ميشود.

سير (پرده پنجم)


اين پرده كمي وسايل احتياج دارد...ترجيحا لوازمي كه راحت خرد شوند!! سر همان مسائل مادي يا ديگر مسائل مهم از جمله طرز راه رفتن و مدل مو و .....دعوا آغاز ميشود..
-تو از اول منو نمي فهميدي ....
-ا...نه بابا ...تو خيلي مي فهمي!!
-يعني ميگي من نفهمم!!؟
-آره ميگم...مي خوام بدون چه كار مي تووني بكني...
و از اينجا همان وسايل مذكور وارد گود ميشوند و بر سر هم خرد ميكنند...
البته لازم به ذكر است كه دعوا مثل سير ترشي است كمش مزه زندگي است زيادش باعث اذيت مي شود و دل را مي زند....

سركه (پرده ششم)


حالت قهر بعد از دعوا هم كمش خوب است و زيادش دل را ميزند و گلو را ميسوزاند...
_.......(پسر سرش را تا جايي كه بتواند روي روزنامه خم ميكند.)
-......(دختر هم به طرز خيلي تابلويي تلويزيون گوش ميدهد و محل نميگذارد.)
ان شاالله هيچ كس زياد از سركه نخورد...آمين...بگو آمين..ا..ا....بگو آمين...حالا شد...خدا از دهنت بشنود.

سبزه (پرده هفتم)


كنار سفره هفت سين نشسته اند.پارسال اين موقع هيچ كدام همديگر را نمي شناختند ولي امسال كاملا همديگر را ميشناسند چه شناختني!!كم كم براي هم جا مي افتند و به هم عادت مي كنند...عادتي عاشقانه... (در ضمن بالاخره با هم آشتي ميكنند.) از اين جا به بعد تمام زندگي شان سبزه است....مثل سبزه رشد مي كنند و بارور مي شوند و مي شكفند..

 

 

بازی

 

 

 

دانلود و نصب نمایید

 

 

 

تست خودشناسی

 

 

تست شماره 7

آيا فردي‌ جسور هستيد؟

 

 

 

لینک های ثابت

 

واحد مرکزی خبر

سازمان هواشناسی کشور

سنجش وزن

 

دیکشنری آنلاین

 

 

 

ماهرخ بیگلری .ایمیل سندر گروه مارشال - مدرن

fun.modern@yahoo.com

halazounevahshi@yahoo.com

حلزون وحشی

 

www.facebook.com/mahrokh.biglari

 

 

 

 

 

 

 

 

   
 

 

 
 

 
 

 
 
 
 
 

 
 

 
 

Powered By Amir Hejvani - Marshal

All Rights Reserved By Marshal Modern Group

 

 



__._,_.___


~~~~~~~~~ Marshal-Group-Modern ~~~~~~~~
~~~~~~> THE BIGGEST GROUP IN IRAN <~~~~~~
~~~~~ EXCLUSIVE GROUP BY AMIR HEJVANI ~~~~~
________________________________________________________

To Join Marshal-Group-Modern Click This Url:
http://www.marshalclub.com/join
________________________________________________________

For More Information About Us:
www.marshalclub.com
________________________________________________________

http://www.marshalclub.com/join
  http://www.marshalclub.com/join
    http://www.marshalclub.com/join
      http://www.marshalclub.com/join
        http://www.marshalclub.com/join
          http://www.marshalclub.com/join
            http://www.marshalclub.com/join
              http://www.marshalclub.com/join
                http://www.marshalclub.com/join
http://www.marshalclub.com/join
  http://www.marshalclub.com/join
    http://www.marshalclub.com/join
      http://www.marshalclub.com/join
        http://www.marshalclub.com/join
          http://www.marshalclub.com/join
            http://www.marshalclub.com/join
              http://www.marshalclub.com/join
                http://www.marshalclub.com/join
http://www.marshalclub.com/join
  http://www.marshalclub.com/join
    http://www.marshalclub.com/join
      http://www.marshalclub.com/join
        http://www.marshalclub.com/join
          http://www.marshalclub.com/join
            http://www.marshalclub.com/join
              http://www.marshalclub.com/join
                http://www.marshalclub.com/join




Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

No comments:

Post a Comment